در این مقاله، به اثبات اعتبار و درستی عهدجدید از لحاظ تاریخی خواهیم پرداخت. هدف ما این است که ثابت کنیم متنی که امروز در دست داریم، با نوشتههای اصلی رسولان مطابق است و در طول تاریخ، تحریف نشده است.
توجه داشته باشید که هدف ما این نیست که ثابت کنیم این کتاب از سوی خدا الهام شده، بلکه میکوشیم نشان دهیم که متن امروزی همان است که رسولان نوشتهاند. پذیرش الهامی بودن این کتاب، بستگی به ایمان ما دارد. نویسندۀ رساله به عبرانیان، تحت الهام روحالقدس، میفرماید: “ایمان، ضامن چیزهایی است که بدان امید داریم و برهان آنچه هنوز نمیبینیم.” (رساله به عبرانیان ۱۱: ۱). طبق این آیه، بهواسطۀ ایمان است که میپذیریم کتابهای عهدجدید از الهام خدا هستند. اما تلاش ما در این مقاله، این خواهد بود که نشان دهیم این کتاب در طول تاریخ، دستنخورده باقی مانده و همان است که رسولان نوشتهاند. لازم است یادآوری کنیم که عهدجدید همان انجیل مقدس مسیح است و شامل چهار انجیل، یک کتاب تاریخی در خصوص کارهای رسولان، ۲۱ رساله از رسولان مسیح و کتاب مکاشفۀ یوحنای رسول است.
به منظور دستیابی به این هدف، ما سه معیار را مد نظر قرار خواهیم داد. نخست، نسخههای دستنویس قدیمی را بررسی خواهیم کرد؛ دوم، شواهد داخلی خود کتاب را مورد توجه قرار خواهیم داد؛ و سوم، به شهادتهایی که شخصیتهای بیرون از کتابمقدس دادهاند، توجه خواهیم کرد.
پس، ابتدا به بررسی نسخههای دستنویس قدیمی خواهیم پرداخت. بدیهی است که از کتب عهدجدید، ما هیچیک از نسخههای اصلی از نوشتههای رسولان را در دست نداریم. علت آن این است که بخشهای مختلف کتاب عهدجدید بر روی مادهای نوشته میشد که شبیه به کاغذ بود و آن را پاپیروس مینامیدند. دوام پاپیروس کم بود و بهمرور زمان از میان میرفت. اما خوشبختانه در ۱۵۰ سال گذشته، نسخههای خطی بسیار قدیمی کشف شده که کمک میکنند متن امروزی را با آنها مطابقت بدهیم. از آنجا که این نسخهها به تاریخ اولیۀ نگارش بسیار نزدیک هستند، وسیلهای بسیار سودمند برای مقایسۀ متن امروزی با آنها فراهم میسازند.
در اواسط قرن بیستم، نسخهای یافت شد متعلق به حدود سالهای ۱۵۰ تا ۲۰۰ میلادی که حاوی بخشهایی از انجیل یوحنا است؛ این نسخه را “بادْمِر پاپیروس دوم” مینامند. در اوائل قرن بیستم نیز پاپیروسی کشف شد به نام “چـِستِر بیتی” که متعلق به سال ۲۰۰ میلادی است و حاوی بخشهای مهمی از عهدجدید میباشد. نسخۀ خطی دیگری به نام “کـُدِکس واتیکان”، یعنی “کتاب واتیکان” نیز که متعلق به سالهای ۳۲۵ تا ۳۵۰ میلادی میباشد، شامل تقریباً تمام کتابمقدس است، یعنی هم عهدعتیق و هم عهدجدید. این کتاب در کتابخانۀ واتیکان در شهر رُم نگهداری میشود. در سال ۱۸۵۹ نیز نسخهای کشف شد که حاوی تمام عهدجدید و نیمی از عهدعتیق است و متعلق به حدود ۳۵۰ میلادی میباشد و در موزۀ بریتانیا نگهداری میشود. علاوه بر این نسخههای نسبتاً کامل از کتابمقدس، حدود ۵۶۰۰ نسخۀ ناقص از عهدجدید کشف شده است. این نسخهها نه تنها اختلافی با هم ندارند، بلکه نشان میدهند که آنچه امروزه در دست داریم، بهدقت از گزند حوادث و دشمنان محفوظ مانده است.
همانگونه که مشاهده کردید، تاریخ نگارش این نسخهها، از دیدگاه باستانشناسی، بسیار نزدیک به تاریخ اولیۀ نگارش تلقی میشود. این در حالی است که از سایر نوشتههای باستانی، نسخههایی به این نزدیکی وجود ندارد. برای مثال، از آثار افلاطون که حدود ۴۰۰ سال پیش از میلاد میزیست، قدیمیترین نسخۀ خطی که موجود است، متعلق به سال ۹۰۰ میلادی است، یعنی میان روزگار افلاطون و قدیمیترین نسخهای که از آثار او در دست داریم، ۱۳۰۰ سال فاصله هست. از آثار هِرودوت، تاریخنگار مشهور یونانی نیز که حدود ۵۰۰ سال پیش از میلاد میزیست، قدیمیترین نسخهای که موجود است، متعلق به سال ۹۰۰ میلادی است، یعنی حدود ۱۴۰۰ سال فاصله وجود دارد. اما با وجود این فاصله میان روزگار این متفکرین و نویسندگان یونانی با قدیمیترین نسخهای که از آثار آنان در دست هست، هیچیک از محققین امروزی، در مورد اعتبار آنها شک ندارند و معتقد نیستند که آثار آنان تحریف شده است. این در حالی است که در مقایسه با آثار کلاسیک یونان، نسخههای قدیمیای که از عهدجدید در دست داریم، بسیار به تاریخ نگارش اولیۀ آنها نزدیک است. برای مثال، نسخۀ “بادمر” از انجیل یوحنا، تنها حدود حداکثر صد سال با تاریخ اولیۀ نگارش آن فاصله دارد و این امر از نظر علمی بسیار شگفتانگیز است.
این نسخهها که کشف شده، همه به زبان یونانی هستند. علاوه بر آنها، نسخههای قدیمی ترجمههای عهدجدید نیز یافت شده که متعلق به قرنهای چهارم و پنجم میلادی میباشند، یعنی حدود ۴۰۰ سال پس از دورۀ رسولان. این ترجمهها، به زبانهای گوناگون، از جمله به سُریانی، لاتین، ارمنی، میباشند.
افزون بر این ترجمههای قدیمی که همگی مطابق متن یونانی میباشند، آثاری هست به نام “قرائتنامه”، یعنی کتابهایی که در عبادات کلیسایی مورد استفاده بودند و حاوی بخشهایی از عهدجدید میباشند. قدیمیترین قرائتنامه متعلق به سدۀ ششم میلادی است.
همچنین، لازم است به نقل قولهایی که پدران اولیۀ کلیسا از عهدجدید کردهاند، اشاره کنیم. همانطور که در مقالات گذشته ذکر کردیم، پدران اولیۀ کلیسا که در سدههای اول و دوم میزیستند، آثار بسیاری نوشتهاند. ایشان در این آثار، از بخشهای مختلف عهدجدید نقل قول کردهاند. از میان این پدران، باید به کلمنت اهل روم (سدۀ نخست میلادی)، ایگناتیوس (اواخر سدۀ اول و اوائل سدۀ دوم)، پولیکارپ، شاگرد یوحنای رسول (همان دوره) و ترتولیان (سدۀ دوم) اشاره کنیم. نگارنده، خودْ اکثر این نوشتهها را خوانده و در این زمینه شهادت میدهد. طبق گفتۀ دانشمندان کتابمقدس، حتی اگر کتاب عهدجدید را در دست نمیداشتیم، میتوانستیم بر اساس این نقل قولها، عهدجدید را بازسازی کنیم. همۀ این نسخههای قدیمی یونانی، ترجمهها، قرائتنامهها و نقل قولهای پدران کلیسا، متفقالقول شهادت میدهند که کتابهای عهدجدید که امروز در دست هستند، دقیقاً مطابقت دارند با آنچه خودِ رسولان نوشتند.
همانطور که ذکر کردیم، معیار دوم ما شواهد داخلی خودِ عهدجدید است. بعضی ادعا میکنند که در میان بخشهای مختلف عهدجدید، تناقضاتی هست. برای مثال، میگویند که در یکی از انجیلها گفته شده که یهودای اسخریوطی، وقتی از تسلیم کردن مسیح به دشمنانش پشیمان شد، خود را حلقآویز کرد، اما در کتاب اعمال رسولان گفته شده که افتاد و امعا و احشایش بیرون ریخت. به نظر ایشان، این تناقضی آشکار است. اما وقتی به کشفیات باستانشناسی در دهههای اخیر توجه میکنیم، علت واقعی این تناقضات را درک میکنیم. در مورد خودکشی یهودای اسخریوطی کشف شده که در جایی که او خود را حلقآویز کرد، پرتگاهی بوده است. گویا طناب دار پاره شده و او از پرتگاه به پایین افتاده و به این شکل فجیع کشته شده است. همین روش را باید در مورد سایر مسائلی که با مطالعۀ کتب عهدجدید پیش میآیند، بهکار برد. اصول درست تفسیر بههمراه کشفیات باستانشناسی و تاریخی، توانسته تا کنون به بسیاری از این مشکلات پاسخ گوید. اگر هم نکتهای هماکنون مبهم و مشکلزا به نظر میرسد، احتمال دارد در آینده حل شود، یعنی زمانی که کشفیات بیشتری در زمینۀ اسناد تاریخی و امور باستانشناسی بهعمل آید.
در ضمن، همانگونه که در مقالات پیشین متذکر شدیم، هیچیک از رویدادهای انجیلها در خفا رخ ندادهاند. مسیح و رسولان او، معجزات خود را در مقابل چشمان مردم بهعمل میآوردند. اگر محتوای انجیلها و سایر کتب عهدجدید برخلاف واقعیت میبود، شاهدان عینی فوراً علیه آن شهادت میدادند. نکتۀ بسیار مهم این است که حتی دشمنان مسیح و رسولان نیز قبول داشتند که ایشان معجزه بهعمل میآورند، اما ایشان این معجزات را به قدرت شیطان و ارواح خبیث نسبت میدادند، نه به قدرت الهی مسیح و رسولانش. پس اگر شهادتهای کتب عهدجدید برخلاف واقعیت میبود، ایشان قطعاً لب به افشاگری میگشودند. اما میبینیم که چنین چیزی رخ نداده است.
این نکته ما را به معیار سوم هدایت میکند، یعنی به شواهد بیرون از عهدجدید. قبلاً نیز بارها به شهادت پدران کلیسا که دنبالهروِ راه رسولان بودند، اشاره کردیم. آثار ایشان امروزه همگی کشف شدهاند و گواه بر این هستند که محتوای تمامی کتب عهدجدید، درست و معتبر است. ایرِنیوس، اسقف شهر لیون در حدود سال ۱۸۰ میلادی، شاگرد پولیکارپ بود که وی خودش شاگرد یوحنای رسول بود. ایرنیوس در مورد انجیلها چنین مینویسد: “بنیاد این انجیلها آنچنان استوار است که بدعتگذاران نیز خودشان بر آنها شهادت میدهند و هر یک میکوشند تعالیم خود را بهنوعی بر اینها بنا کنند . . . همانطور که جهان ما چهار گوشه دارد، و چهار باد اصلی هست، و کلیسا نیز در تمام نقاط جهان انتشار یافته است، و انجیل نیز ستون و بنیاد کلیسا و دَم حیات است، لذا طبیعی است که انجیل چهار ستون داشته باشد و از هر چهار گوشه دم نامیرایی بدمد و زندگی بشر را از نو روشن سازد.” فراموش نکنیم که ایرنیوس طبعاً این مطلب را بر اساس آنچه از پولیکارپ، شاگرد یوحنای رسول، شنیده بود، نوشته است و میتوانیم به شهادت او تکیه کنیم.
اما در کنار این نکتۀ مهم، شهادتهای نویسندگان غیرمسیحی است که همین امر را تأیید میکنند. انتقادگران کتابمقدس ادعا میکنند که عهدجدید چون به دست شاگردان عیسی یا مسیحیان بعدی نوشته شده، فاقد اعتبار است. میگویند که در منابع غیرمسیحی هیچ دلیلی بر وجود تاریخی عیسی یا عهدجدید به چشم نمیخورد. خوشبختانه، چنین ایرادی مطلقاً وارد نیست، زیرا امروزه، اسنادی کشف شده که نشان میدهند افراد غیرمسیحی نیز بر تاریخی بودن مسیحیت و رویدادهای آن شهادت دادهاند. برای مثال، تاسیتوس که در قرن اول، یعنی همزمان با رسولان در روم زندگی میکرد، یکی از دقیقترین تاریخنگاران دنیای باستان تلقی میشود. او ماجرای حریق عظیم شهر روم را بازگو میکند، حریقی که بسیاری آن را به امپراطورْ نرون نسبت میدادند. او مینویسد: “متعاقب آن، نرون برای اینکه از این شایعات خلاص شود، تقصیر را به گردن گروهی نفرتانگیز انداخت که مردم ایشان را مسیحی میخوانند، و حیرتانگیزترین شکنجهها را بر آنان روا داشت. مسیح که این عنوان از نام او میآید، در سلطنت طیباریوس و در دورۀ زمامداری یکی از فرماندارانمان، پنطیوس پیلاتـُس، به اشدّ مجازات رسید، و خرافاتی شرمآور که فعلاً سرکوب شده، بار دیگر شایع شد، اما نه فقط در یهودیه، مرکز این فساد، بلکه حتی در روم نیز که هر امر شنیع و قبیح از هر نقطۀ جهان در آن کانونی برای خود مییابد و به شهرت میرسد.” منظور تاسیتوس از “خرافات شرمآور”، به احتمال قوی قیام یا زنده شدن مسیح است.
تاریخنگار دیگری به نام سویتونیوس، که بین سالهای ۱۱۷ تا ۱۳۸ میلادی، منشی امپراطور روم بود، باز به حریق عظیم شهر روم اشاره کرده، مینویسد: “مسیحیان، گروهی از مردم که معتاد به خرافاتی نو و شرمآور شدهاند، متحمل مجازات این رویداد گردیدند.” شخص دیگری به نام پـْلینی، که از درباریان امپراطور بود، در نامهای به وی در حدود سال ۱۱۲ میلادی، روش عبادت مسیحیان نخستین را چنین تشریح میکند: “آنان را عادت بر این بود که در یک روز مشخص، پیش از روشنایی، گرد هم آیند و برای مسیح، همچون یک خدا، سرودهایی با حالت متناوب بسرایند و خود را با سوگندی پرصلابت متعهد سازند که هیچ کار شریرانهای نکنند، مرتکب تقلب و دزدی نشوند، هرگز سخن دروغ بر زبان نرانند، و در امانت خیانت نکنند؛ پس از آن، طبق عادت از یکدیگر جدا میشدند و بار دیگر گرد میآمدند تا خوراک را با یکدیگر بخورند، اما خوراکی عادی و بیآلایش.” این متن شهادتی استوار به دست میدهد که مسیحیان، عیسی مسیح را از همان دوران نخستین، همچون خدا پرستش میکردند و رسم شام آخر مسیح را آنگونه که در کتاب اعمال رسولان ۲: ۴۲ و ۴۶ آمده، ادامه میدادند.
پس، در خاتمه باید گفت که بر اساس نسخههای بسیار قدیمی که از کتب عهدجدید کشف شده و نیز طبق شهادت پدران کلیسا و همچنین نویسندگان غیرمسیحی، میدانیم که آنچه امروز تحت عنوان عهدجدید در دست داریم، همان است که رسولان نوشتند. مسیحیت طریقتی است که ریشهای عمیق در تاریخ دارد. کشفیات تاریخی و باستانشناختیِ روزافزون این مدعا را ثابت میکنند. کتاب مقدس مسیحیان دستنخورده و بدون تحریف باقی مانده و یگانه راه رستگاری جاودانی انسان را نشان میدهد، رستگاریای که از ایمان آوردن به مسیح به دست میآید.