رادیو مژده

وبلاگ‌ها

به چه امید بسته‌ایم؟

یادم هست که از همان اوائل دورۀ جوانی، فقط یک چیز به من امید و هدف می‌بخشید، و آن هم “خدمت به خداوند” بود. وقتی در مؤسسات بازرگانی کار می‌کردم، گرچه همیشه به‌عنوان کارمندی کوشا و وظیفه‌شناس مشهور بودم، ولی از کارم لذت نمی‌بردم. دلم می‌خواست به کاری مشغول باشم که “ارزشی ابدی” داشته باشد.

بدون مسیح

سالها پیش، از “ویلیام بوث”، مؤسس سازمان مسيحی “سپاه نجات”، پرسیدند که نگرانی‌اش برای کلیسای قرن آینده چیست؟ او پاسخ داد: “بالاترین خطری که با آن مواجه خواهیم بود، مذهبِ بدون روح‌القدس، مسیحیتِ بدون مسیح، آمرزش بدون توبه، رستگاریِ بدون تولد تازه، سیاستِ بدون خدا، و بهشتِ بدون جهنم است!”

بدهید تا به شما داده شود!

امروز وقتی کتاب اعمال رسولان را می‌خواندم، در همان فصل‌های نخست، نکته‌ای توجهم را جلب کرد، و آن، یکدلی رسولان و توجه ایشان به نیازهای دیگران بود. ناگاه این نکته به ذهنم خطور کرد که مدتهاست تنها برای نیازهای خودم دعا می‌کنم. تمام توجهم روی مسائل مربوط به زندگی خودم است و منتظر هم هستم که خداوند هرچه زودتر به آنها پاسخ دهد!

بت‌پرستی

شهرهایی که تاریخچه‌ای کهن دارند، همیشه برایم جذاب بوده‌اند. در یکی از سفرهایم در خارج از ايران، وارد فروشگاهی شدم که صنایع دستی می‌فروخت. آنجا مجسمه‌هایی با شمایل‌های عجیب و غریب نیز وجود داشت. فروشنده با دیدن کنجکاوی‌ام، توضیح داد که آن مجسمه‌ها، خدایان یا بت‌های روزگاران کهن هستند.

ایثار در راه درستکاری

چند روز پیش در اخبار خواندم که رفتگری درستکار در بجنورد کیفی حاوی یک میلیارد تومان می‌یابد و آن را با امانت کامل به صاحبش می‌رساند و در مقابل، پاداش بسیار اندکی دریافت می‌دارد. چه فداکاری و ایثاری! وقتی این را خواندم، اولین فکری که به ذهنم آمد این بود

ای نام تو بهترین سرآغاز

چند شب پیش، مراسم افتتاحیۀ بازیهای المپیک بود، در لندن. من فقط توانستم ۲۰ دقیقۀ اول این مراسم را ببینم. اما همین قدر هم کافی بود تا کاملاً تحت تأثیر قرار بگیرم. شايد ‌بپرسید، چرا؟ چونکه این مراسم، با  چند سرود روحانی و کلیسایی که توسط آهنگسازان بریتانیایی ساخته شده بود، آغاز شد. در جوامع مسیحیت‌ستیز باید چنین امری را تحسین کرد و به فال نیک گرفت.

اوج ناامیدی

من فیلم قدیمی و مشهور اسپارتاکوس را بسیار دوست می‌دارم. از دوران کودکی‌ام تا کنون شاید پنجاه بار آن را دیده باشم. اسپارتاکوس سرکردۀ گلادیاتورهایی بود که علیه ظلم و ستمهای روم قیام کرده بودند. در اواخر فیلم، وقتی لشکریان او تار و مار شده بودند،