رادیو مژده

تعلیم مسیحی

فکر می‌کردم که مسيحی هستم!

دوستی آشوری که در اثر شرکت نمودن در يک گرد‌هم‌‌آئی مسيحی و شنيدن خبر خوش نجات بوسيلۀ يک مبشر مسيحی، شخصاً زندگی خود را به مسيح می‌سپارد و ايماندار و پيرو واقعی عيسی مسيح خداوند می‌شود، حکايت شگفت‌انگيز زندگی خود را اينطور شرح می‌دهد:

دختر قاچاقچی!

من بچۀ طلاقم. دختری هفت ساله بودم که پدر و مادرم از هم جدا شدن. دادگاه بدون اینکه نظر منو بپرسه، نگهداری منو به پدرم سپرد. اون‌موقع، من از اتفاقاتی که در اطرافم می‌گذشت، چیزی نمی‌فهمیدم. اما یادم هست که پدر و مادرم با هم دعواهای سختی می‌کردن.

خدای فريادرس

ژاله و مسعود، زوج جوانی بودند كه اولين سال زندگی مشترك‌ خود را پشت‌‌‌سر می‌‌‌‌‌‌گذاشتند. در‌‌‌‌ضمن، آنها منتظر به ‌دنيا آمدن فرزند اولشان بودند. همۀ اطرافيان، آنها را به عنوان يك زوج خوش‌‌‌بخت می‌‌‌‌شناختند چون اين دو، زندگيشان را بر اساس عشق و علاقه شروع كرده بودند و با همان عشق اوليه، در کنار ‌هم زندگی می‌‌‌‌‏‌کردند.

کتاب مقدس