چند روز پیش، برنامۀ جالبی را دیدم، یکی از این مسابقههای استعدادیابی بود. خانمی وارد صحنه شد و در آنجا تعداد زيادی چوبهای منحنیشکل در ابعاد مختلف ديده میشد. پَری هم در دستان آن خانم قرار داشت. او با تمرکزی خاص، نقطه تعادل پَر را پیدا کرد، سپس آن را بهآرامی روی نوک چوبی قرار داد و بهتدریج با تسلط و آرامشی خیرهکننده، همۀ چوبها را به شکلی روی هم گذاشت که تعادلشان در نهایت حفظ گرديد.
در میان شگفتی همگان، زن پر را از روی نوک چوب اول برداشت، و بهناگاه تعادلِ چوبها بههم خورد و همۀ آنها فروریختند! گاهی بعضی چیزها، کوچکترین و بیارزشترین بهنظر میآيند. از همان ابتدای نمایش، بهنظرم پَر تنها نوعی کاربرد نمایشی داشت و برایش هیچ ارزش دیگری قائل نبودم. اما همان پر، کل تعادل را حفظ کرده بود!
مهم نیست در بدن خداوند، یعنی کلیسا یا جمع ایمانداران، چهقدر کوچک و بیاهمیت بهنظر میرسیم. واقعیت این است که حتی کوچکترین عضو نیز برای خداوند عضوی بسیار باارزش است، عضوی که بودنش بسيار بااهميت میباشد. پولس در رسالۀ اول به قرنتیان ۱۲: ۲۲ میفرماید: “برعکس، آن اعضای بدن که ضعیفتر مینمایند، بسیار ضروریترند.”