در مقالات گذشته، به بررسی عقاید نادرستی پرداختیم که به کلیساهای پروتستان نفوذ کردهاند. دیدیم که بعضی از واعظان ادعا میکنند که مسیحیانِ مؤمن ممکن است اسیر ارواح پلید بشوند. ما با بررسی کتابمقدس، دیدیم که چنین چیزی امکان ندارد.
همچنین به عقاید نادرست کِنِت کوپلند Kenneth Copeland اشاره کردیم که تعلیم میدهد در زبان ما قدرتی جادویی هست و ما هر چه را که با ایمان از خدا بطلبیم، او موظف است خواستۀ ما را برآورده کند. در این مقاله، به یکی دیگر از عقاید نادرست و خطرناکِ کنت کوپلند خواهیم پرداخت.
یکی از تعالیم نادرست کنت کوپلند، تعلیمی است که به “انجیل ثروت و کامیابی” معروف شده است. طبق این تعلیم، ایمانداران مسیحی باید حتماً و همیشه ثروتمند و موفق باشند، و اگر ایمانداری در فقر باشد، معنی آن این است که ایمانش کافی نیست یا اینکه گناهی در زندگیاش وجود دارد. ثروت و کاميابی، پيوسته نشانههای ایمانی قوی هستند. پیروان این عقیده برای اثبات تعلیم خود، بهطور خاص به آیۀ ۲ از رسالۀ سوم یوحنا اشاره میکنند که میفرماید: “ای عزیز، دعایم این است که از هرجهت کامیاب باشی و در تندرستی بهسر بری، همچنان که جانت نیز کامیاب است.”. این افرادْ تمامِ تعلیم خود را بر روی این آیۀ تک قرار دادهاند. ولی همان طور که در مقالۀ قبل توضیح دادیم، برای درک یک آیه از کتابمقدس و بهدست آوردنِ تعلیمی کلی بر اساس آن، باید به سایر جاهای کتابمقدس نیز رجوع کنیم. یعنی ما مجاز نیستیم بر اساس یک آیۀ تک، تعلیمی به این مهمی استخراج کنیم، بلکه باید ببینیم کلِ کتابمقدس در بارۀ این موضوع چه میگوید. آیا در کلِ کتابمقدس تعلیم داده شده که اگر ایمانی کافی و درست داشته باشیم، باید همیشه ثروتمند و موفق باشیم؟
پیروان “انجیل ثروت و کامیابی” از عهدعتیق نیز نمونه میآورند. برای مثال، میگویند که خدا ابراهیم را بهخاطر ایمانش برکت داد و او را بسیار ثروتمند ساخت. یعقوب، نوۀ حضرت ابراهیم نیز بهخاطر برکت الهی، بسیار ثروتمند شد. ایوب نیز که صبرش معروف است، وقتی از آزمایش الهی سربلند بیرون آمد، ثروتش افزايش يافت. در ضمن، این افراد به فصل ۲۸ کتاب تثنیه استناد میکنند که در آن، خداوند اعلام میفرماید که قوم اسرائیل اگر در اطاعتِ از او بهسر ببرند، در همه چیز برکت و کامیابی خواهند یافت و اگر نااطاعتی کنند، لعنت خواهند شد و همه چیز را از دست خواهند داد و در فقر و سیهروزی زندگی خواهند کرد. برکاتِ الهی در آیات ۱ تا ۱۴ در این فصل آمده که ما بعضی از آنها را نقلقول میکنیم؛ میفرماید: “تمامی این برکتها به تو خواهد رسيد و تو را خواهد دريافت، . . . در شهر، مبارک و در صحرا، مبارک خواهی بود. ميوۀ بطن تو و ميوۀ زمين تو و ميوۀ بهايمت و بچههای گاو و برههای گلۀ تو مبارک خواهند بود. سبد و ظرف خمیر تو مبارک خواهد بود . . . و خداوند خزينۀ نیکوی خود، یعنی آسمان را برای تو خواهد گشود، تا باران زمين تو را در موسمش بباراند، و تو را در جميع اعمال دستت مبارک سازد، . . . و خداوند تو را سر خواهد ساخت نه دُم، و بلند خواهی بود فقط نه پست، اگر اوامر يَهُوَه خدای خود را که من امروز به تو امر میفرمايم بشنوی، و آنها را نگاه داشته، بجا آوری.” (تثنیه ۲۸:۲-۵، ۱۲، ۱۳).
بله، ما هم میدانیم که این آیات در کتابمقدس هست. اما آیا بر اساس این آیات باید نتیجه بگیریم که اگر ایمانی درست داشته باشیم و در اطاعتِ از خدا زندگی کنیم، زندگی ما باید همیشه قرین موفقیت و ثروت باشد؟ آیا کلِ کتابمقدس چنین تعلیمی را بهدست میدهد؟
وقتی کلِ کتابمقدس را دقیق میخوانیم، به یک نکتۀ مهم میرسیم. و آن این است که خدا در طول زمان، بهتدریج و طبق فهم و درک بشر سخن گفته است. خدا تمامی اراده و تدبیر خود را یکجا و در یک زمانِ واحد به انبیا نداده، بلکه این کار را بهتدریج و بهطور پیشرونده انجام داده است. بهطور مثال، حضرت ابراهیم که در عهدجدید، “پدر ایمان” خوانده شده، از تمامی اراده و تدبیر خدا برای بشر آگاهی نداشت. همۀ تدبیرهای الهی بر او مکشوف نشده بود. وقتی حضرت موسی ظهور کرد، خدا مکاشفات بسیار بیشتری به قوم اسرائیل عطا فرمود. اما این پایان ماجرا نبود. وقتی انبیای مختلف در دورههای گوناگون تاریخ قوم اسرائیل ظهور میکردند، خدا مکاشفات بیشتری به ایشان میبخشید. بهطوری که ما در اواخر کتابعهدعتیق، تصویر روشنتری از تدبیر الهی برای بشر داریم. اما کار در اینجا خاتمه نمیپذیرد. با ظهور خداوندگارِ ما عیسی مسیح، مکاشفۀ الهی در شخصِ او به اوج خود میرسد، مکاشفهای که در کتاب عهدجدید، یا همان انجیل مقدس، ثبت شده است. در علم الهیات مسیحی، ما به این امر میگوییم “مکاشفۀ تدریجی یا پیشرونده”. اگر این اصل، یعنی مکاشفۀ پیشرونده را مد نظر قرار ندهیم، دچار مشکلاتِ بسیاری در زمینۀ درک و تفسیرِ کتابمقدس میشویم. و این دقیقاً همان چیزی است که پیروان کوپلند دچارش شدهاند.
در دورهای که موسی، مردِ خدا، مطلب برکت و لعنت را به بنی اسرائیل میفرمود، این قوم هنوز در دورۀ طفولیت روحانیشان بودند. خدا لازم میدید با ایشان مانند کودکان روحانی سخن بگوید. برای مثال، والدینْ وقتی میخواهند فرزند خود را به کاری تشویق کنند، به او وعده میدهند که در صورتِ اطاعت، به او شکلات بدهند، و اگر اطاعت نکند، او را برای تنبیه به انباریِ خانه بیندازند. اما همین کودک وقتی بزرگ شد، دیگر بهخاطر شکلات، اطاعت نمیکند، بلکه بهخاطر محبت و عشقی که به والدینش دارد. همین امر در مورد قوم اسرائیل در آن دوران اولیه صدق میکند. این قوم هنوز نیز بین یگانهپرستی و بتپرستی در تنش بودند. خدا به آنان وعده میدهد که در صورت اطاعت، زندگیشان را برکت بدهد. در اینجا، سخنی از برکات روحانی و آخرت به میان نیامده، چون این قوم هنوز به این درک نرسیده بودند. اما بعد از گذشتِ چند قرن، و پس از طی تجربیات روحانی مختلف، بنی اسرائیل به درک بالاتری میرسند. در اینجاست که میبینیم مسأله آخرت و برکات روحانی مطرح میشود. میبینیم که مثلاً ایوب که مطیع خدا بود، دچار چه مصائبی میشود و همه چیز خود را از دست میدهد. شاید زیباترین نمونۀ این درکِ بالاتر و بلوغ روحانی را در مزمور ۷۳ مشاهده کنیم که در مورد رفاه و کامیابی بدکاران و مشکلات خداترسان سخن میگوید. ما بعضی از قسمتهای آن را در اینجا نقل میکنیم. میفرماید: “و اما من . . . نزديک بود که قدمهايم بلغزد. زیرا بر متکبران حسد بردم چون سلامتی شریران را دیدم . . . چشمان ايشان از فَربِهی بدر آمده است و از خیالات دل خود تجاوز میکنند. استهزا میکنند و حرفهای بد میزنند و سخنان ظلمآميز را از جای بلند میگويند . . . اينک اينان شرير هستند که هميشه مطمئن بوده، در دولتمندی افزوده میشوند. يقيناً من دل خود را عَبَث طاهر ساخته و دستهای خود را به پاکی شستهام. و من تمامی روز مبتلا میشوم و تأديب من هر بامداد حاضر است . . . تا به قدسهای خدا داخل شدم. آنگاه در آخرت ايشان تأمل کردم. هرآينه ايشان را در جايهای لغزنده گذاردهای. ايشان را به خرابيها خواهی انداخت. چگونه ناگهانی به هلاکت رسيدهاند! . . . ای خداوند همچنين چون برخيزی، صورت ايشان را ناچيز خواهی شمرد.”. اگر دقت کرده باشید، در این مزمور، شریران را کامیاب، اما خداترسان را در زحمت میبینیم. ولی در آخر، مزمورنگار پی میبرد که آخرتِ شریران، هلاکت است. این نکته در عهدعتیق، مکاشفۀ جدیدی بود که در زمان موسی هنوز عطا نشده بود.
اما همانطور که گفتیم، اوج مکاشفۀ الهی در عهدجدید عطا شده است. به همین دلیل است که مسیحیانْ باید عهدعتیق را با عینک عهدجدید درک کنند. در عهدجدید، احکام شریعت موسی و نوشتههای انبیا، بُعد تازهای مییابند. مسیح به این احکام عمق جدیدی بخشید. برای مثال، اکنون دیگر فقط قتل گناه نیست، بلکه خشم گرفتن نیز به همان اندازه گناه است. دیگر فقط خودِ عمل زنا گناه نیست، بلکه نگاه و فکر شهوانی نیز گناه است. در ضمن، مسیح به اکثر نکات عهدعتیق و پیشگوییهای آن، جامۀ عمل پوشانید. به همین جهت است که ما عهدعتیق را با عینک عهدجدید درک میکنیم. در واقع، سنگینیِ بارِ اصول عقیدتی و اخلاقی، بر دوش عهدجدید قرار دارد.
از اینرو، ما امروز نمیتوانیم این گونه برداشت کنیم که مثلاً اگر پاداش اطاعت از خدا در تورات موسی، برکات مادی و ثروت و کاميابی بوده، اکنون برای ما مسیحیان نیز حتماً همینطور است. برکاتِ مادیِ عهدعتیق، در عهدجديد، مفهوم عميقتری پيدا میکند و به برکات روحانی و آسمانی منتهی میشود. یا مثلاً طول عمری که در تورات وعده داده شده، در عهدجدید، مفهومی عميقتر به خودش گرفته و منتهی به حیات جاودانی با خدا می شود. ما این نکته را در تعلیم خداوندگارِ ما مسیح میبینیم که فرمود: “خوشا به حال شما که فقیرید، زیرا پادشاهی خدا از آنِ شماست. خوشا به حال شما که اکنون گرسنهاید، زیرا سیر خواهید شد. خوشا به حال شما که اکنون گریانید، زیرا خواهید خندید.” (لوقا ۶:۲۰-۲۱).
طبق تعالیم عهدجدید، برخورداری از ثروت و کاميابی، بخودیِ خود گناه نیست، اما این امر حتماً و هميشه نشانۀ تأييد و برکت الهی هم نیست. برعکس، عشق به مال و منال دنیا و پولدوستی، مَذِمَت شده است. پولس رسول در اولِ تیموتائوس ۶:۷-۱۰ در مورد پولدوستی چنین میفرماید: “به این جهان هیچ نیاوردهایم و از آن نیز هیچ نخواهیم برد. پس اگر خوراک و پوشاک و سرپناهی داشته باشیم، قانع خواهیم بود. اما آنان که سودای ثروتمند شدن دارند، دچار وسوسه میشوند و به دام امیال پوچ و زیانباری گرفتار میآیند که موجب تباهی و نابودی انسان میگردد. زیرا پولدوستی ریشهای است که همه گونه بدی از آن بهبار میآید، و بعضی در آرزوی ثروت، از ایمان منحرف گشته، خود را به دردهای بسیار مجروح ساختهاند.”. همچنین، در آیات ۱۷ تا ۱۹ از همین فصل، در مورد ثروتمندان چنین گفته شده: “ثروتمندان این دنیا را حکم نما که متکبر نباشند و بر مال ناپایدارِ دنیا امید نبندند، بلکه امیدشان بر خدا باشد که همه چیز را بهفراوانی برای ما فراهم میسازد تا از آنها لذت ببریم. آنان را امر کن که نیکویی کنند و در کارهای خیر دولتمند بوده، سخاوتمند و گشادهدست باشند. بدینسان، گنجی برای خود خواهند اندوخت که پیِ استوارِ زندگی آیندۀ ایشان خواهد بود و آن حیات را که حیات واقعی است بهدست خواهند آورد.”.
بله، در عهدجدید، ثروت مادی، صرفاً نشانۀ تأييد برکت الهی نیست. رسولان، همه چیز را ترک کرده بودند و مسیح را پیروی میکردند. مسیح اعلام فرمود که شرطِ پیروی از او این است که شخص همه چیز را ترک کند و بهدنبال او برود. برای مثال، متی یک خراجگیر بود و قاعدتاً میبایست مرد ثروتمندی بوده باشد، اما شغل پردرآمد خود را رها کرد و در پی مسیح بهراه افتاد. پولس که مقام شامخی در میان سران قوم یهود داشت، همه چیز را رها کرد تا بتواند شبیه خداوندگار خود گردد.
در رسالۀ یعقوبِ رسول ۲:۵-۷، در مورد فقیران و ثروتمندان چنین میفرماید: “برادران عزیز، گوش فرا دهید! مگر خدا فقیران این جهان را بر نگزیده تا در ایمانْ دولتمند باشند و پادشاهیای را به میراث یابند که او به دوستداران خود وعده فرموده است؟ اما شما به فقیر بیحرمتی روا داشتهاید. آیا دولتمندان نیستند که بر شما ستم روا میدارند و شما را به محکمه میکشند؟ آیا ایشان نیستند که به آن نام شریف که بر شما نهاده شده، کفر میگویند؟”. بله، بهراستی که خدا فقیران این دنیا را انتخاب کرده تا وارث ملکوت خدا شوند.
از کتاب اعمال رسولان که در آن شرح خدمات رسولان ثبت شده، و همچنین از بعضی از رسالات پولس در مییابیم که در بین ایمانداران، خصوصاً در اورشلیم، فقیران، بیوهزنان و یتیمان بسیاری وجود داشتند که نیازمند کمک بودند. رسولان به نیازهای ایشان رسیدگی میکردند و پولس نیز برای آنان صدقه و اعانه جمعآوری میکرد. در هیچ جای عهدجدید گفته نشده که این فقیرانْ تحت لعنت قرار داشتند، چرا که ثروتمند نبودند. فقر ایشان نشانۀ نااطاعتی آنان نبود. ثروت نیز الزاماً نشانۀ برکت الهی نیست.
ما در این مقاله، به تعلیم نادرستی پرداختیم که به “انجیل ثروت و کامیابی” معروف شده و میگوید که ثروت، حتماً و الزاماً نشانۀ تأييد و برکت خداست و در اثر اطاعت و ایمان بهدست میآید. به این ترتیب، طبق این تعلیم، کسانی که فقیرند، در واقع یا نسبت به خدا نامطیع هستند یا ایمانشان برای دریافت ثروتْ کم است. اما ما مفصلاً شرح دادیم که گرچه چنین تفکری ظاهراً از عهدعتیق برداشت شده، اما ما باید عهدعتیق را امروز با عینک عهدجدید بخوانیم و درک کنیم. گفتیم که سنگینیِ بارِ اصول عقیدتی و اخلاقی ما باید بر روی عهدجدید باشد. در عهدجدید، میبینیم که مسیح برای فقیرانِ معنوی و مادی و ستمدیدگان آمد و به آنان مژده داد که روزی در ملکوت الهی، از ثروت آسمانی و عدالت آن برخوردار خواهند شد. خداوندگارِ ما مسیح، در آغاز رسالت خود، اینطور فرمود: “روح خداوند بر من است، زیرا مرا مسح کرده تا فقیران را بشارت دهم، و مرا فرستاده تا رهایی را به اسیران و بینایی را به نابینایان اعلام کنم، و ستمدیدگان را رهایی بخشم.” (لوقا ۴:۱۸). مسیح نیامد تا فقط فقیرانِ مادی را ثروتمند سازد، بلکه آمد تا به فقيرانِ معنوی و مادی مژده بدهد که در ملکوت خدا، از ثروتِ الهی برخوردار شوند. برخلاف تعلیم کنت کوپلند، نه الزاماً و هميشه ثروت، نشانۀ برکت خداست و نه فقر الزاماً و هميشه نشانۀ نااطاعتی و لعنت. ما در مواهب روحانی مسیحْ ثروتمند شدهایم. این تعلیمِ درست و متعادلِ عهدجدید است.
در خاتمه، امیدواریم که شما از تأثیراتِ ویرانگرِ این گونه تعالیم انحرافی در امان باشید و بهجای اینکه این عقاید را پیروی کنید، در فیض و شناخت خداوندگارِ ما عیسی مسیح رشد کنید.