در این مجموعه از مقالهها، بحثی را مطرح میکنیم تحت عنوان “رشد و بلوغ مسیحی”. برای تهیۀ این مجموعه، از کتابی الهام گرفتهایم تحت همین نام.
هدف این مجموعه این است که نشان دهیم خدا از کسانی که زندگی خود را به مسیح سپردهاند میخواهد تا در این زندگی، به رشد و بلوغ روحانی برسند. ما این رشد را تعریف خواهیم کرد و راههای رسیدن به آن را معرفی خواهیم نمود. در مقالۀ نخست، به این موضوع خواهیم پرداخت که هدف خدا بهواقع این است که ما در این زندگی، در مسیر رشد و بلوغ روحانی پیش برویم.
هدف خدا برای زندگی انسان چیست؟ پاسخ به این سؤال را میتوانیم در معروفترین آیۀ کتابمقدس بیابیم که میفرماید: “خدا جهان را آنقدر محبت کرد که پسر یگانۀ خود را داد تا هر که به او ایمان آوَرَد هلاک نگردد، بلکه حیات جاویدان یابد.” (انجیل یوحنا ۳:۱۶). این آیه بهحق چکیده و جوهر تمام پیام کتابمقدس است. نخست میفرماید که خدا جهان را بسیار محبت فرمود، یعنی مردم جهان را. این محبتِ او به این صورت جلوهگر شد که او پسرِ یگانۀ خود را به جهان فرستاد تا جان خود را بر روی صلیب، کفارۀ گناهانِ بشر سازد و تاوان گناهان ایشان را بپردازد. سپس هدف خدا از این عمل مطرح میشود؛ میفرماید: “تا هر که به او ایمان آوَرَد هلاک نگردد، بلکه حیات جاویدان یابد.”. از این عبارت درمییابیم که هدف خدا این است که انسان بهخاطر گناهکار بودنش، به هلاکت و عذاب ابدی نرود، بلکه حیات جاویدان بیابد. این است هدف خدا برای انسان. هدف غایی خدا برای بشر این است که به ایشان حیات جاویدان ببخشد و ایشان برای هميشه در حضور مقدس او زندگی کنند، در یک دنیای روحانی و مقدس. اما اگر انسان به پسر خدا، عیسی مسیح خداوند، تنها نجاتدهندۀ بشر، ایمان نیاورد و زندگی خود را به او نسپارد، عذاب و هلاکت ابدی در انتظار او خواهد بود.
این است هدف نهایی و غایی خدا برای انسان. اما تکلیف انسان در این زندگی زمینیاش چیست؟ یعنی اینکه وقتی زندگی خود را به مسیح میسپاريم تا در عالم آینده حیات جاویدان بیابیم، در طول این زندگی باید از لحاظ روحانی چه بکنیم؟ تکلیفمان چیست؟ پاسخ به این سؤال را میتوانیم در فصل چهارم از رسالۀ پولس رسول به مسیحیان شهر اِفِسُس بیابیم؛ اِفِسُس شهری بود در ساحل دریای اژه، در غرب ترکیۀ امروز. پولس ابتدا شرح میدهد که مسیح به کلیسای خود، خادمینی بخشیده است تا خدمتی برای ایمانداران انجام دهند؛ او خدمتِ ایشان را چنین تشریح میفرماید: “تا مقدسان (یعنی همان ایمانداران) را برای کارِ خدمت آماده سازند، برای بنای بدن مسیح، تا زمانی که همه به یگانگی ایمان و شناخت پسر خدا دست یابیم و بالغ شده، به بلندای کاملِ قامتِ مسیح برسیم.” (رساله به افسسیان ۴:۱۱-۱۳). طبق این آیات، خادمین مسیح باید ایمانداران را آماده سازند تا مسیح را خدمت کنند و به این ترتیب، “بدن مسیح” یعنی همان کلیسا بنا شود. وقتی ایمانداران مشغولِ خدمت به مسیح و بنای بدن روحانی او شوند، میتوانند به یگانگی ایمان و شناخت پسر خدا دست یابند. پولس رسول سپس میفرماید که وقتی ایمانداران به ایمان و شناختِ پسر خدا دست یافتند، “بالغ خواهند شد و به بلندای کامل قامت مسیح خواهند رسید.”.
بله، هدف از ایمان آوردن به مسیح و تسلیم زندگی به او، این است که در این زندگی زمینی خود، در ایمان و شناختِ پسر خدا رشد کنیم، بالغ شویم و سرانجام، در همین زندگی زمینی خود، به “بلندای کامل قامت مسیح” برسیم. این آیات بهروشنی هدف از زندگی روحانی ما را در این دنیا بیان میکنند. ما باید در ایمان و شناختِ مسیح آنقدر رشد کنیم تا به بلوغ روحانی برسیم. و بلوغ روحانی، طبق این آیات، یعنی رسیدن به قامت کامل مسیح، یعنی شبیه شدن به مسیح. ما به مسیح ایمان میآوریم تا در عالم آینده به حیات جاویدان برسیم و هلاک نشویم. اما در این دنیا، در انتظار رسیدن به حیات جاویدان، باید رشد کنیم و به بلوغ روحانی برسیم. و میزانِ سنجشِ این بلوغ این است که ببینیم تا چه حد “به بلندای کامل قامت مسیح” رسیدهایم، یعنی اینکه چقدر شبیه او شدهایم. این است هدف خدا برای زندگی زمینی ما و زندگی ما در عالم آینده.
پطرس رسول در این زمینه چنین میفرماید: “در فیض و شناخت خداوند و نجاتدهندۀ ما عیسی مسیح نموّ کنید.” (رسالۀ دوم پطرس ۳:۱۸). بله، هدف خدا برای ما این است که در این زندگی، در فیض و شناخت خداوندگارِ خود عیسی مسیح رشد و نمو کنیم. پولس رسول نیز با آن همه مکاشفات عظیمی که از خدا دریافت کرده بود، در اواخر عمر خود، هنوز همین هدف را برای زندگی خود داشت. میفرماید: “همه چیز را در قیاس با برتری شناختِ خداوندم مسیحْ عیسی، زیان میدانم، که بهخاطر او همه چیز را از کف دادهام. آری، اینها همه را فضله میشمارم تا مسیح را به دست آورم . . . میخواهم مسیح و نیروی رستاخیزش را بشناسم و در رنجهای او سهیم شده، با مرگش همشکل گردم، تا به هر طریق که شده به رستاخیز از مردگان نایل گردم.” (رساله به فیلیپیان ۳:۸، ۱۰-۱۱). پولس رسول برای رسیدن به شناختِ عیسی مسیح، همۀ چیزهای افتخارآمیز زندگی خود را بیارزش و حتی فضله میشمرد. هدف او این بود که به شناختِ کامل قوتِ رستاخیز مسیح برسد. اما نه تنها این، بلکه میخواست در رنجهای او سهیم شود و با مرگش همشکل گردد. این هدف او در زندگی بود. هدف من و شما در این زندگی چیست؟
اما پولس با آن همه عظمتِ روحانیاش، هنوز خود را کامل نمیدید و لازم میدید که باز پیشرفت کند، رشد کند و به بلوغ برسد. ملاحظه کنید که او در دنبالۀ گفتارش در آيات ۱۲ تا ۱۴ چه میفرماید: “نمیگویم هماکنون به اینها دست یافتهام یا کامل شدهام، بلکه خود را به پیش میرانم تا چیزی را به دست آورم که مسیحْ عیسی برای آن مرا به دست آورد. برادران، گمان نمیکنم که هنوز آن را به دست آورده باشم؛ اما یک کار میکنم، و آن اینکه آنچه در عقب است به فراموشی میسپارم و بهسوی آنچه در پیش است، خود را به جلو کشانده، برای رسیدن به خط پایان میکوشم تا جایزهای را به دست آورم که خدا برای آن مرا در مسیحْ عیسی به بالا فراخوانده است.”. پولس رسول هنوز خود را در میانۀ راهِ رشد و بلوغ روحانی میدید. از این رو، میفرماید که تنها یک کار انجام میدهد، و آن اینکه هر چه را که پشت سرش هست فراموش میکند و “خود را به جلو میکشانـَد”. بله، پولس “خود را به جلو میکشانـَد”. او حاضر است هر بهایی را بپردازد تا به رشد و بلوغ کامل روحانی برسد، به “بلندای کامل قامت مسیح”.
از این گفتههای پولس رسول پی میبریم که رشد و بلوغ روحانی چیزی نیست که یکشبه بتوانیم به آن دست یابیم. پولس رسول تا پایان عمر خود در پی رشد روحانی بود، در پی این بود که بیشتر شبیه مسیح شود. رشد و بلوغ روحانی، یک فرایند است، یعنی راه و مسیری است که باید در تمام طول زندگی خود بپیماییم. این یک کارِ تدریجی است.
برای درک این نکته، کافی است به زندگی دنیایی خود نگاه کنیم. کودک همواره در حال رشد است. وقتی به سن درک رسید، برای خود هدفی تعیین میکند. میکوشد تا در زندگی پیشرفت و ترقی کند. برای رسیدن به هدف خود و برای طی مدارج ترقی، رشتۀ تحصیلی خود را برای دورۀ دبیرستان تعیین میکند. سپس بر اساس این رشته، تلاش میکند در دانشگاه، وارد رشتۀ تحصیلی مورد علاقۀ خود شود. همۀ این کارها را به چه منظور انجام میدهد؟ برای اینکه پیشرفت و ترقی کند. برای اینکه زندگی بهتری داشته باشد. برای اینکه پول بیشتری به دست آورد تا زندگی مرفهتری داشته باشد و احتمالاً به شهرت و مقام دست یابد. اینها همه نشان میدهند که اشتیاق و میل به پیشرفت در نهادِ انسان گذاشته شده است. در غیر این صورت، ما نیز همچون حیوانات میشدیم که تنها هدفشان در زندگی این است که خوراک به دست بیاورند و شکم خود را سیر کنند. اما انسان این طور نیست. انسان در تمام زندگی خود میکوشد پیشرفت و ترقی کند. اما افسوس که با وجود تمام این تلاشها، او هیچگاه احساس رضایت درون و سعادت نمیکند. پیشرفت و ترقیِ دنیایی راه به هیچجايی نمیبرد. برای همین است که خدا در مورد اشتیاق انسان برای پیشرفت و ترقی، هدفی آسمانی قرار داده است تا بتواند احساس رضایت واقعی و همیشگی کند. ایمانداران واقعی میدانند برای رسیدن به چه هدفی تلاش و کوشش میکنند. در آیاتی که از رسالۀ پولس به فیلیپیان ذکر کردیم، دیدیم که فرمود: “برای رسیدن به خط پایان میکوشم، تا جایزهای را به دست آورم که خدا برای آن مرا در مسیحْ عیسی به بالا فراخوانده است.” (رساله به فیلیپیان ۳:۱۴). ما در تلاشیم تا جایزهای آسمانی را به دست آوریم. پولس رسول زندگی روحانی انسان را بر روی زمین، به مسابقهای تشبیه کرده، میفرماید: “آیا نمیدانید که در میدان مسابقه، همه میدوند، اما تنها یکی جایزه را میبَرَد؟ پس شما چنان بدوید که ببرید. هر که در مسابقات شرکت میجوید، در هر چیز، تن به انضباطی سخت میدهد. آنان چنین میکنند تا تاجی فانی بهدست آورند؛ ولی ما چنین میکنیم تا تاجی غیرفانی بهدست آوریم. پس من این گونه میدَوَم، نه چون کسی که بیهدف است؛ و مشت میزنم، نه چون کسی که هوا را بزند؛ بلکه تن خود را سختی میدهم و در بندگیِ خویش نگاهش میدارم، مبادا پس از موعظه به دیگران، خودْ مردود گردم.” (رسالۀ اول به قرنتیان ۹:۲۴-۲۷). هدف پولس در زندگی زمینی خود این بود که به تاجی غیرفانی برسد. او در مسیر رشد و بلوغ روحانی پیش میرفت تا به جایزهای برسد که در آسمان برای او مهیا شده بود. او در پایان عمر خود، اندکزمانی پیش از اینکه شهيد شود، به شاگردِ خودْ تیموتائوس میفرماید: “جنگِ نیکو را جنگیدهام، مسابقه را به پایان رسانده و ایمان را محفوظ داشتهام. اکنون تاج پارسایی برایم آماده است، تاجی که خداوند، آن داورِ عادل، در آن روز به من عطا خواهد کرد- نه تنها به من، بلکه به همۀ آنان که مشتاق ظهور او بودهاند.” (رسالۀ دوم به تیموتائوس ۴:۷-۸). هدف پولس رسول این بود که با زحماتی که برای رشد در شناخت رنجهای مسیح و قوتِ رستاخیزِ او میکشید، به تاج آسمانی برسد. هدف من و شما در زندگی چیست؟
هر نوزادی اگر سالم باشد، رشد میکند. همانگونه که گفتیم، رشدْ چه از نظر جسمانی و چه از نظر اجتماعی، از سوی خدا در نهادِ بشر گذاشته شده است. فاجعه، زمانی است که نوزاد رشد نکند. چنین کودکی را ناقصالخلقه یا عقبافتاده مینامیم. ما نیز وقتی زندگی خود را با ایمانْ به مسیح سپرديم، تا ارادۀ او را بهجا آوریم، از لحاظ روحانی تولدی تازه پیدا کردیم. ما در خانوادۀ روحانی خدا از سرِ نو متولد شدیم. ما اینک نوزادی روحانی هستیم. روندِ طبیعی این است که رشد کنیم. اگر رشد نکنیم، غیر طبیعی است، و از لحاظ روحانی ناقصالخلقه خواهیم بود، یک مسیحیِ عقبافتاده!
همان گونه که کودک باید تغذیه شود تا رشد کند، کودکِ روحانی نیز برای رشد، باید خوراک روحانی بخورد. ما در مقالههای بعدی بهتفصیل به شرح این خوراکها خواهیم پرداخت. اما در اینجا بهطور مختصر، اشارهای به آنها میکنیم. دعا و راز و نیاز با خدا، مهمترین خوراک شخص مسیحی است. ما باید هر روز وقت منظم و ثابتی را به دعا اختصاص بدهیم. در دعا است که روح ما با خدا در تماس و ارتباط قرار میگیرد و از او تغذیه میشویم. در دعا است که با گوش دل، نجوای درونی روح خدا را میشنویم و از ارادۀ او آگاه میشویم. خوراک دیگری که به ما در رشد و بلوغ مسیحی کمک میکند، مطالعۀ منظم و مرتب کلام خدا، یعنی کتابمقدس است. خدا از طریق کلامش ارادۀ کامل خود را بر ما آشکار میسازد. هر چه که برای نجات و رشد روحانی مورد نیاز انسان است، در کتابمقدس آشکار شده است. وسیلۀ دیگر برای رشد روحانی، شنیدن موعظهها و تعلیمات خادمین کلیسا است. این خادمین را خدا مقرر کرده تا کلیسایش را بنا کنند و ایمانداران را بهسوی بلوغ سوق دهند و ایشان را “به بلندای کامل قامت مسیح” برسانند. این همان نکتهای است که قبلاً از رسالۀ پولس به افسسیان قرائت کردیم و بهتفصیل شرح دادیم. اگر در جایی دسترسی به کلیسا وجود نداشته باشد، میتوانیم از وسایل ارتباط جمعی مسیحی، نظیر برنامههای رادیویی، تلویزیونی و اینترنتی استفاده کنیم، بهشرطی که تعاليمشان صحيح باشد. و بالاخره، عزم راسخ ما به اطاعت از خدا باعث رشد ما میشود. دعا کردن، مطالعۀ کلام خدا و شنیدن موعظهها و تعالیم صحيح بسیار ضروری است، اما تا زمانی که خودمان مصمم به اطاعت از خدا نباشیم، هیچ رشدی در ما صورت نمیگیرد. در مورد این وسایل رشد و بلوغ، بعداً مفصلاً توضیح خواهیم داد.
حال در انتهای این مقاله، مناسب است سؤالاتی از خود بکنیم. از خود بپرسیم که آیا زندگی خود را با ایمان، به مسیح سپردهايم؟ آیا درک کردهایم که هدف نهایی خدا این است که در عالم آینده، به ما در حضور پاک و مقدس خود، حیات جاویدان عطا کند؟ آیا بهخوبی درک کردهایم که تا زمانی که زنده هستیم و در این دنیا زندگی میکنیم، باید در مسیر شناخت مسیح پیش برویم و بهلحاظ روحانی رشد کنیم؟ آیا درک کردهایم که باید هر روز بیشتر شبیه مسیح شویم و آنقدر رشد کنیم که “به بلندای کامل قامت مسیح” برسیم؟ هدف شما در زندگیتان چیست؟ آیا مشتاقِ رشدِ روحانی هستید؟ آیا حاضرید وارد مسیر و فرایند رشد شوید؟ آیا حاضرید بها را بپردازید؟