در دو مقالۀ پیشین، دیدیم که هدف خدا برای زندگی ما این است که رشد روحانی داشته باشیم. در این رشدِ روحانی، هدف ما باید این باشد که “به بلندای کامل قامت مسیح” برسیم، یعنی کاملاً شبیه او شویم.
در این راستا، باید مسیح را الگوی خود قرار دهیم و او را محک رشدِ خود بسازیم. در مقالۀ حاضر، تصویری از رشد یک کودک ارائه خواهیم داد و خواهیم دید که رشد روحانی ما شبیه رشد یک کودک است.
ما وقتی به مسیح ایمان میآوریم، یعنی وقتی در قلب خود به او اعتماد میکنیم، تولدی تازه مییابیم. یعنی از نظر روحانی دوباره متولد میشویم. ما یک بار جسماً از نسل آدم و حوا متولد شدیم، اما اکنون بهخاطر کاری که مسیح بر روی صلیب بخاطر ما انجام داد، میتوانیم بهلحاظ روحانی از نسل مسیح متولد شویم و وارد خانوادۀ الهی گردیم.
شبی یکی از علمای یهود، نزد عیسی آمد تا با او در مورد رسالتش گفتگو کند. عیسی به او فرمود: “آمین، آمین، به تو میگویم، تا کسی از نو زاده نشود، نمیتواند پادشاهی خدا را ببیند . . . آمین، آمین، به تو میگویم تا کسی از آب و روح زاده نشود، نمیتواند به پادشاهی خدا راه یابد. آنچه از بشرِ خاکی زاده شود، بشری است؛ امّا آنچه از روح زاده شود، روحانی است. عجب مدار که گفتم باید از نو زاده شوید!” (انجیل یوحنا ۳:۳-۷). بله، ما با ایمان و سپردن زندگی خود به خداوندگاریِ عیسی مسیح، از خانوادۀ تاریکی و ظلمت، کـَنده میشویم و به خانوادۀ الهی و نور پیوند میخوریم. ما فرزند خدا میشویم. یوحنای رسول میفرماید: “امّا به همۀ کسانی که او را پذیرفتند، این حق را داد که فرزندان خدا شوند، یعنی به هر کس که به نام او ایمان آورد؛ آنان که نه با زادنی بشری، نه از خواهشِ تن و نه از خواستۀ یک مرد، بلکه از خدا زاده شدند.” (انجیل یوحنا ۱:۱۲-۱۳).
برای توضیح در بارۀ این تولد تازه در خانوادۀ الهی، میتوان یک تمثیل آورد. مردی نیکوکار و ثروتمند به محلههای پایین شهر رفت و به چند نفر از بچههای خیابانی پیشنهاد کرد که دعوت او را بپذیرند و فرزندخواندۀ او شوند، به این شرط که مقررات خانوادۀ او را رعایت کنند. بعضی خندیدند و بعضی گفتند که زندگی آزاد خود را در کوچه و خیابان دوست دارند. اما یکی از آن کودکان پذیرفت. مردِ نیکوکار همان روز او را به خانۀ خود برد و بلافاصله او را استحمام کرد، موهایش را اصلاح نمود و لباس تازهای به او داد. روز بعد، او را به ادارۀ ثبت احوال برد و برای آن کودک شناسنامۀ جدیدی گرفت و او را رسماً فرزندخواندۀ خود ساخت. به این ترتیب، آن کودکِ خیابانی قانوناً تبدیل شد به فرزندخواندۀ این خانوادۀ نیکوکار و ثروتمند. او رسماً و قانوناً وارث این مردِ نیکوکار شد. او هويتِ تازهای یافته بود، در خانوادهای جدید. اما آیا این تغییر قانونی به این معنی است که او یک شبه تمام عادتهای قبلی خود را فراموش کرد و عادتها و مقررات خانوادۀ جدید را آموخت؟ نه! او میبایست بهتدریج عادتهای قبلی خود را ترک کند و عادتهای جدیدی را بیاموزد. او میبایست طرز حرف زدن خود را تغییر دهد. میبایست به مدرسه برود و سواد بیاموزد. میبایست عادت کند که با قاشق و چنگال غذا بخورد و صدها عادت دیگر. او میبایست بهتدریج تغییر کند.
ما نیز وقتی زندگی خود را با ایمان به مسیح میسپاريم، قانوناً فرزندِ خدا میشویم و رسماً وارد خانوادۀ او میگردیم. شناسنامۀ جدیدی دریافت میکنیم. همان طور که مسیح فرمود: “آمین، آمین، به شما میگویم، هر که کلام مرا به گوش گیرد و به فرستندۀ من ایمان آورد، . . . از مرگ به حیات منتقل شده است.” (انجیل یوحنا ۵:۲۴). ما تولد تازه مییابیم. مانند آن طفل خیابانی، وارد خانوادۀ جدیدی میشویم. اما درست مانند او، در ابتدای راه قرار میگیریم. تازه باید عادتهای گذشتۀ خود را کنار بگذاریم و آداب و رسوم خانوادۀ الهی را فرابگیریم. ما یک شبه به رشد و بلوغ روحانی نمیرسیم. باید در این مسیر پیش برویم، در مسیر رشد و تقدیس.
بله، شخصِ نوایمان مانند یک کودک، باید در خانوادۀ الهی رشد کند. او یک طفل است و باید رشد کند و بالغ شود. این فرایند را در الهیات مسیحی، فرایند رشد یا تقدیس مینامند. باید خواستههای کودکانه، تعقل کودکانه، رفتار کودکانه، و جهانبینی کودکانه را کنار بگذاریم و بالغ شویم. باید بهمرور زمان از اینها عبور کنیم و به بلوغ برسیم. در مقالۀ پیشین به این آیه از فرمایشهای پولس رسول اشاره کردیم، و در اینجا باز مناسب است آن را تکرار کنیم که میفرماید: “ای برادران، در درک و فهم کودک نباشید، بلکه در بدی کردن کودک باشید. برعکس، در درک و فهم بالغ باشید.” (رسالۀ اول به قرنتیان ۱۴:۲۰). یک طفلْ والدین خود را بهخاطر وابستگی مادی به آنان، دوست میدارد. اما چون بالغ شد و به استقلال رسید، ایشان را بهخاطر وجود خودشان دوست خواهد داشت. طفل روحانی، خدا را بهخاطر جوابِ دعاها و دریافت برکات و مواهب او دوست دارد، برای منافعی که از او کسب میکند. اما چون بالغ شد، خدا را طور دیگری دوست خواهد داشت، بهخاطر وجود پرمهرش! دعای طفل روحانی، در حول محورِ خودش میگردد؛ او فقط برای خود و خواستههای خود دعا میکند؛ دعایش برای تأمین نيازهای خودش است؛ دعایش خودمحورانه است. او خدا را در خدمتِ خویشتن میبیند. او دائم نگران خورد و خوراک و پوشاک و سرپناه خود است. اما مسیح فرمود: “پس نگران نباشید و نگویید چه بخوریم یا چه بنوشیم و یا چه بپوشیم. زیرا اقوام دور از خدا در پی همۀ اینگونه چیزهایند، امّا پدر آسمانی شما میداند که بدین همه نیاز دارید.” (انجیل متی ۶:۳۱-۳۲). اما همین طفل وقتی بالغ شد، طور دیگری دعا و زندگی خواهد کرد، یعنی آنگونه که مسیح در ادامۀ نکات فوق فرمود: “بلکه نخست در پی پادشاهی خدا و انجام ارادۀ او باشید، آنگاه همۀ اینها نیز به شما عطا خواهد شد.” (انجیل متی ۶:۳۳).
پطرس رسول خصوصیات طفل روحانی را چنین برمیشمارد: “پس هر نوع کینه، و هر گونه مکر و ریا و حسد، و هر قسم بدگویی را از خود برانید.” (رسالۀ اول پطرس ۲:۱). اینها که پطرس رسول فرمود، نشانههای طفولیت روحانی است. ما میتوانیم بهخوبی خود را با آنها محک بزنیم. پولس رسول نیز به مسیحیان شهر قرنتس، واقع در یونان امروزی چنین فرمود: “اما ای برادران، من نتوانستم با شما همچون اشخاصی روحانی سخن بگویم بلکه همچون اشخاصی نفسانی سخن گفتم، یعنی مانند کسانی که در مسیح، کودکِ نوزادند. من به شما شیر دادم نه گوشت، زیرا آمادگی آن را نداشتید و هنوز هم ندارید، چرا که هنوز نفسانی هستید. وقتی در میان شما حسد و جدال هست، آیا نشان آن نیست که نفسانی هستید؟ آیا مانند انسانهای معمولی رفتار نمیکنید؟” (رسالۀ اول به قرنتیان ۳:۱-۳). پولس رسول به مشکلی میپردازد که در میان مسیحیان قرنتس پیش آمده بود. ایشان با یکدیگر بر سرِ این نزاع و جدال داشتند که چه کسی رهبر ایشان است. بعضی، خود را پیروِ پولس میدانستند و بعضی، پیروِ رسولی دیگر. پولس به آنان میفرماید که چنین حسد و نزاعی کارِ مسیحیان نوزاد یا نفسانی است. بله، مسیحیِ روحانی هست، و مسیحیِ نفسانی نیز هست. هر کس که ادعای ایمان میکند، مسیحیِ روحانی نیست، بلکه ممکن است در روحانیتْ طفل باشد، نفسانی باشد.
در مقابلِ این نوع خصوصیات کودکانه و نفسانی، پطرس رسول میفرماید: “همچون نوزادگان، مشتاق شیر خالصِ روحانی باشید تا به مدد آن در نجات خود نمو کنید،” (رسالۀ اول پطرس ۲:۲). این شیرِ خالصِ روحانی، همانا کلام خدا است. ما باید بهطور مرتب کلام خدا را بخوانیم و از آن تغذیه کنیم. مطالعۀ کتابمقدس، همانا خوراک روحانی ما است. در مقالهای دیگر پیشنهادهایی در مورد چگونگی مطالعۀ کتابمقدس خواهیم داد. علاوه بر خواندن کتابمقدس، باید به موعظهها و تعالیم خادمینی گوش فرادهیم که خدا به کلیسای جهانی خود عطا کرده است. اگر در جایی زندگی میکنید که کلیسایی وجود ندارد، میتوانید به رسانههای مسيحی مراجعه کنید. خدا همۀ این وسایل را در اختیار ما گذاشته تا رشد کنیم و بالغ شویم. فقط بايد مواظب باشيد که اين تعاليمْ صحيح و مطابق با کتابمقدس باشند.
همان گونه که بیان کردیم، یکی از نشانههای بسیار مهمی که مشخص میسازد در روحانیت طفل هستیم یا رشد کردهایم، رفتارها و جهانبینی ما است. اطفالِ روحانی، دارای رفتارهای نفسانی هستند. پولس رسول اینها را در رسالۀ خود به مسیحیان غلاطیه، واقع در ترکیۀ امروز، اینگونه تشریح کرده، میفرماید: “اعمال نفـس روشن است: بیعفتی، ناپاکی، و هرزگی؛ بتپرستی و جادوگری؛ دشمنی، ستیزهجویی، رشک، خشم؛ جاهطلبی، نفاق، دستهبندی، حسد؛ مستی، عیاشی و مانند اینها. چنانکه پیشتر به شما هشدار دادم، باز میگویم که کنندگان چنین کارها پادشاهی خدا را به میراث نخواهند برد.” (رساله به غلاطیان ۵:۱۹-۲۱). میتوانید یک بار دیگر به این فهرست نگاه کنید. آیا چنین حالات و رفتارهایی در شما هست؟ اگر باشد، یعنی اینکه هنوز در روحانیت بهاندازۀ کافی رشد نکردهاید و به بلوغ نرسیدهاید. بعضی از مسیحیان تصور میکنند که اگر بتوانند با صدای بلند دعا کنند و دعایی پرشور و پرحرارت به حضور خدا تقدیم نمایند، مسیحیانی بالغ و پر از روحالقدس هستند. اما پولس رسول در دنبالۀ همین بخش تشریح میکند که کدام مسیحیان پُر از روحالقدس هستند. او میفرماید روحانی کسی است که ثمرۀ روحالقدس را از خود نشان دهد. میفرماید: “امّا ثمرۀ روح، محبت، شادی، آرامش، صبر، مهربانی، نیکویی، وفاداری، فروتنی و خویشتنداری است.” (رساله به غلاطیان ۵:۲۲-۲۳). بله، روحانیت در پادشاهی خدا نه به ادعای ما است و نه به هیاهوی ما، بلکه در قوت روحالقدس است که در رفتار ما جلوهگر میشود. پولس رسول در جای دیگر فرموده است: “پادشاهی خدا به حرف نیست، بلکه در قدرت است.” (رسالۀ اول به قرنتیان ۴:۲۰).
آنچه از تعالیم پولس رسول در جاهای مختلف از رسالات او استنباط میکنیم، این است که رشد روحانی ما بیش از هر چیز دیگر، در محبت ما متجلی میشود، محبت ما به خدا و به انسانها. مسیحیان شهر قرنتس دچار این توهم و اشتباه شده بودند که روحانیتِ شخص از این امر مشخص میگردد که او از عطاهای خارقالعاده و فوق طبیعیِ روحالقدس برخوردار باشد، عطاهایی نظیر قدرتِ سخن گفتن به زبانهای تازهای که شخص قبلاً نمیدانسته و تحت الهام روحالقدس به آنها سخن میگوید. اما پولس رسول راه برتر را به ایشان نشان میدهد. ما تعلیم او را از ترجمۀ تفسیری کتابمقدس برایتان ذکر میکنیم که مطلب را بسیار روشن ارائه میدهد؛ میفرماید: “اگر عطای سخن گفتن به زبانهای مردم و فرشتگان را داشته باشم، زبانهایی که هیچگاه نیاموختهام، اما در وجود خود نسبت به انسانها محبت نداشته باشم، همچون طبلی توخالی و سنجی پُرسروصدا خواهم بود. اگر عطای نبوت داشته باشم، و از رویدادهای آینده آگاه باشم و همه چیز را دربارۀ هر چیز و هر کس بدانم، اما انسانها را دوست نداشته باشم، چه فایدهای به ایشان خواهم رساند؟ یا اگر چنان ایمانی داشته باشم که به فرمان من کوهها جابجا گردند، اما انسانها را دوست نداشته باشم، باز هیچ ارزشی نخواهم داشت. اگر تمام اموال خود را به فقرا ببخشم و بخاطر اعلام پیغام انجیل، زندهزنده در میان شعلههای آتش سوزانده شوم، اما نسبت به انسانها محبتی نداشته باشم، تمام فداکاریهایم بیهوده خواهد بود.” (رسالۀ اول به قرنتیان ۱۳:۱-۳). بله، حتی انجام معجزات نیز به خودیِ خود، نشانۀ رشد و بلوغ روحانی ما نیست. در این زمینه، مسیح هشداری هولناک داده و فرموده است: “در آن روز بسیاری مرا خواهند گفت: سرور ما، سرور ما، آیا به نام تو نبوّت نکردیم؟ آیا به نام تو دیوها را بیرون نراندیم؟ آیا به نام تو معجزات بسیار انجام ندادیم؟ امّا به آنها به صراحت خواهم گفت، “هرگز شما را نشناختهام. از من دور شوید، ای بدکاران!” (انجیل متی ۷:۲۲-۲۳).
پولس سپس تشریح میکند که این محبت چگونه است؛ میفرماید: “کسی که محبت دارد، صبور است و مهربان؛ حسود نیست و به کسی رشک نمیبرد؛ مغرور نیست و هیچگاه خودستایی نمیکند؛ به دیگران بدی نمیکند؛ خودخواه نیست و باعث رنجش کسی نمیشود. کسی که محبت دارد، پرتوقع نیست و از دیگران انتظار بیجا ندارد؛ عصبی و زودرنج نیست و کینه به دل نمیگیرد؛ هرگز از بیانصافی و بیعدالتی خوشحال نمیشود، بلکه از پیروز شدن راستی شاد میگردد. اگر کسی را دوست بدارید، به هر قیمتی که باشد، به او وفادار میمانید، همیشه سخنان او را باور میکنید، سعادت او را میخواهید و از او دفاع میکنید.” (رسالۀ اول به قرنتیان ۱۳:۴-۷، ترجمۀ تفسیری). این است تعریف محبت در مسیحیت! کافی است خود را با آن بسنجیم تا بدانیم که آیا در محبت رشد کردهایم یا نه. رشد در محبتْ مهمترین نشانۀ بلوغِ روحانی ما است.
در خاتمه، به دعای پولس رسول برای مسیحیانِ شهر فیلیپی، واقع در یونان امروزی اشاره میکنیم که چنین میفرماید: “دعایم این است که محبت شما هرچه بیشتر فزونی یابد و با شناخت و بصیرتِ کامل همراه باشد، تا بتوانید چيزهای بهتر را تشخیص دهید و در روز مسیح، پاک و بیعیب و آکنده از ثمرات پارسایی باشید که بهواسطۀ عیسی مسیح به بار میآید و به تجلیل و سپاس خدا میانجامد.” (رساله به فیلیپیان ۱:۹-۱۱). بله، دعای پولس این است که ایشان در محبت رشد کنند. این است تفاوت طفل روحانی با شخصی که در روحانیت به رشد و بلوغ رسیده است. خداوند عطا بفرماید که همۀ ما از طفولیت روحانی، گذشته و به رشد و بلوغ روحانی، برسیم. آمین!