وقتی در سنین نوجوانی شروع به شرکت در جلسات کلیسایی کردم و به مسیح ایمان آوردم، بسیار شاد بودم که “فرزند خدا” شدهام (يوحنا ۱: ۱۲). مدتی بعد که کلام خدا را دقیقتر خواندم، شادیام افزون شد، چرا که پی بردم نه فقط “فرزند خدا” هستم، بلکه “همارث با مسیح” (رومیان ۸: ۱۷) و نیز کاهن برای خدا (مکاشفه ۱: ۶).
اما این پایان کشفیات بنده نبود. روزی، توجهام به یک حقیقت دیگر جلب شد. خواندم که پولس رسول، خود را “غلام” عیسی مسیح نامیده است (فیلیپیان ۱: ۱). در جاهای دیگر نیز خداوندگار ما مسیح، پیروان خود را به “غلام” تشبیه فرموده (لوقا ۱۷: ۷-۱۰). مریم، مادر خداوندگار ما، عيسی مسیح، نیز خود را “کنیز” خداوند خواند (لوقا ۱: ۳۸). متأسفانه، در فرهنگ امروز ما، اصطلاحات “غلام” و “کنیز” مفهوم خود را از دست دادهاند. در جامعۀ خودمان، یعنی ایران، تا چندین دهۀ گذشته، هنوز غلام و کنیز وجود داشت، یعنی افرادی که در خدمت تماموقت ارباب بودند و در ازای همۀ خدمتهایی که انجام میدادند، هیچ اجرتی نمیگرفتند، بلکه فقط از خوراک و سرپناه بهرهمند میشدند. در روزگار مسیح نیز چنین بود.
در این حالت است که پولس رسول میفرماید که “غلام مسیح” است. غلام از خود ارادهای ندارد، بلکه فقط خواست ارباب خود را اجرا میکند. من شخصاً دوست دارم که خود را “غلام مسیح” بدانم، گرچه به فیض او، “فرزند خدا” هم شدهام. دوست دارم ارادۀ خدا را در زندگیام انجام بدهم، مانند یک “غلام” یا یک “کنیز”. شما چطور؟