مدتی پیش، وقتی کتابمقدس را به عدهای تعلیم میدادم، شخصی میانسال، لب به شکایت از خدا گشود که چرا خدا اجازه داده شرایط زندگی اينقدر دشوار باشد.
جالب اینجاست که همین شخص، در جوانی، کارهايی نابجا و اشتباه انجام داده بود ولی حالا از خدا شکايت میکرد نه از اقدامات خودش در گذشته، و مسؤول مشکلات را خدا میدانست، نه خودش!
من به تجربه آموختهام که اگر کسی آنقدر با خودش صادق نباشد که واقعیتهای وجودی خود را ببیند و بپذیرد، حتی اگر به او تذکر داده شود، باز نخواهد پذیرفت. این موضوع مرا سخت به فکر فرو برد. چرا اکثر ما انسانها، مسؤولیت عواقب خطاها و اشتباهات خود را نمیپذیریم؟ چرا هیچگاه حاضر نیستیم بپذیریم که خطا کردهایم، و این را نزد خدا و نیز نزد اطرافیان خود اعتراف کنیم؟ نخستین قدم در راه تغییر، پذیرفتن واقعیتهای مربوط به خودمان است. بدون این، تغییری در زندگی ما صورت نمیگیرد. کلام خدا میفرماید: “هر که نافرمانیهای خود را بپوشاند، کامیاب نخواهد شد، اما هر که آنها را اعتراف کند و ترک نماید، رحمت خواهد یافت” (امثال ۲۸: ۱۳)