اخیراً در خبرها دیدم که یک خانم جوان ایرانی، در یک مسابقۀ بوکس در کشور فرانسه، به پیروزی چشمگیری دست یافته است. این خانم در مصاحبهای که از او بهعمل آمد،
پیروزی خود را مدیون حمایتهای یکی از دوستانش، و مهمتر از آن، تشویقهای میلیونها ایرانی در داخل کشور دانست. چه حرکت زیبایی! چه نگرش خداپسندانهای حاکی از قدردانی و سپاسگزاری! با اینکه ورزش بوکس برایم زياد خوشایند نیست، اما بهخاطر این هموطن، قسمتی از مسابقۀ او را نگاه کردم و بسیار هم لذت بردم که یک ایرانی، آنهم یک زن ایرانی، باعث چنین افتخاری برای میهن عزیزمان گردیده است.
این نگرش و طرز فکر این خانم ورزشکار، بار دیگر مرا به این فکر انداخت که من خودم تا چه حد، از این حس قدردانی و نمکشناسی برخوردارم. وقتی جوان بودم، رئیسی داشتم در شرکتی که در آن کار میکردم. این شخص نهایت مهربانی و مدارا را در حق من بهجا آورد، ولی متأسفانه در آن دوران، من از این روحیه و حس قدردانی و قدرشناسی برخوردار نبودم، و میبایست از مراحل بسیار عبور میکردم تا این خصوصیت در من افزايش يابد.
در ماجرای شفای ده جذامی که با فرياد از عيسی مسیح خواستند بر آنان رحم کند، بعد از آنکه مسيح همۀ آن ده نفر را شفا داد، فقط یک نفر از آنها نزد عیسی بازگشت و از او قدردانی و سپاسگزاری کرد! مسیح به اطرافیان خود فرمود: “مگر آن ده تن همه پاک نشدند؟ پس نُه تن دیگر کجایند؟ آیا بهجز این غریبه، کسی دیگر بازنگشت تا خدا را سپاس گوید؟” (لوقا ۱۷: ۱۷-۱۸).
چه زیبا خواهد بود که هر يک از ما، روحیۀ قدرشناس و شکرگزار داشته باشيم، هم نسبت به خدا و هم نسبت به کسانی که ما را کمک و حمايت کردهاند.