يک نگاه اشعار مسیحی کشتی دل غرق دريایِ گناه است ای مسيح، گر نگيری دست من عُمرم تباه است ای مسيح … يک نگاهادامه »
پير مِی فروش اشعار مسیحی من پيرِ مِی فروشم در کلبۀ خرابات، نِی عابدی به معبد مشغول حفظ آيات … پير مِی فروشادامه »
اعجاز عيسی مسيح اشعار مسیحی مژدۀ عيسی لبم خندان کند، کوه اگر باشد غمم ويران کند … اعجاز عيسی مسيحادامه »
آنکه از آسمان آمد اشعار مسیحی آنکه از باکره عيان آمد، معجزاتش کجا نهان آمد … آنکه از آسمان آمدادامه »
چشمۀ خون اشعار مسیحی چشمۀ خون ز جُلجُتا گشته روان بسوی ما، تا سيهی ز ما برد هم دهد آبروی ما … چشمۀ خونادامه »
بشارت عظيم اشعار مسیحی چه بشارت عظيمی ز ديار دور آمد، که به انتهای ظلمت طبقی ز نور آمد … بشارت عظيمادامه »
بهار مسيحايی اشعار مسیحی بيا شادی کنيم ايدل بهار است، دوباره دشت و صحرا لاله زار است … بهار مسيحايیادامه »
جهان را بيارا اشعار مسیحی جهان را بيارا، که آيد مسيحا، که عيسای مريم، که ناجی عالم بيايد بيايد، خوش آيد خوش آيد … جهان را بياراادامه »