آنانی که مانند من، سنی از ایشان میگذرد، سریال تلویزیونی “داییجان ناپلئون” را بهخاطر دارند! من این سریال را در آن دوره ندیدم، بلکه چند سال پیش آنرا ديدم. گرچه این سریالی ارزنده بود، ولی از آن نوع فیلمهایی نبود که برایم آموزنده باشد.
اما آخرین قسمت آن را دوست داشتم. اسدالله میرزا (آقای پرویز صیاد) در اتاق خود، با جوانی صحبت میکرد که بهخاطر از دست دادن دختر مورد علاقهاش، از زندگی ناامید شده بود. در این گفتگوها، اسدالله میرزا جملهای بیان کرد که برای همیشه در ذهنم حک شد. او به آن جوان گفت: “بدن انسان در کارخانۀ شکم مادر ساخته میشود، اما روح او در کارخانۀ مشکلات!” چه گفتۀ عمیقی.
خدا برای شکل دادن به شخصیت ما، از همین روش استفاده میکند. هنگامی که دچار مشکلات مختلف میشویم، مثلاً وقتی تا خرخره در قرض زندگی میکنیم، وقتی خودمان یا یکی از عزیزانمان مبتلا به بیماری میشویم، و بالاخره وقتی عزیزی را از دست میدهیم، اولین فکری که به ذهنمان خطور میکند، این است که “پس خدا کجاست؟” غافل از اینکه خدا مشغول ساختن و شکوفایی بخشیدن به باطن و شخصیت ماست. پولس رسول میفرماید: “ما توسط او، و از راه ایمان، به فیضی دسترسی یافتهایم که اکنون در آن استواریم، و به امید سهیم شدن در جلال خدا فخر میکنیم. نه تنها این، بلکه در سختیها نیز فخر میکنیم، زیرا میدانیم که سختیها بردباری به بار میآورد و بردباری، شخصیت را میسازد.” (رساله به رومیان ۵: ۲-۴). پس بیایید سختیها را همچون “کارخانۀ ساخت شخصیت خود” تلقی کنیم و شاد باشیم که در اثر آنها، میتوانيم بیشتر عوض شويم و شبیه به منجیمان عيسی مسیح گرديم.