من این افتخار را داشتهام که از نخستین سالهای نوجوانی، با خدا در ارتباط باشم. دعا و راز و نیاز با خدا در نام مسيح خداوند، سالهاست که در برنامۀ زندگیام بوده است. اما وقتی به گذشتهام نگاه میکنم، نمیتوانم بگویم که ارتباطم با خدا پیوسته عمیق و اصیل بوده است.
در مقطعهای مختلف زندگیام، یا دستکم در بعضی روزها، مشاهده کردهام که دعاها و راز و نیازهایم حالتی مکانیکی و خشک و ظاهری داشته است. هنوز هم در بعضی روزها این حالت را در ارتباطم با خدا حس میکنم. شاید علت آن، خستگی جسمی یا خستگی فکری باشد، چیزی که به شکلی اجتنابناپذیر برای همه پیش میآید. یا شاید هم حواسپرتی، نگرانیها، یا حتی خوشیهای زندگی!
به همین دلیل، میکوشم این مزمور زیبا را بهیاد بیاورم که میفرماید: “چنانکه آهو سراپا مشتاق نهرهای آب است، همچنان، ای خدا، جان من بهشدت مشتاق توست. جان من تشنۀ خداست، تشنۀ خدای زنده، که کی بیایم و به حضور او حاضر شوم.” (مزمور ۴۲: ۱-۲). شاید نتوانیم هر روز با اشتیاق و تشنگی یکسان به حضور خدا بیاییم و با او راز و نیاز کنیم، اما شکی ندارم که چنانچه این آیات را به خود یادآوری کنیم، کیفیت تماسمان با خدا بهتر خواهد شد. لااقل کمی از حالت مکانیکی و خشک و سطحی بیرون خواهیم آمد. با قید احتیاط، میتوانم بگویم که شاید بهتر باشد پنج دقیقه با تشنگی دعا کنیم تا نیم ساعت به صورت مکانیکی. کاش هر روز مانند آهویی تشنه به حضور خدا بیاییم. آمین!