در آن سالها که از فشارهای فکری و روحی رنج میبردم، آرزو داشتم که راه فراری پیدا میکردم و میگریختم. در چنین مواقعی، سرودۀ داوود را در مزامیر به یاد میآوردم که میفرماید: “کاش مرا بالهای کبوتر بود، تا پرواز کرده، میآسودم؛ آری، به دوردستها میگریختم و در صحرا مأوا میگزیدم؛ . . . به سوی پناهگاهی میشتافتم، به دور از تندباد و توفان!” (مزمور ۵۵: ۶ تا ۸).
چه روزهای تلخ و دردناکی بود! اما وقتی این فرمایش پولس رسول را به یاد میآوردم، پی میبردم که یگانه پناهگاه من، آن کسی است که “همه چیز” زیر پای او نهاده شده؛ میفرماید: “او را (یعنی مسیح را) از مردگان برخیزانید و در جایهای آسمانی، به دست راست خود نشانید، بس فراتر از هر ریاست و قدرت و نیرو و حاکمیت، و هر نامی که چه در این عصر و چه در عصر آینده ممکن است از آنِ کسی شود. و همه چیز را زیر پاهای او نهاد،” (رساله به افسسیان ۱: ۲۰ تا ۲۲).
براستی که یگانه پناهگاه ما در فشارها و سختیهای جانکاه زندگی، کسی است که “همه چیز” زیر پاهایش قرار داده شده، يعنی عيسی مسيح زنده. این برای من، در آن روزهای توفانی و پرتلاطم، مایۀ دلگرمی و امید بود، و یقین دارم که برای شما نیز چنین خواهد بود. کافی است که خود را در آغوش او قرار دهیم و کمی صبر داشته باشیم تا توفان بگذرد. آیا به او اعتماد میکنیم؟