یکی از داستانهای شناخته شدۀ کودکان، داستان “آلیس در سرزمین عجایب” است. در قسمتی از این داستان، آلیس به جايی میرسد که نمیداند کدام مسیر را انتخاب کند. بنابراین، از همراه خود میپرسد: “از کدام راه بروم؟” همراهِ آلیس به او پاسخ میدهد: “بستگی به این دارد که قصد داری به کجا بروی.” و آلیس میگوید: “جای خاصی مد نظرم نیست!” آنگاه همراه آلیس میگوید: “پس فرقی ندارد کدام راه را انتخاب کنی!”
هر انسانی، بايد از خود بپرسد که قصد دارد به کجا برود! مقصد و هدف انسان در زندگی، میتواند عاملی سرنوشت ساز باشد. اگر مقصد و هدف مشخصی نداشته و بیهدف باشیم، معمولاًجذب سهولت مسیری میشویم که پیش روی ما است! اما کلام خدا در امثال سليمان نبی میفرمايد: “راهی هست که در نظر انسان راست است، اما عاقبت آن راه، موت میباشد.” (امثال ۱۶: ۲۵). عيسی مسيح نيز در متی فصل هفتم، آيۀ ۱۳ میفرمايد: “عريض است آن راه که به هلاکت منتهی میشود . . .”.
اما اگر با ايمان و اعتماد قلبی، مسيحِ از مردگان برخاسته و زنده را که “راه نجات و رستگاری” انسان گناهکار است پذيرفتهايم و او را پيروی میکنيم، خوب است پيوسته بهخاطر داشته باشيم که مسيح میفرماید: “تنگ است آن در و سخت است آن راه که به حیات منتهی میشود، . . .” (متی ۷: ۱۴). پس بهعنوان يک ايماندارِ به مسيح، هرگاه با تصمیمات مهمی در زندگی خود روبهرو میشویم، آنچه را که کلام خدا در کتابمقدس میفرمايد، انتخاب نماييم اگرچه دشوار نيز بهنظر آيد.