رادیو مژده

نوروز و خانه‌تکانی

یکبار دیگر، زمین به دورِ خورشید گشت و به نقطۀ اعتدال رسید. یکبار دیگر، شب و روز برابر شدند. و یکبار دیگر، بهار فرارسید و نوروز زیبا را برای ما ایرانیان و چندین مملکت دیگر که آن را جشن می‌گیرند، به‌ارمغان آورد!

باز طبیعت نو می‌شود، برگ درختان سبز می‌گردد، گلها شکوفه می‌زنند و هوا عطرآگین می‌شود. همۀ اینها چه زیبا است! انسان با دیدن این تازگی و طراوت طبیعت،cherry 741231 1920 دلش پر از شور و شوق زندگی می‌گردد. اما کاش دل ما انسان‌ها نیز مانند طبیعت، نو می‌شد. کاش دل ما نیز عطرآگین می‌گردید. اما افسوس که همزمان با نو شدنِ طبیعت، شاهد فجایعی بشری هستیم، شاهد کشته شدن انسان‌هایی که به شباهت خدا آفریده شده‌اند، شاهد بی‌خانمان شدن سالخوردگان و خردسالان، شاهد گرسنگی میلیون‌ها انسان به دست انسان‌هایی دیگر! چه تناقض و تضادی، درست در کنار یکدیگر!

با مشاهدۀ این فجایع در پیرامون خود، بسیاری می‌پرسند: “اگر خدا رحیم و عادل است، چرا اجازه می‌دهد در این بهار زیبا، چنین شوربختی‌هایی وجود داشته باشد؟ اگر خدا نیکوست، پس چرا دخالتی نمی‌کند؟ خدا کجاست؟” بله، این سؤالها پرسيده می‌شوند. ما برای پاسخ به آنها، باید یک سؤال دیگر مطرح کنیم، این سؤال را که “این مصائب و فجایع را آیا خدا به وجود می‌آورد یا خودِ انسان‌ها؟” تصور می‌کنم پاسخ آن روشن و واضح باشد. آیا این‌همه سلاح‌های مخوف و مرگبار را خدا در اختیار این گروهها قرار داده تا مردم بینوا و غیرنظامی را به خاک و خون بکشند؟ باز تصور می‌کنم پاسخ آن روشن و واضح باشد! آیا کشتارها و قتل عام‌هایی که در سال گذشته و سالهای پیش از آن شاهدشان بودیم، از سوی خدا بر این مردمان غیرنظامی وارد آمده که حالا انتظار داشته باشیم خدا جلوِ آنها را بگیرد؟

طبیعت، به‌طور مرتب نو می‌شود. اما مشکل اینجاست که دل انسان و فکر او به‌طور فجیعی به تباهی کشیده شده و جز تباهی چیزی پدید نمی‌آوَرَد. کلام خدا در کتابِ مقدسِ مسیحیان می‌فرماید: “دل از همه چیز فریبنده‌تر است، و بسیار بیمار؛ کیست که آن را بشناسد؟” (کتاب ارمیا ۱۷: ‏۹). از انسان‌هایی که مانند بقیه، دلی اینچنین بیمار دارند، اما بر مسند حکومت ممالک نشسته‌اند، آیا می‌توان انتظاری غیر از این داشت که برای دستیابی به قدرت و ثروت بیشتر، دست به مسلح ساختن بعضی از گروهها بزنند و مردم را به جان یکدیگر بیندازند تا به مقاصد شوم خود برسند؟ آیا به‌راستی می‌توان انتظار دیگری داشت؟ اما تقصیر فقط به گردن این رؤسا نیست، بلکه همین افراد که این سلاح‌ها را دریافت می‌کنند نیز به همان اندازه مقصرند. پس در چنین اوضاعی، چه انتظاری از خدا می‌توان داشت؟ آیا چنین انتظاری منصفانه است؟ ما خودمان فاجعه می‌آفرینیم، اما انتظار داریم خدا آن را اصلاح کند!

شاید عده‌ای بگویند که خدا می‌تواند اَبَرقدرت‌ها را نابود کند تا بقیۀ مردم در راحتی زندگی کنند. بله، خدا می‌تواند چنین کند. اما می‌دانید بلافاصله بعد از آن، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ ملت دیگری قد علم خواهد کرد و همان فجایع را به راه خواهد انداخت تا تبدیل به قدرت مطلق شود. کافی است تاریخ را بخوانیم تا ببینیم چگونه ملتی بعد از ملتی دیگر، قدرت را به دست گرفته‌ و دیگران را تحت ستم قرار داده است. این چرخۀ معیوب برای همیشه ادامه خواهد داشت تا آن زمان که ملکوت یا همان پادشاهی خدا فرابرسد. اما در حال حاضر، با نهایت تأسف باید گفت که کاری از دست انسان‌های خداترس و ایماندار برنمی‌آید، مگر دعا و کمکهای انسان‌دوستانه به این مظلومان و بینوایان.

تا اینجا مشاهده کردیم که بخش عمدۀ مصائب بشری، به‌خاطر “بیماری دل انسان‌ها” است، انسان‌هایی که در رأس قدرت قرار دارند، و من و شما هم قادر به تغییر دل آنان نیستیم. اما اکنون سؤالی از خودِ شما دارم، بله از شما که این مقاله را می‌خوانید. سؤالم این است: “حال که کاری از دست شما برای تغییر دل این افراد برنمی‌آید، آیا مایلید و حاضرید لااقل دل خودتان تغییر يابد؟” بله، دل خودتان! با دیگران کاری نداشته باشید. شما قادر به تغییر دل آنها نیستید، اما به تغيير دل خودتان راغب باشيد. و شرط این تغيير و تحول اين است که مایل باشید آن را “خانه‌تکانی” کنید! آیا حاضرید؟ آیا مایلید؟ آیا آماده هستید دست از خودمحوری‌ها و خودخواهی‌هایتان بکشید؟ آیا مایلید راه گذشت و بزرگواری را در پیش بگیرید؟ آیا می‌خواهید زندگی خداپسندانه‌ای داشته باشید؟ آیا می‌خواهید طبق ارادۀ خدا زندگی کنید؟ من یقین دارم که لااقل این کار را می‌توانید بکنید. کار تغییر دنیا را به خدا بسپارید. اول خودمان را اصلاح کنیم. کار را از خودمان شروع کنیم. اجازه بدهیم بهار از دل ما نیز آغاز گردد.

اما شاید بپرسید “چگونه؟” نخستین گام، اعتراف به گناهکار بودن است. کلام خدا می‌فرماید: “بیایید تا راههای خویش را بسنجیم و آنها را بیازماییم؛ بیایید تا به سوی خداوند بازگشت کنیم! بیایید تا دلها و دستانمان را به سوی خدایی که در آسمان است برافراشته، بگوییم: ما گناه کردیم و عصیان ورزیدیم.” (کتاب مراثی ۳: ‏۴۰-‏۴۲). وقتی به گناهکار بودن خود اعتراف می‌کنیم، گویی از تاریکی بیرون می‌آییم و در روشنایی قرار می‌گیریم. فرض کنید پیراهنتان کثیف است و لکه‌هایی روی آن هست. اگر در مکان تاریکی باشید، نه خودتان این لکه‌ها را خواهید دید و نه دیگران. اما به‌محض اینکه وارد روشنایی شدید، هم خودتان لکه‌ها را خواهید دید و هم دیگران. فقط در این صورت است که می‌توانید اقدام به شستن پیراهنتان بکنید. کلام خدا در این زمینه می‌فرماید: “اگر بگوییم با او رفاقت داریم، حال آنکه در تاریکی گام می‌زنیم، دروغ می‌گوییم و به راستی عمل نمی‌کنیم. امّا اگر در نور گام برداریم، چنانکه او در نور است، با یکدیگر رفاقت داریم و خون پسر او عیسی ما را از هر گناه پاک می‌سازد. اگر بگوییم بَری از گناهیم، خود را فریب داده‌ایم و راستی در ما نیست. ولی اگر به گناهان خود اعتراف کنیم، او که امین و عادل است، گناهان ما را می‌آمرزد و از هر نادرستی پاکمان می‌سازد. اگر بگوییم گناه نکرده‌ایم، او را دروغگو جلوه می‌دهیم و کلام او در ما جایی ندارد.” (رسالۀ اول یوحنا ۱: ‏۶-‏۱۰). بله، این است خانه‌تکانی روحانی! آیا مایلید برای نوروز امسال، علاوه بر منزلتان، دلتان را نیز خانه‌تکانی کنید؟ آیا مایلید راههای خود را بسنجید و آنها را بیازمایید؟ آیا مایلید به‌سوی خداوند بازگشت کنید؟

معمولاً بسیاری از افراد، وقتی با موضوع گناه روبرو می‌شوند، می‌گویند: “ما که گناهی نداریم! مگر آدم کشته‌ایم یا به بانک دستبرد زده‌ایم؟” دوستان عزیز، اولاً باید بدانیم که “گناه” فقط آدم‌کشی یا سرقت بانک نیست. آیا می‌دانید بزرگترین گناه چیست؟ بزرگترین گناه، تکبر و غرور و خودبزرگ‌بینی و خودمحوری است. این گناهی است که همۀ ما از آن نصیبِ فراوان برده‌ایم! این همان گناهی است که آدم و حوا در باغ عدن مرتکب شدند. شیطان، آن وسوسه‌کننده، به حوا گفت که با خوردنِ میوۀ درخت ممنوع، “همچون خدا” خواهند شد (کتاب پیدایش ۳: ۵). و بعد، حوا نگاهی به آن درخت انداخت و “دید که آن درخت خوش‌خوراک است و چشم‌نواز، و درختی دلخواه برای افزودن دانش،” (آیه ۶). انسان اولیه به فکر این بود که هوا و هوس خود را ارضا کند و مانند خدا شود. این جاه‌طلبی و تکبر در همۀ ما هست، اما ممکن است فرصت بروز دادن آن را نداشته باشیم. همۀ ما فقط به فکر راحتی و پیشرفت و ترقی خودمان هستیم. این همان خودمحوری است. بزرگترین گناه، سرقت بانک نیست، بلکه تکبر و جاه‌طلبی و خودمحوری است.

پولس رسول خواسته‌های نفسانی را اینچنین توصیف کرده، می‌فرماید: “اعمال نـَفْس روشن است: بی‌عفتی، ناپاکی، و هرزگی؛ بت‌پرستی و جادوگری؛ دشمنی، ستیزه‌جویی، رشک، خشم؛ جاه‌طلبی، نفاق، دسته‌بندی، حسد؛ مستی، عیاشی و مانند اینها. چنانکه پیشتر به شما هشدار دادم، باز می‌گویم که کنندگان چنین کارها پادشاهی خدا را به میراث نخواهند برد.” (رساله به غلاطیان ۵: ‏۱۹-‏۲۱).

همۀ این گناهان از دل انسان برمی‌آیند. اگر با خودمان صادق باشیم، بعضی از آنها را در خود تشخیص خواهیم داد. بنابراین، باید دل خود را خانه‌تکانی کنیم. مسیح نیز فرمود: “آنچه از درونِ آدمی بیرون می‌آید، آن است که او را نجس می‌سازد. زیرا اینهاست آنچه از درون و دل انسان بیرون می‌آید: افکار پلید، بی‌عفتی، دزدی، قتل، زنا، طمع، بدخواهی، حیله، هرزگی، حسادت، تهمت، تکبّر و حماقت. این بدیها همه از درون سرچشمه می‌گیرد و آدمی را نجس می‌سازد.” (انجیل مرقس ۷: ‏۲۰-‏۲۳).

آیا توجه کردید چه اموری جزو گناهان است؟ نه فقط قتل و زنا و دزدی، بلکه حسادت، بدخواهی، طمع، تکبّر، و حتی حماقت! چقدر عجیب است! حماقت، یعنی نادانی و جهل نیز از دل انسان برمی‌آید. گویی عده‌ای عمداً تصمیم می‌گیرند “حماقت” را دنبال کنند، یعنی چشم خود را به روی حقیقت ببندند!

حال، باید ببینیم راه حل چیست. کتاب مقدس مسیحیان، یعنی تورات و انجیل، تنها یک راه معرفی می‌کند و آن همانا توبه از گناه و ایمان آوردن به عیسی مسیح است. مسیح، رسالت خود را با این موعظه آغاز کرد؛ می‌فرمود: “زمان به کمال رسیده و پادشاهی خدا نزدیک شده است. توبه کنید و به این خبر خوش ایمان آورید.” (انجیل مرقس ۱: ‏۱۵). بله، نخستین گام، توبه است. باید فکر خود را تغییر دهیم. باید از مسیری که تا کنون می‌پیموده‌ایم، دست بکشیم و آن را عوض کنيم. باید برخلاف جهتی که تا کنون می‌پیموده‌ایم حرکت کنیم. این عمل را در مسیحیت، توبه و ایمان آوردن می‌نامیم. بازگشت به سوی خدا یعنی تغيير فکر و دست کشیدن از مسیر قبلی و در پیش گرفتن مسیری جدید.

اما چرا ما مسیحیان معتقدیم که علاوه بر توبه، ایمان آوردن به مسیح می‌تواند ما را از گناه رهایی دهد؟ علت این است که گناه، مانند بدهی به خدا است. این بدهی باید پرداخت شود. ما در حق او گناه ورزیده‌ایم. و کلام خدا می‌فرماید که “مزد گناه مرگ است” (رساله به رومیان ۶: ‏۲۳). ما باید به‌خاطر گناهانی که مرتکب شده‌ایم، مجازات شویم. اگر خدا بدهی ما را بدون بازپرداخت ببخشد، عدالت او چه خواهد شد؟ اما خبر خوش این است که عیسی مسیح با فدا کردن جان خود بر صلیب، به‌جای همۀ انسان‌ها مجازات شد. اکنون کافی است که به او ایمان بیاوریم تا این فداکاری او شامل حال ما نیز بشود. پولس رسول می‌فرماید: “همه گناه کرده‌اند و از جلال خدا کوتاه می‌آیند. امّا به فیض او و به واسطۀ آن بهای رهایی که در مسیحْ عیسی است، به‌رایگان پارسا شمرده می‌شوند. خدا او را چون کفّارۀ گناهان عرضه داشت، کفّاره‌ای که توسط خون او و از راه ایمان حاصل می‌شود.” (رساله به رومیان ۳: ‏۲۳-‏۲۵).

به این آیات خوب توجه کنید. نخست آنکه می‌فرماید “همه گناه کرده‌اند” و در این مورد، هیچ‌کس استثنا نیست. اما خدا از روی “فیض” خود، “بهای رهایی” را آماده ساخته است. در مسیحیت، “فیض” یعنی لطفی که ما لیاقتش را نداریم. بله، خدا لطفی در حق ما کرده که ما شایسته‌اش نیستیم. او “بهای رهایی” ما را پرداخته است. در روزگار باستان، برده‌ها خرید و فروش می‌شدند. اگر برده‌ای می‌خواست آزاد شود، می‌بایست “بهای رهایی” یا همان “فدیۀ” خود را می‌پرداخت. اما انسانِ گناهکار قادر به پرداخت این بهای آزادی نیست. ما انسان‌ها بردۀ گناه و شیطان هستیم. بنابراین، خودِ خدا این بها را پرداخت. او پسر یگانۀ خود را فرستاد، یعنی عیسی مسیح را، تا با مرگ خود بر صلیب، به‌جای همه، این “بهای آزادی”، این “مزد گناه” را بپردازد.آیا جای سپاسگزاری از خدا نیست؟ پولس رسول می‌فرماید: “امّا خدا را شکر که هرچند پیشتر بندگان گناه بودید، لیکن به تمامی دل مطیع آن تعلیم گشتید که بدان سپرده شدید. شما با آزاد شدن از گناه، بندگان پارسایی شده‌اید . . . حال که از گناه آزاد گشته و بندگان خدا شده‌اید، ثمری که می‌برید نیل به تقدّس است که به حیات جاویدان می‌انجامد. زیرا مزد گناه مرگ است، امّا عطای خدا حیات جاویدان در خداوند ما مسیحْ عیساست.” (رساله به رومیان ۶: ‏۱۷-‏۱۸ و ۲۲-‏۲۳).

دوستان عزیز، اگر در نوروز امسال، دل خود را خانه‌تکانی کنیم، اگر اعمال خود را بسنجیم و بیازماییم، اگر با خود صادق باشیم و گناهان و خطاهای خود را تشخیص دهیم و بپذیریم، و اگر توبه کنیم و آن “بهای آزادی” را که عیسی مسیح، پسر خدا، بر صليب پرداخت کرده، برای خود بپذیریم، عطای خدا را خواهیم یافت که حیات جاویدان است. آنگاه دل ما همیشه بهار خواهد بود. دل ما همیشه نوروز خواهد بود. زیرا مسیح نه فقط با فدا کردن جان خود، این “بهای آزادی” را فراهم ساخت، بلکه در روز سوم پس از مرگش، دوباره زنده شد، تا بهاری همیشگی به دلهای ما ببخشد. آیا مایلید با خانه‌تکانی دل خود، حیات جاویدان و بهار همیشگی را از خدا دریافت کنید؟