مهریه
لیسانسم رو که گرفتم، رفتم سربازی. چون نمیخواستم وقتم تلف بشه، شروع کردم در کنارش به شاگرد گرفتن و تعلیم نقاشی، یعنی رشتۀ خودم. ۷-۸ تا شاگرد داشتم که یکیشون اسمش نیوشا بود. البته بااستعداد نبود، ولی جسور و پُرکار بود.
…
لیسانسم رو که گرفتم، رفتم سربازی. چون نمیخواستم وقتم تلف بشه، شروع کردم در کنارش به شاگرد گرفتن و تعلیم نقاشی، یعنی رشتۀ خودم. ۷-۸ تا شاگرد داشتم که یکیشون اسمش نیوشا بود. البته بااستعداد نبود، ولی جسور و پُرکار بود.
…
من یه برادر بزرگتر از خودم داشتم که در اثر سرطان فوت کرد و من شدم تنها فرزند خونواده. همۀ ما از مرگ غیرمنتظرۀ برادرم ضربۀ سختی خوردیم.
…
من زنی خانهدار هستم. دو پسر و یه دختر دارم. زندگیام با ناامیدیها و مشکلات بسیار همراه بوده است. اگرچه در درونم احساس خلأ میکردم، اما اتفاق بد دیگهای هم برام افتاد. متوجه شدم که پسرم به مواد مخدر معتاد شده و این برای هر مادری درد بسيار بزرگیه.
…
پدرم دو تا زن داشت و از هر کدوم، سه تا بچه. چون خانوادۀ پُرجمعیتی بودیم، والدین ما نمیتونستن به هر کدوم از ما وقت کافی بِدن طوری که، پدرم حتی نمیدونست بچههاش کلاس چندم هستن!
…
هنگامه، وقتی چشماش رو باز کرد، دید که هنوز زنده است و روی تخت بیمارستانه. این دختر جوان که میبایست در اوج شادابی و طراوت باشه، چشمایی غمگین داشت. او دست به خودکشی زده بود.
…
دختری پونزده ساله بودم که خانوادهام منو به مردی شوهر دادن که ده سال از خودم بزرگتر بود. من ذاتاً دختری پرشور و حرارت و شاداب بودم و خنده هیچوقت از روی لبهام محو نمیشد. البته نه اینکه سبکسر باشم، نه، بلکه نشاط و شادابی جزئی از شخصیتم بود.
…
از وقتی به یاد دارم، توی خیابونها و سرِ چهارراه ها میایستادم و آدامس و کیک و شکلات میفروختم. پدرم جزو باندی بود که همهشون به شکلهای مختلف گدایی میکردن.
…
فرید توی آینه خودش رو نگاه کرد. به موهاش ژل زد و ادکلن معروف سال رو هم به کت و شلوار مارکدارش زد. مونده بود که بین کراواتهای مارکدار، کدومیکی رو انتخاب کنه که هم به کت و شلوارش بیاد و هم اینکه آخرین مد روز باشه! بالاخره، بعد از اینکه سر و وضعش رو درست کرد، با عجله از پلهها پایین رفت و با صدای بلند گفت: “مامان، سوئیچ ماشینت رو برداشتم.”
…
اول فکر میکردم اگه از اعتیاد آزاد بشم، به سعادت واقعی میرسم. اما الان با اینکه چند ماه از ترک اعتیادم میگذره، با مشکلات تازهای روبهرو شدهام که دارن منو خرد میکنن.
…