رادیو مژده

وبلاگ‌ها

پنتیکاست، زادروز کلیسا

آیا تا به حال دقت کرده‌ايد که وقتی به جشن تولد کسی دعوت می‌شويم، آنچه در مرکز توجه ما قرار می‌گیرد، بیشتر دیدار دوستان و خوش بودن با ایشان، رقص و پایکوبی و نیز خوردن خوراکيهای لذیذ است. گویی خود شخصی که تولدش را جشن می‌گیریم، از یاد می‌بریم و فراموش می‌کنیم که هدف از تجمع ما، شادی کردن از این واقعیت است که دوستی همچون او در چنین روزی متولد شده و ما از رفاقت با او لذت می‌بریم!

پیام يکشنبۀ قيام

در دوران کودکی، هر بار که عبارت “عید پاک” به گوشم می‌خورد، احساس زیبایی به من دست می‌داد. کلمۀ “پاک”، پاکیزگی و تمیزی را به یادم می‌آورد و ناخودآگاه احساس می‌کردم در آن روزها، همه چیز پاکیزه می‌شود.

چرا صلیب؟

در طول سالها تماس با افراد مختلف، با این سؤال روبرو شده‌ام: “خدا برای بخشیدنِ گناهانِ بشر، چه نیازی داشت که پسر خود را به جهان بفرستد، همان پسری که با او هم‌ذات است، تا سرانجام، با مرگی شرم‌آور بر صلیب کشته شود تا گناهان بشر را کفاره کند؟ چرا صرفاً از سر رحمت خود، گناهان بشر را نمی‌بخشد؟” چنین سؤالی ناشی از سَبُک انگاشتن “گناه” است! اگر به عمق فاجعۀ وضعیت بشر پی ببریم، متوجه خواهیم شد که برای بخشایش گناهان، یا به بیانی دیگر، به‌منظور خنثی ساختن قدرت گناه، قطعاً ضروری بود چنین بهای سنگینی به‌وسيلۀ برۀ بی‌عيب و بی‌نقص خدا عيسی مسيح خداوند، پرداخت شود.

گناه بشر، از همان انسان اولیه گرفته تا من و شما، عبارتست از تلاش برای “خداسازی نفـْس”. پولس رسول می‌فرماید: “همه گناه کرده‌اند و از جلال خدا کوتاه می‌آیند.” (رومیان ۳: ‏۲۳) خدا به‌هنگام خلق انسان، او را بر همۀ امور جهان اقتدار بخشید تا بر آن فرمانروایی کند. اما انسان هیچ‌گاه به این مقام رفیع اکتفا نکرده و کوشیده به مقام خدایی برسد. اینست فاجعۀ وضعیت بشر! اینست ریشۀ همۀ گناهان! اما خدا پسر خود را به جهان فرستاد تا به‌جای اینکه بکوشد برابری خود را با خدا حفظ کند، تا عمیق‌ترین سطح، خود را خوار و ذلیل نمايد. همۀ ما که از نسل آن زوج نخستین هستیم، می‌کوشیم به بالاترین درجه برسیم؛ اما برعکس، پسر خدا که از بالاترین درجه برخوردار بود، خود را تا پایین‌ترین درجۀ خفـّت و خواری پست ساخت. به این ترتیب، او “پادزهر” گناه را فراهم کرد. اینست مفهوم کفاره از طريق صلیب عيسی مسيح!

پیام روز جمعۀ صلیب: گويا خدا گریست!

خوب به‌یاد دارم که ۹ ساله بودم و در روز جمعه‌ای که سالگرد مصلوب شدن مسیح بود، هوا ابری شد و باران بارید. در فیلم‌ها دیده بودم که در آن روز، توفان و زمین‌لرزهای سهمگین واقع شد و باران شدیدی بارید.

نوروزی ديگر

من “نوروز” را خيلی دوست دارم، گرچه سالهایی طولانی است که در خارج از ایران زندگی کرده‌ام. هر سال، در چنین روزهایی، به یاد سالهای اولیۀ زندگی ام می‌افتم. به یادِ آن پیاده‌روِ خیابانی که در آن حرکت می‌کردیم و پدرم دستم را گرفته بود. خوب به خاطر دارم آن شاخه‌های گل یاس را، با آن رایحۀ عجيب‌شان، که از دیوار حیاط یکی از خانه‌ها به بیرون خزیده بود. در آن دوره، نوروز برایم جذابيت خاصی داشت.

نور به جهان آمد

در این روزها که به عید میلاد مسیح نزدیک می‌شویم، از دیدن چراغانی‌ها و تزیینات خیابانها و فروشگاهها شاد می‌شوم. همه جا نورانی است و نور می‌تابد. اما افسوس می‌خورم که عدۀ کمی از مردم در ممالک غربی، می‌دانند علت این چراغانی‌ها چیست! کمتر کسی می‌داند عیدی که “کریسمس” یا “نوئل” نامیده می‌شود به چه مناسبتی است! همه جا را نورانی می‌کنند، اما خيلی ها با نور حقيقی آشنا نيستند و دلشان تاريک است!

یکشنبۀ نخل

این روزها، در خبرها می‌شنویم که چطور مردم در بعضی از کشورها خواستار تغییر حکومت خود هستند و در این راستا، دست به شورش و جنگ می‌زنند، و چطور رئیس مملکت‌شان با توسل به زور و کشتار، می‌کوشد خواستۀ مردم را سرکوب کند. این مرا به یاد ورود شاهانۀ عیسی به اورشلیم می‌اندازد، به یاد روزی که به “یکشنبۀ نخل” معروف است.

آیا گذشته‌تان را به یاد می‌آورید؟

من عادتی دارم! این عادت این است که شبها، وقتی انتظار می‌کشم که خواب چشمانم را فروببندد، گذشتۀ خود را به ياد می‌آورم. در چنین لحظاتی، خاطرات تلخ اشتباهات، خطاها و گناهانم نيز به ذهنم می‌رسند. اما فوراً صدای دوستانی را می‌شنوم که به من توصیه می‌کنند گذشته را فراموش کنم و اجازه ندهم خاطرات تلخ گذشته، مرا به کام افسردگی بکشانند.