مدتی پیش، رسالۀ پولس رسول به مسیحیان شهر فیلیپی، واقع در یونان امروزی را میخواندم. همان آیۀ اول مرا میخکوب کرد که میفرماید: “از پولس و تیموتائوس، غلامان مسیحْ عیسی، به همۀ مقدسان فیلیپی که در مسيح عيسايند، . . .”. اين واقعيت، که پولس رسول، خود را “غلام مسیح” میدانست برایم تکاندهنده بود.
“غلام” در فرهنگ آن روزگار، به کسی گفته میشد که بردۀ یک ارباب بود. او نه جیره و مواجبی داشت و نه ارادهای از خویشتن. او به ازای زندگی در خانۀ ارباب خود و خوردن از خوراک او، میبایست فقط خواست ارباب خود را بهجا بیاورد.
با این توصیفات، پولس خود را “غلام” مسیح معرفی میکند. او از خودش ارادهای نداشت. او فقط به خواست و ارادۀ اربابش، یعنی مسیح، عمل میکرد. او با اینکه “رسول” یا “فرستاده” یا “سفیر” مسیح بود، اما در نهایت میدانست که از خود ارادهای ندارد، بلکه در هر چیز، فرمانبردار مسیح است. او نه تنها غلام مسیح بود، بلکه خود را غلام مردمان نیز ساخته بود تا ایشان را بهسوی مسیح هدایت کند؛ میفرماید: “زیرا با اینکه از همه آزادم، خود را غلام همه ساختم تا عدهای بیشتر را دریابم.” (رسالۀ اول به قرنتیان ۹: ۱۹).
راستی ما خود را که و چه میدانیم؟ گرچه در مسیح، فرزند خدا شدهایم و وارث برکات فرزندخواندگی هستيم، اما آیا روحیۀ يک غلام را داریم؟ آیا بهدلخواه خود زندگی میکنیم، یا طبق ارادۀ ارباب خود، عيسی مسیح؟ کاش همۀ ما درک کنیم که با وجود مقام والایی که در مسیح یافتهایم، باید مانند غلام او رفتار کنیم. آمین!