رادیو مژده

وبلاگ‌ها

“نمی‌توانم نَفَس بکشم!”

اخیراً، این جمله را در خبرها مکرراً شنیده‌ایم: “نمی‌توانم نفس بکشم!” این جمله را مردی سیاهپوست، به نام جورج فلوید، در واپسین لحظاتی که زیر فشار سنگین زانوی یک افسر پلیس در ایالات متحدۀ آمریکا، جان می‌سپرد، بیان کرد.

در مهمانی‌ها کجا می‌نشینید؟

خیط شدن بسیار ناراحت‌کننده است، خصوصاً اگر در حضور دیگران باشد! یکی از بدترین انواع خیط شدن‌ها در جمع، زمانی‌ست که در یک مهمانی، نادانسته یا عمداً، در بالای مجلس نشسته‌ایم، اما وقتی مهمانی مهم‌تر از ما وارد می‌شود، میزبان از ما می‌خواهد که جای خود را به او بدهیم.

آیا بلاتکلیفی و انتظار را دوست دارید؟

شکی ندارم که همگی ما از بلاتکلیفی و انتظار طولانی رنج می‌بریم. به‌یاد دارم که یک بار در کودکی، قرار بود با خانوادۀ یکی از خویشان، برای یک پیک‌نیک یک‌روزه به کنار رودخانۀ کرج برویم. شب پیش از روز موعود، از فرط هیجان، لحظه‌ای خواب به چشمانم راه نیافت.

وقتی احساس تنهایی می‌کنیم

یکی از جملات در کتاب‌مقدس که دلم را به درد می‌آورد و گاه حتی با به یاد آوردن آن، اشک در چشمانم حلقه می‌زند، فریادی است که عیسی مسیح بر صلیب، لحظاتی پیش از جان سپردن، برآورد و فرمود: “ایلی، ایلی، لـَمّا سَبَـقْـتـَنی؟ یعنی ای خدای من، ای خدای من، چرا مرا واگذاشتی؟” (متی ۲۷: ‏۴۶).

هدف ما از ایمان آوردن چه بوده است؟

درست چند روز پیش بود که از یک ایماندار قدیمی و وفادار، چیزی شنیدم که باعث شد به اصطلاح عامیانه، “دود از سرم بلند شود!” می‌دانید چه گفت؟ گفت: “اگر بدانم که عیسای مسیح، در این دنيا و در زندگی زمینی‌ام، اين و آن را نمی‌دهد، مسیحیت را می‌بوسم و کنار می‌گذارم!!!”

با چه انگیزه‌ای به‌دنبال عطایای روح‌القدس هستید؟

خوب به‌یاد دارم در نوجوانی که به کلیسایی در تهران پیوستم، تأکید زیادی می‌شد بر اینکه در دعا، عطایای روح‌القدس را در فصل دوازدهم رسالۀ اول قرنتيان، بطلبیم.

قولی ساده، اما سخت!

امروز صبح، کمی زودتر از همیشه از خواب بیدار شدم. با خودم گفتم تا صبحانه آماده شود، کتاب‌مقدس را بردارم و در سکوت، هم کلام خدا را بخوانم و هم در حضور خداوند قدری دعا کنم. ناگهان بی‌اختیار آی‌پَدَم را نیز برداشتم تا ببینم چند درصد شارژ دارد.