من فیلم قدیمی و خاطرهانگيز “بنهور” را بسیار دوست میدارم و از هفت سالگی تا به حال، شاید نزدیک به صد بار آن را نگاه کرده باشم! فیلم ماجرای اشرافزادهای یهودی را بازگو میکند که در اثر اتهامی نادرست، به اسیری و بیگاری در نقاطی دور برده میشود، و مادر و خواهرش نیز در سیاهچالها زندانی میشوند.
وقتی رومیها او را به سوی محل بیگاری مرگبارش میبردند، او و سایر اسیران، به دهکدۀ ناصره میرسند. فرمانده دستور میدهد به همۀ آنان آب بدهند، جز به بنهور. وی که تشنه بر زمین افتاده بود، ناگاه نوازش مهربان دستی را بر سر خود احساس کرد که بر صورتش آب میریخت، و بعد به او آب داد. هیچ کلمهای میان آنان رد و بدل نشد. اما آن آب و نگاه نافذ آن مرد، به بنهور امید بخشید که بکوشد زنده بماند. این مرد مهربان، کسی جز مسیح نبود. وقتی سالها بعد، بنهور در پی رویدادی حیرتانگیز، آزاد میشود و به اورشلیم بازمیگردد، پی میبرد که مادر و خواهرش مبتلا به جذام شدهاند و اجباراً در درۀ جذامیان، بیرون از شهر زندگی میکنند. وقتی با همسرش به خانه بازمیگشت، در کنار نهری نشست تا آبی بنوشد. در همان لحظه، مردی دانا و سالخورده، از دوستانش، بر حسب تصادف او را یافت و از او خواست تا بههمراه او به فراز تپۀ مجاور برود و تعالیم مسیح را بشنود. بنهور با ناامیدی، آبی را که در کف دست داشت، بر زمین ریخت و گفت که چهار سال پیش از آن، مردی به او آب داد، اما کاش آب را نمیخورد و میمرد. و بعد گفت: “من هنوز تشنهام!”
آيا شما هم تشنهايد؟ عيسی مسيح، نجاتدهندۀ انسان، فرمود: “هر که از آن آب که من به او دهم بنوشد، هرگز تشنه نخواهد شد، بلکه آبی که من میدهم در او چشمهای میشود که تا به حیات جاویدان جوشان است.” (انجیل یوحنا ۴: ۱۴). تشنگی معنوی انسان، فقط با آب حيات که مسيحِ زنده عطا مینمايد برطرف میشود؟ مسيح، برای آمرزش گناهان ما بر صليب قربانی شد، اما پس از مرگ، از مردگان برخاست و زنده است تا هر که به او روی آورد، تشنگی باطنیاش رفع شود و سيراب گردد.