وقتی از خانه بیرون میروم، وقتی سوار اتوبوس یا قطار میشوم، یا وقتی به مرکز شهر میروم، جمعیت انبوهی را میبینم که همه در ظاهر بهدنبال چیزی میدَوَند. اما چه چیز؟ من هم جزو اینها هستم. ما همگی شتابان میدَویم. همۀ ما بهدنبال یک لقمه نان میدویم، و باید هم چنین کنیم. اما آیا از زحمت و محنتی که در این راه میکشیم، بهرۀ درست و لذت لازم را میبریم؟
من علاقۀ خاصی به کتاب “جامعه” در عهدعتیق دارم. حضرت سلیمان در این کتاب رهنمود خوبی در مورد هدف غائی زندگی و لذت بردن از زندگی ارائه کرده است. میفرماید: “انسان را از تمام محنت و رنجِ دلی که زیر آفتاب میکشد، چه حاصل؟ زیرا روزهایش جملگی رنج است، و مشغلهاش، سرخوردگی. حتی شبهنگام نیز فکرش آرامی ندارد.” (جامعه ۲: ۲۲-۲۳). آیا بسیاری از ما در برخی از دورههای زندگیمان چنین نیستیم؟
اما در ادامه رهنمودی عالی ارائه داده، میفرماید: “آدمی را چیزی بهتر از آن نیست که بخورد و بنوشد و از محنت خویش خرسند باشد. من دریافتهام که این براستی از جانب خداست. زیرا بدون او کیست که بتواند بخورد، یا کیست که بتواند خوش باشد؟ زیرا خدا به آن که از او خشنود است حکمت و دانش و شادمانی میبخشد، اما به گنهکارْ مشغلۀ گِرد آوردن و اندوختن، تا آن را به کسی بدهد که خدا از او خشنود است.” (جامعه ۲: ۲۴-۲۶). بله، ما نباید “بدون او” باشیم، بلکه از او “حکمت و دانش و شادمانی” دریافت کنیم تا بتوانیم از محنت و زحمتی که برای امرار معاش میکشیم، بهرۀ کافی و لذت لازم را ببریم. مبادا “بدون او” باشید و جدا از او بخواهيد از دسترنج خود لذت ببريد. آمین!