همۀ ما در طول زندگیمان، خویشان یا دوستان بسیار نزدیکی داشتهایم که بدون هیچگونه دلیل موجه، رابطۀ خود را با ما قطع کردهاند، یا بدتر از همه، شاید هم از پشت به ما خنجر زده و یا خیانت کردهاند! چقدر دردناک است! زخم ناشی از آن، شاید تا آخر عمرمان در قلبمان باقی بماند. هرچقدر رابطهمان با آن شخص نزدیکتر و صمیمیتر بوده باشد، زخم ما نیز عمیقتر خواهد بود.
چندی قبل، بار دیگر این خیانت یا بیاحترامی یا بیتوجهی را از سوی فردی نزديک تجربه کردم و اکنون که این سطور را برای شما مینویسم، دلم عمیقاً جریحهدار و زخمی است. داوود، آن مرد خدا، مینویسد: “زیرا دشمنِ من نیست که بر من طعنه میزند، وگرنه تاب میآوردم؛ و بدخواه من نیست که در برابرم قد برمیافرازد، وگرنه از او پنهان میشدم. بلکه تویی! مرد همتای من، یار خالص و دوست نزدیکم، که روزگاری با هم رفاقتی شیرین داشتیم.” (مزمور ۵۵: ۱۲- ۱۴).
در چنین مواقعی، واکنش خداپسندانه چیست؟ داوود در ادامه میفرماید: “نگرانی خود را به خداوند بسپار، که او تکیهگاه تو خواهد بود؛ او هرگز نخواهد گذاشت پارسایان جنبش خورند.” (آیۀ ۲۲). من هم همین کار را کردهام: به خداوند تکیه کردهام و او مرا تسلی بخشیده است. همچنین، باید بسیار مراقب باشیم که دست به تلافی نزنیم، بلکه دلِ زخمی خود را به خدا بسپاریم و برای چنین فرد یا افرادی که بیوفا و “رفیق نیمهراه” بودهاند، دعای خیر کنیم (متی ۵: ۴۴).