بهدنبال آزادی
اون موقع، ۲۱ سالم بود. احساس بدبختی و بیچارگی، تمام وجودم رو فراگرفته بود. کارم فقط گریه و زاری بود. توی خونه مشکلات زیادی داشتم. پدر و مادرم همیشه دعوا و بگومگو داشتن. فکر میکردم چقدر بدبخت هستم که در چنین خانوادهای و در چنین مملکتی بهدنیا اومدهام. در ضمن، شدیداً دلم میخواست آزاد باشم و هر طور که دلم میخواد، زندگی کنم.
…