خوب بهیاد دارم در نوجوانی که به کلیسایی در تهران پیوستم، تأکید زیادی میشد بر اینکه در دعا، عطایای روحالقدس را در فصل دوازدهم رسالۀ اول قرنتيان، بطلبیم.
منظور، عطیههاییست نظیر قدرت انجام معجزات، نعمتهای شفا دادن، نبوت کردن و سایر اعمال شگفتانگیزی که روحالقدس از طريق ايماندارانِ به مسيح ظاهر و آشکار مینمايد. بهتدریج که زمان گذشت و کلام خدا را عمیقتر بررسی کردم، این سؤال برایم مطرح شد که: “انگیزهام برای داشتن این عطیهها چیست؟” وقتی دلم را صادقانه کَند و کاو کردم، به این پاسخ رسیدم: “با برخورداری از این عطایا، مایلم دیگران ببینند که چه کارهای شگفتانگیزی انجام میدهم. بله، انگیزۀ من خودنمایی بود، جلب توجه دیگران!
در چنین شرایطی بود که به انگیزۀ درست برای دریافت عطیههای روحالقدس پی بردم. منفعت همگان و خيريت مردم! اگر انگیزهام درست باشد، دوست خواهم داشت که از طریق کاربرد این عطایا، کمکی به سایرین بکنم، ایشان را در ایمانشان تقویت و تشویق کنم، و به آنها قوت قلب و امید ببخشم، نه اینکه خودنمایی کنم و نظر مردم را به خودم جلب کنم، انگار که انجام این کارهای شگفتانگیز از خودم است! عطایای روحالقدس، باید با محبت عمل کنند، در جهت تقویت و بنا و تسلی اطرافیان. در اینجا بود که مقصود پولس را از این جمله درک کردم که میفرماید: “و حال، این سه چیز باقی میماند: ایمان، امید و محبت. امّا بزرگترینشان محبت است.” (اول قرنتیان ۱۳: ۱۳). آیا انگیزۀ شما در هر خدمت و کاری که انجام میدهید، محبت است یا خودنمایی؟