رادیو مژده

فرقه‌های منحرف در دنيای مسيحيت – “دين مورمون” -۳

اعتقاد به خدا و مسیح: در این مقاله که آخرین بخش از مجموعۀ آشنایی با فرقۀ منحرف مورمون است، به بررسی اعتقادات این فرقه در بارۀ خدا، عیسی مسیح و رستگاری انسان خواهیم پرداخت و مشاهده خواهید کرد که اعتقادات آنان در این زمینه‌ها چقدر با اعتقادات مسیحیت و حتی با سایر ادیان توحیدی اختلاف دارد.

مورمون‌ها اعتقاد دارند که خدا زمانی مانند ما، یک انسان فانی بود، اما در اثر پیشرفت دائمی، خدا شد. ما نیز اگر دین مورمون را با وفاداری پیروی کنیم، می‌توانیم خدا شویم. جوزف اسمیت (Joseph Smith)، بنیانگذارِ این فرقۀ منحرف چنین گفته است: “اگر قرار بود خدای پدر را امروز ببینید، او را به شکل یک انسان می‌دیدید . . . او زمانی انسانی بود مانند ما! آری، خودِ خدا، پدرِ همگیِ ما، بر روی زمین ساکن بود.”. در یکی از نشریه‌های این فرقه چنین نوشته شده: “خودِ خدا زمانی همان گونه بود که ما امروز هستیم. او انسانی است برافراشته‌شده.”.

میلتون هانتِر (Milton Hunter)، یکی از رهبران اولیۀ مورمون‌ها چنین نوشته: “خدا، پدر آسمانی، زمانی انسانی فانی بود که از مکتب زندگی زمینی گذر کرد، مشابه آنچه که امروز ما از آن گذر می‌کنیم. او از طریق اطاعت از حقایق انجیل جاودانی، خدا و موجودی جلال‌یافته گردید. این حقایق امروز نیز در دسترس ما قرار گرفته تا از آن اطاعت کنیم.”.

مورمون‌ها برای اثباتِ اعتقاد خود، به کتاب پیدایش، یعنی اولین کتابِ تورات مراجعه می‌کنند که در آن، شرح آفرینش عالم هستی آمده است. در این کتاب، در فصل اول، آیات ۲۶ تا ۲۷ چنین آمده: “خدا گفت: آدم را به ‌صورت ما و موافقِ شبیه ما بسازیم . . . پس خدا آدم را به صورت خود آفرید.”. مورمون‌ها می‌گویند که اگر خدا انسان را شبیه به خود ساخت، پس خودش نیز حتماً بدنی مانند ما انسان‌ها داشته است. اما مورمون‌ها توجه ندارند که منظور از آفریده شدنِ آدم و حوا به صورت خدا، این است که انسان از نظر قابلیت‌های معنوی و اخلاقی شبیه خدا است، نه از نظر جسمانی. در کتاب‌مقدس آمده که “خدا انسان نیست . . .” (اعداد ۲۳:‏۱۹). مسیح نیز در انجیل یوحنا ۴:‏۲۴ فرمود: “خدا روح است و هر که او را پرستش کند، می‌باید به روح و راستی بپرستد.”. البته گفتنِ این آیات به مورمون‌ها بی‌فایده است، زیرا ایشان معتقدند که کتاب‌مقدس تحریف شده است.

و اما چند کلمه‌ای نیز در بارۀ اعتقاد مورمون‌ها در زمینۀ تثلیث بگوییم. ما مسیحیان اعتقاد داریم که خدای واحد از سه شخص تشکیل شده، یعنی پدر و پسر و روح‌القدس. گرچه اینها سه شخص هستند، اما خدایی واحد را تشکیل می‌دهند. مورمون‌ها نیز می‌گویند که به تثلیث اعتقاد دارند، اما معتقدند که این سه شخص، هر یک خدایی مستقل هستند. یعنی عملاً به سه خدا اعتقاد دارند، نه یک خدا.

بروس مک‌کانکی (Bruce McConkie) که در مقالۀ گذشته نیز به او اشاره کردیم، می‌گوید: “از آنجا که هر یک از این سه شخصْ خدا است، واضح است که ما به تعدد خدایان معتقدیم. در نظر ما، در معنای خاص، این سه شخصْ یگانه خدایانی هستند که می‌پرستیم. اما علاوه بر این، تعدادِ بیشماری شخصیت مقدس از عالم‌های بیشمار وجود دارند که به تعالی رسیده‌اند و بدینسان اینها نیز خدایان هستند.”.

جوزف اسمیت، بنیانگذار فرقۀ مورمون، گرچه در کتاب مورمون فقط اعتقاد به یک خدا را ذکر کرده، اما در نوشته‌ها و سخنرانی‌هایش به خدایان متعدد اشاره می‌کرد. منظور او سه خدا بود، یعنی پدر، پسر و روح‌القدس. اما در ضمن، معتقد بود که انسان نیز وقتی مراحل تکامل و تعالی را گذراند، به درجۀ خدایی می‌رسد.

یکی دیگر از بزرگان مورمون‌ها چنین نوشته: “اگر عیسی مسیح پسر خدا بود، و پدر او خدای پدر بود، پس خدای پدر نیز پدری داشته است. آن پدر نیز پدری داشته و این جریان تا به نهایت به همین شکل ادامه می‌یابد.”

اما مورمون‌ها عقیده دارند که علاوه بر تمام این خدایانِ پدر، یک “مادر آسمانی” نیز وجود دارد که روحِ کودکان را در آسمان تولید می‌کند. این اعتقاد گرچه در هیچ یک از کتاب‌های مورمون‌ها نیامده، اما مقامات این فرقۀ منحرف آن را اعلام می‌کنند. جیمز تالمیج (James Talmage)، یکی از بزرگان این فرقه، اینطور نوشته: “به ما به‌وضوح تعلیم داده شده که خدا پدر روح‌های ماست، و برای درک معنای واقعی این حقیقتِ پرشکوه، باید بدانیم که یک مادر روح‌ها نیز وجود دارد.”. همچنین در کتابِ “انسان: آغاز و سرانجام او”، چنین می‌خوانیم: “همۀ مردان و زنان شبیه به پدر و مادر آسمانی هستند، و عملاً پسران و دختران الوهیت می‌باشند.”.

یکی دیگر از بزرگان مورمون‌ها، به نام اورسون پْرات (Orson Pratt) در سال ۱۸۵۳ نوشت: “در آسمان، یعنی در جایی که روح ما تولد یافت، خدایان بسیاری وجود دارند. هر یک از آنان، زن یا زنان خود را دارند که پیش از رستگاری‌شان به آنان بخشیده شده بودند، یعنی زمانی که هنوز در حالت فانی قرار داشتند. هر خدا به‌واسطۀ زن یا زنانش، خانواده‌های بیشماری به‌وجود آورد؛ هر خدا به‌محض اینکه میلیون‌ها روحِ نر و ماده تولید کرد، با پسران خودْ دنیای جدیدی به‌وجود آورد، مشابه همین نظامی که ما اکنون در آن زندگی می‌کنیم. او این روح‌های نر و ماده را به این دنیاها می‌فرستد تا در خیمه‌های گوشت و استخوان ساکن شوند. ساکنان هر دنیا باید پدرِ شخصی خود را تکریم و پرستش کنند، پدری که در آسمان ساکن است که ایشان نیز قبلاً در آن سکونت داشتند.”.

بله، اجزا و عناصر دنیای چندگانه‌پرستی مورمون‌ها به این شکل است. آنها به وجود خدایان متعدد اعتقاد دارند. گرچه معتقدند که پدر و پسر و روح‌القدسْ خدایان اصلی هستند و ما با آنان در ارتباطیم، اما معتقدند که خدایان بیشماری نیز به‌جز آنها وجود دارند. همچنین معتقدند که خودشان هم روزی خدا خواهند شد. متأسفانه به این نکات جز از طریق تحقیق نمی‌توان دست یافت، و مورمون‌ها وقتی به درِ خانۀ شما می‌آیند و کتابشان را به شما می‌دهند، این نکات در آن ذکر نشده و افراد زود فریب می‌خورند و فکر می‌کنند که ایشان نیز شاخه‌ای از مسیحیت هستند. اما این آخرِ مطلب نیست. حال، شما را دعوت می‌کنیم به اعتقاد مورمون‌ها در بارۀ عیسی مسیح توجه بفرمایید.

بر اساس تعلیم رسمی مورمون‌ها، عیسی مسیح در آسمان به‌عنوان اولین فرزندِ روحیِ پدر، از مادر آسمانی تولید شد. عیسی در مقام پسرِ روحی، در دنیای روح‌ها رشد و ترقی کرد تا خدا شد. عیسی همان خدایی است که در دوران عهدعتیق ظاهر می‌شد. طبق اعتقاد مورمون‌ها، جسم بشری عیسی به‌واسطۀ رابطۀ جنسی خدای پدر با مریم باکره به‌وجود آمد. همان گونه که قبلاً اشاره کردیم، مورمون‌ها عقیده دارند که خدای پدرْ جسم دارد. به این ترتیب، عیسی به‌ معنای جسمی نیز پسر خداست. اورسون پرات که قبلاً هم به او اشاره کردیم و در میان مورمون‌ها به رسول معروف است، چنین نوشته: “بدن جسمانی عیسی به مادر و نیز به پدر نیاز داشت. لذا مریم باکره می‌بایست همسر قانونی خدای پدر بوده باشد.”.

این ادعاها طبعاً با موضوع باکره بودن مریم تناقض دارد. علمای الهی مورمون ادعا می‌کنند که گرچه خدای پدر با مریم ارتباط جنسی داشت، اما مریم کماکان باکره باقی ماند. بروس مک‌کانکی می‌گوید: “از آنجا که خدای پدر انسانی است غیر فانی، مریم حتی پس از همخوابگی با او نیز باکره باقی ماند. خداوندگار ما مسیح یگانه انسان فانی است که از یک باکره زاده شده است، زیرا او یگانه انسانی است که پدری غیر فانی دارد.”.

مورمون‌ها همچنین اعتقاد دارند که عیسی یگانه فرزند روحی خدای پدر نیست، بلکه ارشد یا نخست‌زادۀ سایر فرزندان روحی پدر است. طبق همین عقیده، شیطان و روح‌های مطیع او، برادران و خواهران روحی عیسی هستند. وقتی عیسی مأمور شد تا نجات‌دهندۀ دنیا گردد، شیطان ناراحت شد. او که متکبر و جاه‌طلب و تشنۀ مقام و قدرت بود، کوشید تا خودش نجات‌دهندۀ بشریت بشود.

نکتۀ دیگر این است که مورمون‌ها معتقدند که عیسی در طول زندگی بشری خود ازدواج کرد، اما نه با یک زن، بلکه با چندین زن، از جمله مریم و مرتا و مریم مجدلیه، چرا که طبق اعتقاد مورمون‌ها، در کتاب “آموزه‌ها و پیمانها”، مادۀ ۱۳۲، برای اینکه شخص به مقام خدایی برسد، باید حتماً رابطۀ زناشویی داشته باشد. این امر حتی در مورد عیسی نیز صدق می‌کرد.

بله، اعتقادات مورمون‌ها در بارۀ خداوندگارِ ما عیسی مسیح بسیار عجیب است. هر کس با اندکْ اطلاعاتی از انجیل یا کتاب‌های ادیان توحیدی، تشخیص می‌دهد که این عقاید بر‌خلاف تعالیم این کتاب‌هاست. ولی مورمون‌ها هیچ یک از این کتاب‌ها را قبول ندارند و معتقدند که کتاب خودشان، یعنی کتابِ مورمون تنها منبع برای کسب آگاهیهای درست در بارۀ خدا و امور روحانی است. در قسمت آخر این مقاله، نگاه کوتاهی خواهیم انداخت به اعتقاد مورمون‌ها در مورد انسان و رستگاری او.

مورمون‌ها معتقدند که همۀ انسان‌هایی که بر روی زمین زندگی کرده‌اند، اول به شکل روحْ در آسمان تولید شده‌اند. همۀ انسان‌ها به‌طور واقعی پسران و دختران خدا هستند. تنها فرق این اشخاصِ روحی با انسان‌های زمینی، در درجۀ خلوصِ ذاتشان است. دورۀ پیش از تولد جسمانی، دورۀ آزمایش و پیشرفت و یادگیری‌ است. اگر روحی پیش از تولد در این جهان، از شیطان، برادر عیسی پیروی نکند، شایسته شمرده می‌شود که در این دنیا زاده شود. مجازات شیطان و روح‌هایی که پیروِ او هستند، این است که “بدون بدن” باقی بمانند. وقتی کسی در این دنیا متولد می‌شود، یکی از روح‌هایی که زادۀ پدر آسمانی است، آسمان را ترک می‌کند و در آن بدن ساکن می‌شود. این روحْ تمام خاطراتِ متعلق به زندگی در آسمان را از یاد می‌برد.

یکی از عقاید تأسف‌بارِ مورمون‌ها این است که افرادی که با معلولیت‌هایی متولد می‌شوند، یا در این زندگی محرومیت می‌کِشَند، یا کسانی که در سرزمینهایی متولد می‌شوند که زندگی در آنها سخت است، همۀ اینها به این دلیل بوده که روحشان پیش از تولد در این جهان، مرتکب اعمال بد شده است. در این بین، طبق عقیدۀ مورمون‌ها، سیاه بودن رنگِ پوستِ سیاه‌پوستان نیز یک مجازات است، مجازات اعمال بدی که در دنیای روح انجام داده‌اند. به همین دلیل، مدت‌ها سیاهان اجازه نداشتند جزو کاهنانِ مورمون‌ها بشوند. اما مردم آمریکا به این تبعیض نژادی به‌شدت اعتراض کردند تا اینکه بالاخره اسپنسر کیمبال (Spencer Kimball)، رئیسِ وقتِ کلیسای مورمون، در تاریخ نهم ژوئنِ سال ۱۹۷۸، به اصطلاح خودش “مکاشفه‌ای” دریافت کرد و گفت که از حالا به بعد، این تبعیض دیگر اِعمال نمی‌شود.

مورمون‌ها به دو نوع رستگاری اعتقاد دارند. یکی رستگاری عمومی‌ است و دیگری رستگاری فردی. همۀ انسان‌ها، جز مرتدین، به رستگاری عمومی می‌رِسَند. رستگاریِ عمومی یعنی رسیدن به قیامت. فقط آنهایی که به فرقۀ مورمون‌ها ملحق شدند و بعد به آنها پشت کردند، جزو مرتدین شمرده می‌شوند و به هلاکت خواهند رسید، نه به روز قیامت.

اما رستگاری یا نجات فردی، طبق کتاب “آموزه‌های نجات”، آن نوع رستگاری‌ است که انسان از طریق اعمال خود در طول زندگی، و با اطاعت از احکام و مقررات انجیل کسب می‌کند، البته نه این انجیلی که ما مسیحیان به آن معتقدیم، بلکه انجیلی که در کتابِ مورمون آمده است. این رستگاری به این معنی است که شخص تا ابد زنده می‌ماند و به‌تدریج به مقام خدایی می‌رسد. امروزه، مورمون‌ها بیشتر در بارۀ “حیات ابدی” سخن می‌گویند تا در بارۀ رسیدن به مقام خدایی. اما منظورشان طبق مندرجات کتاب‌هایشان، همین رسیدن به درجۀ خدایی است.

رسیدن به درجۀ خدایی، هدف نهایی مورمون‌هاست. یک مورمون تا زمانی که در این جهان زندگی می‌کند، می‌کوشد تا “کامل” شود. او باید با رعایت و اطاعت از همۀ احکام، کامل گردد، همان گونه که پدر آسمانی کامل است. برای رسیدن به این هدف، تعمید آب از اهمیتی حیاتی در رستگاری فرد برخوردار است. یک مورمون می‌تواند به‌جای کسی که مُرده، تعمید بگیرد تا آن مُرده از مواهب آن در عالم روح بهره‌مند شود. عضویت در کلیسا و انجام اعمال نیک نیز بسیار مهم است. اما این تلاش باید بعد از مرگ نیز ادامه بیابد. رسیدن به درجۀ خدایی فقط بستگی به زندگی فرد در این دنیا ندارد، بلکه این امر از زندگی او در عالمِ روح پیش از تولدش آغاز می‌شود و تا بعد از مرگش نیز ادامه پیدا می‌کند. یعنی رستگاری یک فرایند است که پیش از تولد شروع می‌شود و تا به ابد ادامه می‌یابد.

این بود بخشی از نظرات و اعتقادات مورمون‌ها در بارۀ خدا، عیسی مسیح، انسان و رستگاری او. عقاید آنها چنان با باورهای مذهبی ما تفاوت دارد که اساساً نمی‌ارزد آنها را بر اساس کتاب‌مقدس رد کنیم. به‌درستی باید گفت که فرقۀ مورمون یک دین کاملاً جدید است و فقط در ظاهر از نام مسیحیت استفاده کرده است. اعتقادات آنها حتی برای سایر ادیان نیز عجیب و غریب است. برای مثال، اعتقاد به اینکه خدا اول یک انسانِ فانی بوده و بعد به درجۀ خدایی رسیده، اساساً برای هیچ یک از ادیان توحیدی قابل قبول نیست. یا اینکه به‌غیر از خدای واحد، خدایان دیگری نیز وجود دارند و انسان‌های نیک هم می‌توانند به درجۀ خدایی برسند، برای کسی قابل تصور نیست. کسی هم قبول ندارد که عیسی مسیح برادر شیطان باشد، یا اینکه انسان قبل از تولدش به‌صورت روح در آسمان هست و بعد به جسم یک نوزاد می‌پیوندد. اینها هیچ یک برای پیروان ادیان توحیدی قابل قبول نیست. اینها زاییدۀ ذهن افرادی‌ است که اصرار دارند چشمان خود را بر روی حقیقتِ کتاب‌مقدس ببندند. متأسفانه باید بگوییم که مورمون‌ها وقتی با کسی برخورد می‌کنند، همۀ اعتقادات خود را بروز نمی‌دهند و آنها را مخفی می‌کنند تا زمانی که شخص خوب به دامشان بیفتد که آن زمان نیز دیگر خیلی دیر است. به همین دلیل، باید بسیار مراقب باشیم و به فرمودۀ پولس رسول، همه چیز را بيازمائيم و آنچه را که نیکوست برای خود نگهداريم.