کاملاً بهجا است که بگوییم مسیحیت در گهوارۀ دین یهود پرورش یافت. عیسی، همان مسیحای موعود انبیای یهود است. او پیامبری جدید نبود که دین جدیدی آورده باشد. رسالت او این بود که تفسیر درست احکام تورات را تعلیم دهد و پیشگوییهای انبیا را، از موسی گرفته تا ملاکی، آخرین نبی یهود، جامۀ عمل بپوشاند. در این مقاله، خواهیم کوشید برخی از پیشگوییهای انبیای یهود را بررسی کنیم که در زندگی و مرگ و زنده شدن عیسی تحقق یافتند.
نکتۀ حیرتانگیز این است که در عهدعتیق، یعنی همان تورات و زبور داوود و صُحُف انبیا، بیش از سیصد پیشگویی در مورد مسیحای موعود وجود دارد که بیشتر آنها در طول زندگی بشری عیسی تحقق یافتند و برخی دیگر نیز بههنگام بازگشت پرجلال او و برقراری ملکوت و پادشاهی خدا جامۀ عمل خواهند پوشید. اینک به چند مورد از پیشگوییهایی خواهیم پرداخت که در زندگی بشری عیسی تحقق یافتند.
یکی از انبیای یهود، به نام میکاه که حدود ۶۰۰ سال پیش از عیسی میزیست، به وجود ازلی مسیح موعود اشاره کرده، میفرماید: “و تو ای بَیْتْلَحَمِاَفـْراتـَه، اگر چه در هزارههای یهودا کوچک هستی، از تو برای من کسی بیرون خواهد آمد که بر قوم من اسرائیل حکمرانی خواهد نمود؛ و طلوعهای او از قدیم و از ایّام ازل بوده است.” (کتاب میکاه ۵: ۲). طبق این آیه، مسیح موعود کسی است که از ازل وجود داشته است. پولس رسول در عهدجدید، همین امر را تأیید کرده، میفرماید: “او قبل از همه است، و در وی همهچیز قیام دارد.” (رساله به کولسیان ۱: ۱۷). یوحنا نیز میفرماید: “در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه، خدا بود؛” (انجیل یوحنا ۱: ۱). در اینجا، منظور از “کلمه”، همان مسیح است که از آغاز، با خدا بوده است.
در ضمن، در آیهای که از میکاهِ نبی نقل کردیم، آمده است که مسیح موعود باید در شهر کوچک بیتلحم، چشم به جهان بگشاید. این امر، در خصوص عیسی تحقق یافت. او در بیتلحم ولادت یافت. در انجیل متی چنین آمده است: “و چون عیسی در ایّام هیرودیسِ پادشاه، در بیتْلَحِم یهودیه تولـّد یافت، ناگاه چند مجوسی از مشرق به اُورْشلیم آمده گفتند: کجاست آن مولود که پادشاه یهود است؟” (انجیل متی ۲: ۱-۲). لوقا نیز میفرماید: “یوسف نیز از جلیل از بلدۀ ناصره به یهودیّه، به شهر داود که بیتلحم نام داشت، رفت . . . و وقتی که ایشان در آنجا بودند، هنگام وضع حمل او (یعنی مریم) رسیده پسر نخستین خود را زایید.” (انجیل لوقا ۲: ۴-۷).
اشعیای نبی که در حدود ۷۰۰ سال پیش از عیسی میزیست، بهطرز حیرتانگیزی پیشگویی کرده که مسیح موعود باید از یک باکره به دنیا بیاید. میفرماید: “اینک باکره حامله شده، پسری خواهد زایید و نام او را عمّانوئیل خواهد خواند.” (کتاب اشعیا ۷: ۱۴). همانطور که میدانیم، مریم، مادر عیسی، زمانی باردار شد که هنوز باکره بود. متی در این خصوص میفرماید: “امّا ولادت عیسی مسیح چنین بود که، چون مادرش مریم، به یوسف نامزد شده بود، قبل از آنکه با هم آیند، او را از روحالقدس حامله یافتند.” فرشتۀ خدا همین امر را به نامزدِ عقدی او، یوسف، گفت؛ متی چنین میفرماید: “ای یوسف، پسر داود، از گرفتن زن خویش مریم مترس، زیرا که آنچه در وی قرار گرفته است، از روحالقدس است.” (انجیل متی ۱: ۱۸ و ۲۰). لوقا نیز میفرماید: “و در ماه ششم، جبرائیل فرشته از جانب خدا به بلدی از جلیل که ناصره نام داشت، فرستاده شد. نزد باکرهای نامزد مردی مسمّیٰ به یوسف از خاندان داود و نام آن باکره مریم بود . . . فرشته بدو گفت، ای مریم، ترسان مباش! زیرا که نزد خدا نعمت یافتهای. و اینک حامله شده، پسری خواهی زایید و او را عیسی خواهی نامید . . . مریم به فرشته گفت، این چگونه میشود، و حال آنکه مردی را نشناختهام؟ فرشته در جواب وی گفت، روحالقدس بر تو خواهد آمد و قوّت حضرت اعلی بر تو سایه خواهد افکند. از آنجهت، آن مولود مقدّس، پسر خدا خوانده خواهد شد.” (انجیل لوقا ۱: ۲۶-۲۷، ۳۰-۳۱، ۳۴-۳۵). به این ترتیب، پیشگویی اشعیا تحقق یافت و عیسی از یک دختر باکره به دنیا آمد.
اشعیای نبی، در پیشگویی دیگری، به معجزاتی که مسیح موعود باید انجام دهد، اشاره کرده، میفرماید: “آنگاه چشمان کوران باز خواهد شد و گوشهای کران مفتوح خواهد گردید. آنگاه لنگان مثل غزال جست و خیز خواهند نمود، و زبان گنگ خواهد سرایید.” (کتاب اشعیا ۳۵: ۵-۶). همۀ ما قدرت معجزآسای عیسی را شنیدهایم. متی این نکته را بهطور خلاصه بیان کرده، میفرماید: “و عیسی در تمام جلیل میگشت و در کنایس ایشان تعلیم داده به بشارت ملکوت موعظه همی نمود و هر مرض و هر درد قوم را شفا میداد. و اسم او در تمام سوریّه شهرت یافت و جمیع مریضانی که به انواع امراض و دردها مبتلا بودند، و دیوانگان و مصروعان و مفلوجان را نزد او آوردند و ایشان را شفا بخشید.” (انجیل متی ۴: ۲۳-۲۴).
زکریای نبی که در حدود ۵۰۰ سال پیش از عیسی میزیست، پیشگویی عجیبی دارد که به شکلی حیرتانگیز در زندگی عیسی جامۀ عمل پوشید. او میفرماید: “ای دختر صهیون، بسیار وجد بنما! و ای دختر اورشلیم آواز شادمانی بده! اینک پادشاه تو نزد تو میآید؛ او عادل و صاحب نجات و حلیم میباشد، و بر الاغ و بر کـُرّه بچّۀ الاغ سوار است.” (کتاب زکریا ۹: ۹). زمانی که عیسی میخواست برای آخرین بار به اورشلیم سفر کند، ترتیبی داد تا شاگردانش الاغی را با کرّهاش برای او بیاورند و او سوار شد و به این شکل وارد اورشلیم گردید (بر اساس انجیل متی ۲۱:۱-۱۱).
ملاکی نبی که حدود ۴۰۰ سال پیش از عیسی میزیست، چنین پیشگویی کرده است: “و خداوندی که شما طالب او میباشید، ناگهان به هیکل (یعنی معبد) خود خواهد آمد؛ یعنی آن رسول عهدی که شما از او مسرور میباشید، . . . امّا کیست که روز آمدن او را متحمّل تواند شد؟” (کتاب ملاکی ۳: ۱-۲). همین اتفاق در زندگی عیسی تحقق یافت. او در هفتۀ آخرِ زندگی بشری خود به اورشلیم رفت و وارد معبد بزرگ شد. متی در این خصوص میفرماید: “پس عیسی داخل هیکل خدا (یعنی معبد) گشته جمیع کسانی را که در هیکل خرید و فروش میکردند، بیرون نمود و تختهای صرّافان و کرسیهای کبوترفروشان را واژگون ساخت” (انجیل متی ۲۱: ۱۲).
زنده شدن عیسی نیز پیشگویی شده بود. حضرت داوود در مزمور ۱۶، آیۀ ۱۰ میفرماید: “زیرا جانم را در عالم اموات ترک نخواهی کرد، و قدوس خود را نخواهی گذاشت که فساد را بیند.” میدانیم که عیسی در روز سوم پس از مرگش، به قدرت خدای پدر زنده شد و جسدش فساد را ندید.
عیسی چهل روز پس از رستاخیزش، یعنی زنده شدنش، به آسمان صعود فرمود. این واقعه نیز توسط داوود نبی پیشگویی شده بود. او میفرماید: “بر اعلیٰ علیین صعود کرده و اسیران را به اسیری بردهای.” (مزمور ۶۸: ۱۸). لوقا در این زمینه میفرماید: “و چون این را گفت، وقتی که ایشان همی نگریستند، بالا برده شد و ابری او را از چشمان ایشان درربود.” (کتاب اعمال رسولان ۱: ۹). عیسی وقتی زنده به آسمان صعود فرمود، بر دست راست خدای پدر نشست. حضرت داوود در این خصوص چنین پیشگویی کرده است: “یهوه (نام شخصی خدا در عهدعتیق) به خداوند من گفت، به دست راست من بنشین تا دشمنانت را پایانداز تو سازم.” (مزمور ۱۱۰: ۱). مرقس تأیید میکند که این اتفاق در زندگی عیسی رخ داد؛ میفرماید: “و خداوند (یعنی عیسی) بعد از آنکه به ایشان سخن گفته بود، بهسوی آسمان مرتفع شده به دست راست خدا بنشست.” (انجیل مرقس ۱۶: ۱۹).
اما نکتۀ حیرتانگیز دیگر این است که ۲۹ پیشگویی فقط در یک روز از زندگی بشری عیسی تحقق یافتند، یعنی در روزی که به دست دشمن تسلیمش کردند و مصلوب شد. اینک به ذکر چند مورد از آنها میپردازیم. ماجرای خیانت یهودای اسخریوطی، یکی از دوازده شاگرد عیسی را همه میدانیم. حضرت داوود این خیانت را پیشگویی کرده بود؛ میفرماید: “و آن دوست خالص من که بر او اعتماد میداشتم، که نان مرا نیز میخورد، پاشنۀ خود را بر من بلند کرد.” (مزمور ۴۱: ۹). همین یهودا عیسی را در مقابل سی سکۀ نقره به سران یهود تسلیم کرد. این واقعه نیز به شکلی شگفتانگیز در کتاب زکریای نبی پیشگویی شده؛ میفرماید: “و به ایشان گفتم، اگر در نظر شما پسند آید مزد مرا بدهید، والّا ندهید. پس به جهت مزد من، سی پارۀ نقره وزن کردند.” (کتاب زکریا ۱۱: ۱۲). وقتی یهودا از کردۀ خود پشیمان شد، این مبلغ را به سران یهود برگرداند و رفته، خود را حلقآویز کرد. سران یهود نیز با این مبلغ، مزرعۀ کوزهگری را خریدند و آن را تبدیل کردند به گورستان غریبان. این امر نیز توسط زکریای نبی پیشگویی شده بود؛ میفرماید: “و خداوند مرا گفت، آن را نزد کوزهگر بینداز! این قیمت گران را که مرا به آن قیمت کردند. پس سی پارۀ نقره را گرفته آن را در خانۀ خداوند، نزد کوزهگر انداختم.” (کتاب زکریا ۱۱: ۱۳).
وقتی عیسی به دست دشمنانش تسلیم شد، همۀ شاگردانش گریختند و او را ترک کردند و تنهایش گذاشتند. باز زکریای نبی این امر را پیشگویی کرده بود؛ او میفرماید: “یهوه صبایوت میگوید، ای شمشیر، به ضدّ شبان من و به ضدّ آن مردی که همدوش من است برخیز! شبان را بزن و گوسفندان پراکنده خواهند شد،” (کتاب زکریا ۱۳: ۷).
وقتی عیسی را محاکمه میکردند، اعضای شورای عالی یهود اتهامات مختلفی بر او وارد میساختند. اما عیسی خاموش بود و هیچ پاسخی نمیداد، بهطوری که کاهن اعظم به حیرت آمد. اشعیای نبی این سکوت را پیشگویی کرده، میفرماید: “او مظلوم شد امّا تواضع نموده، دهان خود را نگشود؛ مثل برهای که برای ذبح میبرند، و مانند گوسفندی که نزد پشم برندهاش بیزبان است، همچنان دهان خود را نگشود.” (کتاب اشعیا ۵۳: ۷). وقتی سرانجام عیسی بنا بر شهادت خودش، محکوم به اعدام شد، حاضران در شورا بر رخسارش سیلی میزدند و بر صورتش آب دهان میانداختند. اشعیای نبی این امر را نیز پیشگویی کرده بود؛ میفرماید: “پشت خود را به زنندگان و رخسار خود را به مُوکـَنان دادم؛ و روی خود را از رسوایی و آب دهان، پنهان نکردم.” (کتاب اشعیا ۵۰: ۶).
به منظور اعدام عیسی، دستها و پاهای او را به صلیب میخکوب کردند. حضرت داوود این واقعه را پیشگویی کرده بود؛ او میفرماید: “زیرا سگان دور مرا گرفتهاند؛ جماعت اشرار مرا احاطه کرده، دستها و پایهای مرا سفتهاند!” (مزمور ۲۲: ۱۶). ماجراهای زندگی داوود در کتابمقدس ثبت شده؛ او هیچگاه چنین چیزی را تجربه نکرد. همراه عیسی، دو مجرم نیز به صلیب کشیده شدند، یکی بر طرف راستش و یکی بر طرف چپش، و عیسی در وسط. اشعیای نبی چه نیکو پیشگویی کرده است، وقتی میفرماید: “بهجهت اینکه جان خود را به مرگ ریخت، و از خطاکاران محسوب شد؛ و گناهان بسیاری را بر خود گرفت، و برای خطاکاران شفاعت نمود.” (کتاب اشعیا ۵۳: ۱۲). وقتی عیسی بر صلیب بود، جماعت بزرگی به او چشم دوخته بودند. باز حضرت داوود در این زمینه میفرماید: “ایشان به من چشم دوخته مینگرند.” (مزمور ۲۲: ۱۷). سربازانی که مأمور اعدام بودند، جامههای عیسی را میان خود تقسیم کردند و بر آنها قرعه انداختند. باز حضرت داوود میفرماید: “رخت مرا در میان خود تقسیم کردند و بر لباس من قرعه انداختند.” (مزمور ۲۲: ۱۸). وقتی عیسی بر صلیب بود، برای آنکه تشنگیاش را برطرف کنند، به او سرکه دادند. این واقعه نیز در کتاب مزامیر پیشگویی شده بود: “چون تشنه بودم، مرا سرکه نوشانیدند.” (مزمور ۶۹: ۲۱). سربازان برای آنکه این سه مصلوب زودتر بمیرند، ساق پاهای آن دو مجرم دیگر را خرد کردند، اما وقتی به عیسی رسیدند، دیدند که پیش از آن مرده است. پس، استخوانی از او را نشکستند، بلکه به پهلوی او نیزه زدند. این وقایع هر دو در کتب انبیا پیشگویی شده بود: “همه استخوانهای ایشان را نگاه میدارد، که یکی از آنها شکسته نخواهد شد.” (مزمور ۳۴: ۲۰)، و در جای دیگر نیز میفرماید: “بر من که نیزه زدهاند خواهند نگریست،” (کتاب زکریا ۱۲: ۱۰). وقتی عیسی هنوز بر صلیب بود، از ساعت ۱۲ ظهر تا ساعت ۳ بعد از ظهر، تاریکی زمین را فراگرفت. عاموس نبی میفرماید: “خداونده یَهُوَه میگوید: که در آن روز آفتاب را در وقت ظهر فرو خواهم برد، و زمین را در روز روشن، تاریک خواهم نمود.” (کتاب عاموس ۸: ۹).
آیا همۀ اینها تصادفی رخ داده است؟ اینها شواهد مسیحیت هستند. حال، رأی شما چیست؟ آیا شما نیز مایلید او را به قلب خود دعوت کنید و ایمان بیاورید که او بهدرستی همان مسیحایی بود که میبایست ظهور کند و نجاتدهندۀ بشریت گردد؟