دیشب دوستی با گله و گلایه از خدا، به من میگفت که چقدر از وضع نابسامان دنیا اندوهگین است. در حالی که به پهنای صورتش اشک میریخت، میگفت که چرا خدا بر این کودکان بیگناه سوری که در عملیات شیمیایی تغییر چهره داده و سوختهاند، رحم نمیکند.
میگفت که چرا در این دنیا این همه ظلم و بیعدالتی هست. این سؤالی است که بسیاری از ما مطرح میسازیم.
بله، واقعاً وضع جهان اینقدر وخیم است. کتابمقدس بهصراحت، این وضع را به گناه مربوط میسازد. بشر، چه بهطور انفرادی و چه بهصورت گروهی، عمیقاً گرفتار گناه و شرارت است. هر چه بکاریم، همان را درو خواهیم کرد. گناه و شرارت میورزیم، نتايج بد آن را نیز درو میکنیم. تمام این ظلمها و وحشیگریها، عواقب گناهی است که در ذات انسان ریشه کرده است. چهرۀ کریه آن را هرروزه میبینیم. اگر گناه اینچنین فجیع نبود، خدا پسر خود، عیسی مسیح را نمیفرستاد تا کفارۀ آن را فراهم سازد. و خدا همچنین وعده نمیداد که در آينده، آسمان و زمين جديدی برای ايمانداران واقعیِ او وجود خواهد داشت و در آنجا خدا “هر اشکی را از چشمان آنها پاک خواهد کرد. و ديگر مرگ نخواهد بود؛ و ماتم و شيون و درد وجود نخواهد داشت، . . .” (کتاب مکاشفه ۲۱ :۱ و۴).