رادیو مژده

فرقه‌های منحرف در دنيای مسيحيت – “شاهدان یهوه” -۶

چند نکتۀ پايانی: در بخش آخر از مقالات مربوط به آشنایی با فرقۀ منحرف شاهدان یهوه، به بحث در بارۀ چند نکتۀ دیگر از عقاید نادرستِ این گروه خواهیم پرداخت. یکی از اعتقادات فرقۀ منحرف شاهدان یهوه که تا سرحد کفر پیش می‌رود، این است که ایشان عیسی مسیح را همان میکائیل، رئیس فرشتگان می‌دانند.

باید متذکر شویم که نام میکائیل، فقط چند بار در کتاب‌مقدس به‌کار رفته؛ یکی در کتاب دانیالِ نبی‌، و دیگری در رسالۀ یهودا که فقط در اینجا ذکر شده که او رئیس فرشتگان می‌باشد. در کتاب مکاشفه نیز به میکائیل اشاره شده است. ایشان برای اثبات این اعتقاد خود، به فرمایش پولس رسول در رسالۀ اول به تسالونیکیان ۴:‏۱۶ اشاره می‌کنند که می‌فرماید: “خودِ خداوند (یعنی مسیح) با صدا و با آواز رئیس فرشتگان و با صور خدا از آسمان نازل خواهد شد.”. ایشان از این آیه نتیجه می‌گیرند که “آواز رئیس فرشتگان” همان صدای عیسی مسیح است، پس مسیح همان رئیس فرشتگان، یعنی میکائیل است. چه استدلال عجیبی! قرائتِ سادۀ این آیه این نتیجه را به‌دست می‌دهد که وقتی خداوند، یعنی خداوندگارِ ما عیسی مسیح به این دنیا باز می‌گردد، صدای بلندی شنیده خواهد شد، و نیز صدای رئیس فرشتگان، و همچنین صدای صور، یعنی شیپور خدا. اگر بخواهیم از استدلال شاهدان یهوه پیروی کنیم، باید چنین تصور کنیم که مسیحْ خودش، هم “صدا” است، هم “رئیس فرشتگان” و هم “صور”. چنین برداشتی طبعاً منطقی نیست.

استدلال دیگر شاهدان یهوه این است که در کتاب مکاشفه ۱۲:‏۷ ذکر شده که میکائیل و فرشتگانش با شیطان جنگ کردند. در فصل نوزدهمِ همین کتاب، در آیات ۱۴-‏۱۶ نیز آمده که عیسی نیز در رأس فرشتگان قرار دارد. چون نمی‌شود هم عیسی فرشته داشته باشد و هم میکائیل، پس عیسی همان میکائیل است! چه نتیجه‌گیریِ عجیبی!

یک بار که با یکی از شاهدان یهوه بحث می‌کردم، از او پرسیدم که چطور می‌گویند که مسیحْ همان میکائیل است. با نهایت اطمینان و سربلندی گفت: “در دانیال فصل دهم نوشته شده!”. من این فصل را در حضور خودش خواندم. بعد با کمال تعجب گفتم: “اما در اینجا اشاره‌ای به این نشده که میکائیل همان مسیح است. شما چطور به این نتیجه رسیده‌اید؟”. گفت: “چونکه در آیۀ ۲۱ آمده که رئیس قوم اسرائیل، میکائیل است. و چون می‌دانیم که مسیح رئیس قوم اسرائیل است، پس نتیجه می‌شود که میکائیل همان مسیح است!” من که از چنین روش استنتاجی انگشت به دهان مانده بودم، گفتم: “اما از چارچوب این فصل درک می‌کنیم که گویا بر هر سرزمینی فرشته‌ای حکومت می‌کند، یا فرشتۀ شیطان یا فرشتۀ الهی. خوب، میکائیل هم رئیس قوم اسرائیل است. اما مسیح رئیس همۀ عالم هستی‌ است، نه فقط زمین، و نه فقط قوم اسرائیل! ثانیاً، طبق آیۀ ۱۳، مشخصاً ذکر شده که میکائیل، فقط یکی از رؤسای فرشتگان است، نه رئیس تمام فرشته‌ها. ثالثاً، اگر عیسی همان میکائیل بود، چرا خودش روشن و صریح این را به رسولانش تعلیم نداد؟ چرا رسولانش هم این را صریحاً تعلیم ندادند؟”. مخاطب من که مستأصل شده بود، فوراً بحث را عوض کرد و شروع کرد به حمله به من در بارۀ موضوع تثلیث. دنبالۀ ماجرا را هم خودتان می‌توانید تجسم کنید!

شاهدان یهوه عمداً تعلیم واضح و روشنِ رساله به عبرانیان را نادیده می‌گیرند. در فصل اولِ این رساله، در آیات ۴ تا ۱۴، برتری مقام مسیح از فرشتگان به‌روشنی ذکر شده است. ما قسمت‌هایی از این بخش را نقل قول می‌کنیم: “(مسیح) از فرشتگان افضال گردید (یعنی برتر شد)، به‌مقدار آنکه اسمی بزرگتر از ایشان به میراث یافته بود. زیرا (خدا) به کدام‌یک از فرشتگان هرگز گفت: . . . من او را پدر خواهم بود و او پسر من خواهد بود؟ و هنگامی که (خدا) نخست‌زاده (یعنی مسیح) را باز به جهان می‌آوَرَد، می‌گوید که جمیع فرشتگان خدا او را پرستش کنند . . . و نیز می‌گوید: تو ای خداوند (یعنی ای مسیح)، در ابتدا زمین را بنا کردی و افلاک مصنوع دستهای تو است. آنها فانی، لٰکن تو باقی هستی . . . تو همان هستی و سالهای تو تمام نخواهد شد.”. و بالاخره، نویسنده در آیۀ آخر، ضمن اشاره به فرشته‌ها می‌فرماید: “آیا همگی ایشان (یعنی همۀ فرشته‌ها) روح‌های خدمتگزار نیستند که برای خدمت آنانی که وارث نجات خواهند شد، فرستاده می‌شوند؟”. یعنی نویسنده تحت الهام روح‌القدس می‌فرماید که “همۀ” فرشته‌ها، یعنی حتی میکائیل، یکی از رؤسای فرشتگان، روح‌هایی هستند که برای خدمت به انسان‌هایی که باید نجات پیدا کنند فرستاده می‌شوند. کاش شاهدان یهوه به این آیه‌ها توجه می‌کردند.

اما در مورد شاهدان یهوه نکتۀ بسیار مهمی هست که باید به آن توجه کنیم. ایشان اساساً این نام را از کجا آورده‌اند؟ چرا از نام “یَهُوَه” استفاده می‌کنند؟ چرا این نام اینقدر برایشان مهم است که به‌جای استفاده از کلمۀ “خدا” از این اسم استفاده می‌کنند؟

“یهوه” اسم خاص خدا در عهدعتیق بود. گرچه در کتاب پیدایش، یعنی در دورۀ قبل از موسی نیز از این نام استفاده شده، ولی خدا این نام را به‌طور خاص به موسی آشکار فرمود. وقتی خدا در بوتۀ آتش بر موسی ظاهر شد و او را مأمور فرمود که بنی اسرائیل را از مصر بیرون بیاورد، موسی از خدا پرسید که اگر قوم اسرائیل بپرسند این کدام خداست و نامش چیست، چه باید جواب بدهد. خدا در پاسخ، فرمود: “به بنی اسرائیل چنین بگو، یهوه، خدای پدران شما، خدای ابراهیم و خدای اسحاق و خدای یعقوب مرا نزد شما فرستاده. این است نام من تا ابدالآباد.” (خروج ۳:‏۱۵). از این زمان به بعد، یهودی‌ها خدا را با نام شخصی‌اش می‌خواندند. برای همین است که در عهدعتیق، از این نام بسیار استفاده شده است. ولی سؤالی که فوراً پیش می‌آید، این است که چرا در عهدجدید، خداوندگارِ ما مسیح و رسولانش از این نام استفاده نکردند؟

در پاسخ باید به یک نکتۀ تاریخی بسیار مهم اشاره کنیم. وقتی حدود ششصد سال پیش از مسیح، یهودیان به‌دست پادشاه بابـِل به آن سرزمین به اسارت رفتند و بعد از حدود هفتاد سال، به‌دست کورُش، پادشاه پارس، رهایی یافتند و به سرزمین خودشان باز گشتند، به‌تدریج غیرت مذهبیِ شدیدی پیدا کردند و کوشیدند بر خلاف سابق، یعنی پیش از اسارتشان، تمام احکام توراتِ موسی را با وسواس حفظ کنند. یکی از این احکام که در واقع سومین حکم از ده فرمان موسی است، اینطور می‌فرماید: “نام یهوه، خدای خود را به باطل مبر، زیرا خداوند کسی را که اسم او را به باطل بَرَد، بی‌گناه نخواهد شمرد.”. (خروج ۷:۲۰). بنابراین، یهودیان به این نتیجه رسیدند که منظور خدا این بوده که خودِ این “نام” را مورد استفادۀ بد قرار ندهند. یعنی اگر از کلمۀ “خدا” استفادۀ بد بکنند، اشکالی ندارد، ولی فقط از “نامِ” یهوه نباید استفادۀ بد کرد و بیهوده بر زبان آورد.

از حدود سیصد، چهارصد سال پیش از ولادتِ مسیح، این وسواس مذهبی چنان قوی شد که یهودیان ترجیح دادند اصولاً این نام را بر زبان نیاورند. به همین دلیل، با اینکه در کتاب‌های عهدعتیق از این نام استفاده شده، ولی وقتی یهودیان در کنیسه‌ها یا در معبد، این کتاب‌ها را قرائت می‌کردند، هر وقت به این نام می‌رسیدند، به‌جای تلفظ آن، یعنی به‌جای اینکه بگویند “یهوه”، به زبان خودشان، یعنی زبان عبری، می‌گفتند “اَدونای”، یعنی خداوند. همین امر در روزگار عیسی مسیح نیز اجرا می‌شد. عیسی و رسولانش نیز مانند بقیۀ یهودیان، این نام را بر زبان نمی‌آوردند، بلکه به‌جای آن می‌گفتند “ادونای”، یعنی خداوند.

حالا در اینجا یک مشکل بزرگ به‌وجود می‌آید. شاید بدانید که زبان عبری، یعنی زبان یهودیان، و زبان عربی هم‌ریشه هستند. خط عبری نیز مانند خط عربی است که ما هم برای نوشتن فارسی از آن استفاده می‌کنیم. در زبان عبری، روی حروف اِعراب نمی‌گذارند، یعنی حرف‌های صدادار مثل “اَ” و “اِ” و “اُ” را فقط موقعِ خواندن به کلمات اضافه می‌کنند، مثل فارسی. به این ترتیب، چون نام یهوه، هزاران سال تلفظ نشده، امروز هیچ کس، حتی خودِ یهودی‌ها نیز نمی‌دانند تلفظِ نام یهوه، به چه شکلی بوده. منتها چند صد سال پیش، شخصی پیدا شد و بر اساس تلفظ کلمۀ “ادونای” حدس زد که تلفظِ این نام هم بر وزن آن، باید یَهُوَه باشد. امروز هیچ یک از دانشمندان کتاب‌مقدس این تلفظ را قبول ندارند. مترجمین امروزیِ کتاب‌مقدس به زبانهای غربی، یا به‌جای آن کلمۀ “خداوند” را می‌گذارند، یا بدون اِعراب در زبانهای غربی، آن را به‌صورت “ی”، “هـ”، “واو” و “هـ” باقی می‌گذارند، یا بعضی هم می‌نویسند “یَهْوِه”. دانشمندان معنی این نام را با فعل “هستم” مرتبط می‌دانند. حال که چنین است، عنوانِ این فرقه اساساً زیر سؤال می‌رود. چه کسی گفته که اصطلاح شاهدان “یَهُوَه” درست است؟ اینها این نام را بر چه اساسی این گونه تلفظ می‌کنند؟

یک نکتۀ بسیار مهم این است که تمام کتاب‌های عهدعتیق، یعنی همان تورات و نوشته‌های پیامبران یهود، حدود دویست سال پیش از ولادت مسیح، به زبان یونانی در مصر ترجمه شد. جالب اینجاست که دانشمندان یهودی که این ترجمه را تهیه کردند، به‌جای نام یهوه، کلمۀ “خداوند” را به زبان یونانی به‌کار بردند. این نشان می‌دهد که نامِ خاص “یهوه” آن اهمیت الهیاتی‌ای را که شاهدان یهوه تصور می‌کنند، نداشته و یهودیان نیز خودشان آن را معادل “خداوند” یا همان “ادونای” می‌دانستند.

تازه، اگر طبق نظر اینها، نام یهوه اینقدر مهم بوده، چرا در عهدجدید ذکر نشده است؟ همان طور که گفتیم، مسیح و رسولان نیز این نام را تلفظ نمی‌کردند. پس اگر واقعاً این نامِ ابدی خداست و خدا حساسیت دارد که به‌گفتۀ شاهدان یهوه ما حتماً آن را به‌کار ببریم، چرا در عهدجدید نیامده، و به‌جای آن کلمات “خدا” و “پدر”  به‌کار برده‌ شده است؟ کتاب عهدجدید تماماً به یونانی نوشته شده، و می‌شد اِعراب هم بگذارند و این نام را معرفی کنند، ولی نکردند. بر عکس، می‌بینیم که خداوندگارِ ما مسیح، خدا را به‌عنوان “پدر” معرفی می‌کند. حتی در دعای معروفی که عیسی به شاگردان خود تعلیم داد، فرمود که بگویند: “ای پدر ما که در آسمانی، نام تو مقدس باد.”. در مسیحیت، خدا پدری مهربان است که پسر یگانۀ خود را به دنیا می‌فرستد تا جهان به‌واسطۀ او نجات ابدی بیابد. اگر در نظر مسیح، نام “یهوه” مهم بود، کاربرد آن را دوباره باب می‌کرد و از شاگردانش نیز می‌خواست تا این نام را تلفظ کنند و بر زبان بیاورند. پس چرا چنین نکرد؟ اگر نکرد، پس چرا شاهدان یهوه اینقدر بر این مسأله تأکید دارند؟ یک بار این استدلال‌ها را به یکی از شاهدان یهوه گفتم. چیزی نداشت که بگوید. دلم برایش سوخت. خدا هدایتشان کند.

همانطور که بارها در طول این مقالات ذکر کردیم، شاهدان یهوه ترجمۀ خاصِ خودشان را از کتاب‌مقدس به زبانهای غربی تهیه کرده‌اند که عنوانش را گذاشته‌اند “ترجمۀ جهان نو”. عده‌ای از دانشمندان مسیحی، این ترجمه را نادرست و هراس‌انگیز و اشتباه و زیانبار خوانده‌اند. در سال ۱۹۵۴، عده‌ای در اسکاتلند از این ترجمه به دادگاه شکایت کردند. فردریک فرانتس (Frederic Frantz)، معاون وقت شاهدان یهوه، حاضر نشد در دادگاه اسامی مترجمین را فاش کند. بعدها کشف شد که کمیتۀ ترجمۀ کتاب‌مقدس “جهان نو” متشکل از پنج نفر از رؤسای وقت مؤسسۀ شاهدان یهوه بوده و فرانتس هم یکی از آنها بوده است. از این پنج نفر، فقط فرانتس کمی با زبان یونانی آشنایی داشت، اما یک کلمه عبری نمی‌دانست. چگونه ممکن است کسانی که به زبانهای اصلی کتاب‌مقدس، یعنی عبری و یونانی تسلط کامل ندارند، به خودشان جرأت بـدهند که کتاب‌مقدس را ترجمه کنند؟ ما در طول این مقالات به مواردی از دستکاریهایی که در ترجمۀ “جهان نو” شده، اشاره کردیم.

ایراداتی که بر شاهدان یهوه وارد است، آنقدر زیاد است که از مجال این مقالات خارج است. ما در این شش مقاله، فقط نکات مهمی را ذکر کردیم تا شما اگر با یکی از اعضای این فرقۀ منحرف برخورد کردید، بدانید که کتاب‌مقدس واقعاً چه تعلیم می‌دهد و اینها چگونه این تعالیم را تغییر داده‌اند. امیدواریم این مجموعه در این زمینه کمکی برای شما بوده باشد. برای آنها نیز دعا کنیم تا کلام خدا را دقیق بخوانند و با حقيقت آشنا شوند. خداوند شما را نیز بصیرت عطا کند تا کلامش را با دقت بخوانید و درست درک کنید.