هدیه، دختری ایماندار و موفق است. او سالهای درس و مدرسه را با موفقیت پشت سر گذاشت و بلافاصله پس از گرفتن دیپلم، با رتبهای عالی وارد دانشگاه شد و در رشتهای که دوست داشت، تحصیل کرد و با مدرک فوق لیسانس فارغالتحصیل شد. آنقدر ممتاز بود که توسط یکی از اساتیدش به یک شرکت خوب معرفی شد و به این ترتیب، بلافاصله پس از فارغالتحصیلی، مشغول کار گردید.
یک روز که داشت به خانه برمیگشت، با اینکه چراغ راهنمايی سبز بود، ناخودآگاه چند ثانیه پشت چراغ توقف کرد، انگار چیزی او را از حرکت بازداشته بود. در یک چشم به هم زدن، ظرف مدت فقط یکی دو ثانیه، یک اتوموبیل با چنان سرعتی چراغ قرمز را رد کرد و از مقابل او گذشت که اگر او در آن موقع در حرکت بود، احتمالاً گرفتار تصادفی هولناک میشد. در آن لحظه، او مات و مبهوت، فقط از خداوند تشکر کرد و بعد باز به راه خود ادامه داد.
خدا، پدر آسمانی ايماندارانِ به مسيح، حافظ و نگهدارندۀ فرزندان خود است، و گاهی حکمت او ایجاب میکند در مراحلی از زندگی ما وقايعی رخ دهند که بهظاهر، دلیلی برای وجودشان نمییابیم. شاید خوشایند هم نباشند، اما موضوع این است که گاهی خدا اجازه میدهد رويدادهايی در زندگی ما واقع شوند تا از ما در برابر خطرهایی که قادر به دیدنشان نیستیم، محافظت کند. او پدری بسيار قادر و حکيم است و فرزندان خود را دوست دارد و به فکر ما میباشد. پس باید به او اعتماد کنیم و بدانیم که او از همۀ وقایع خوشایند و ناخوشایند، برای خیریت فرزندانش استفاده میکند. کلام خدا میفرماید: “میدانیم در حق آنان که خدا را دوست میدارند و بر طبق ارادۀ او فراخوانده شدهاند، همۀ چیزها با هم برای خیریت در کار است.” (رومیان ۸: ۲۸).