رادیو مژده

وبلاگ‌ها

نور و نمک

دیشب میزبان دوستانی بودیم که در این هفته های اخیر در خانۀ کوچکشان، پذیرای افرادی بودند. آنها تعریف می­ کردند که یکی از مهمانانشان، دختر جوانی بود که بیماری “ام‌اس” داشت.

نمایندگی

این تجربه­ برای اغلب ما پیش آمده که یکی از وسایل برقی منزل‌مان خراب شده و برای تعمیرِ آن، به نزدیکترین تعمیرگاه لوازم برقی رفته‌ایم. اما پس از مدتی متوجه شده‌ایم که آن وسیله، یا دچار همان مشکل روز اول شده، یا عیب دیگری پیدا کرده است. شاید در چنین شرایطی خودمان را سرزنش کرده و گفته­ باشيم:

مِه

چند روزی است مِه غلیظی شهر ما را پوشانده، به‌طوری که بیشتر از ۵۰ متر را نمی‌توان دید. هر روز هواشناسی را چک می‌کنم، اما تا ده روز آینده قرار نیست وضع هوا تغییر کند.

محنتِ محبت

مدتی پیش، شخصی مبلغ قابل توجهی از من قرض خواست. خوشبختانه آن مبلغ را داشتم و به او دادم، یعنی در واقع تمام پس‌اندازم را! به من گفت که ظرف سه هفته، آن را پس خواهد داد.

محافظت الهی

بعضی از ما، پدر و مادرهای خوبی داشته‌ایم که به درستی از ما محافظت کرده‌اند. شاید خودِ ما نیز پدر یا مادر باشیم و اشتیاق کامل داشته باشیم که از فرزندان خود مانند مردمک چشم خود محافظت به‌عمل آوریم.

لبِ چشمۀ درون

آن شبِ دردناک را خوب بياد دارم. همۀ امیدهایم را در دنیا از دست داده بودم. احساس می‌کردم که دیگر سعادتی برایم در این دنیا باقی نمانده است. خود را در بدبختی کامل می‌دیدم. از قضا داشتم فصل چهارم انجیل یوحنا را می‌خواندم، آنجا که مسیح به آن زن سامری فرمود: “اما هر که از آن آب که من به او دهم بنوشد، هرگز تشنه نخواهد شد،” (یوحنا ۴:‏۱۴). من در دل خود فریاد زدم: ولی خداوندا، من هنوز تشنه‌ام!