چه سعادتی است برای ما ایرانیان و مردمان کشورهای مجاور، که سال نو را با آغاز بهار شروع میکنیم، با “نو شدنِ” طبیعت. خوب به یاد دارم که در کودکی، زمانی که تهران خلوت بود، در روز اول نوروز به دیدار بزرگان فامیل میرفتیم.
در یکی از آن روزها، شکوفههای بهاری با عطری دلانگیز، از دیوار برخی از خانهها بسوی کوچهها خم شده بودند و صحنهای فراموشنشدنی پدید آورده بودند. هنوز هم در بسیاری از مناطق سرزمینمان همین صحنهها را میتوان مشاهده کرد، صحنههایی که نوید تازگیِ طبیعت را میدهند.
اما، برترین آرزوی من اینست که روزی فرا برسد که نه فقط طبیعت، بلکه تمام عالم هستی نو شود، از زمین ما گرفته تا میلیونها سیاره که در کیهان وجود دارد، روزی که گویی نمنم باطراوت باران بر گونههای لطیف کودکی بنشیند و نوید دهد که همه چیز نو شده و دیگر درد و غم و بیماری و ظلم وجود ندارد. برای من، نوروز در هر سال، یادآور این آرزو است. برای شما چطور؟ آیا اساساً چنین آرزویی جامۀ عمل خواهد پوشید؟ آیا تحقق چنین آرزویی امکانپذیر است؟
کتابِ مقدس مسیحیان، همان که نزد ما ایرانیان به تورات و انجیل معروف است، صریحاً و به شکلی قطعی، وعده داده که چنین آرزویی صرفاً همچون یک حسرت باقی نخواهد ماند، بلکه بهیقین تحقق خواهد یافت. اِرمیا، آن نبی قوم یهود که به “نبی گریان” مشهور است و حدود ششصد سال پیش از مسیح، پیام خدا را بيان میکرد، اعلان نمود: “خداوند میفرماید، اینک روزهایی فرا میرسد که من با خاندان اسرائیل و خاندان یهودا عهدی تازه خواهم بست، نه مانند عهدی که با پدرانشان بستم آن روز که دست ایشان را گرفتم تا از سرزمین مصر به در آورم، زیرا خداوند میفرماید، آنان عهد مرا شکستند، با آنکه من شوهرشان بودم. اما خداوند میگوید، این است عهدی که پس از آن ایام با خاندان اسرائیل خواهم بست، شریعت خود را در باطن ایشان خواهم نهاد و بر دلشان خواهم نگاشت، و من خدای ایشان خواهم بود و ایشان قوم من خواهند بود. دیگر کسی به همسایه یا به برادرش تعلیم نخواهد داد و نخواهد گفت، خداوند را بشناسید! زیرا خداوند میگوید، همه از خُرد و بزرگ مرا خواهند شناخت، از آن رو که تقصیر ایشان را خواهم آمرزید و گناهشان را دیگر به یاد نخواهم آورد.” (ارمیا ۳۱: ۳۱-۳۴).
این وعده در ظاهر، به قوم اسرائیل داده شده، اما بر اساس انجیلها میدانیم که در زمان کنونی، همۀ انسانها می توانند از برکات اين وعده بهرهمند گردند. آن هنگام که مسیح موعود به این جهان آمد، شروع کرد به تحقق بخشیدن به این وعده، این وعده که خدا شریعت و احکام خود را در باطن انسان مینهد و بر دلشان مینویسد. عیسای ناصری، همان مسیح موعود، در طول زندگی بشریاش، فقط در چند مورد به میان غیریهودیان رفت و معجزاتی انجام داد، و بخش عمدۀ خدمت خود را در میان یهودیان بهعمل آورد، اما پس از تکمیل رسالتش و بازگشت نزد پدر آسمانی، به برگزیدگان خود دستور داد و فرمود: “تمامی قدرت در آسمان و بر زمین به من سپرده شده است. پس بروید و همۀ قومها را شاگرد سازید و ایشان را به نام پدر و پسر و روحالقدس تعمید دهید و به آنان تعلیم دهید که هرآنچه به شما فرمان دادهام، به جا آورند. اینک من هر روزه تا پایان این عصر با شما هستم!” (انجیل متی ۲۸: ۱۸-۲۰). همانطور که در این فرمایش مسیح ذکر شده، پیام نجات فقط مختص یهودیان نبوده، بلکه برای “همۀ قومها” است. اما این وعدهای که ارمیای نبی از جانب خدا داد، و عیسای مسیح انجام آن را آغاز کرد، در آینده به اوج و به کمال خواهد رسید، آن زمان که او از آسمان بازگردد تا پادشاهی خدا را برقرار سازد. و پس آن، زمانی فرا خواهد رسيد که آن “آرزوی” من و میلیاردها انسان در طول هزاران سال، بهطور کامل تحقق خواهد یافت و همه چیز “نو” خواهد شد.
در خصوص این “نو شدن”، حزقیال نبی که او نیز حدود ششصد سال پیش از میلاد مسیح پیام خدا را برای قوم یهود اعلان میکرد، پیشگویی بسیار نیرومندی برای ایشان کرد، درست زمانی که این قوم در بابـِل (عراق امروزی) در تبعید بهسر میبردند. میفرماید: “دست خداوند بر من فرود آمده، مرا در روحِ خداوند بیرون برد و در وسط یک وادی گذاشت که پر از استخوان بود. و مرا به هر سو در میان استخوانها گردانید و اینک شمار آنها بر زمینِ وادی بینهایت زیاد بود و بسیار خشک بودند. مرا گفت، ای پسر انسان، آیا ممکن است این استخوانها زنده شوند؟ پاسخ دادم، ای خداوندگارْ یهوه، تو خود میدانی! آنگاه مرا گفت، بر این استخوانها نبوّت کرده، به ایشان بگو، ای استخوانهای خشک، کلام خداوند را بشنوید. خداوندگارْ یهوه به این استخوانها چنین میگوید، اینک من روحْ به شما در خواهم آورد و زنده خواهید شد. و رگ و پی بر شما نهاده، گوشت بر شما خواهم آورد و شما را به پوست خواهم پوشانید؛ و روح در شما خواهم نهاد و زنده خواهید شد. آنگاه خواهید دانست که من یهوه هستم. پس من به گونهای که فرمان یافتم، نبوّت کردم و چون نبوّت میکردم، صدایی شنیده شد و بهناگاه جُنب و جوشی واقع گردید و استخوانها به یکدیگر پیوستند، استخوانی به استخوان خود. و چون نگریستم، اینک رگ و پی بر آنها بود و گوشت بر آنها برآمده بود و پوستْ رویشان را پوشانیده بود، اما روحی در آنها نبود. پس مرا گفت: ای پسر انسان، بر روح نبوّت کن! نبوّت کرده، روح را بگو، خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید، ای روح، از بادهای چهارگانه بیا و بر این کـُشتگان بـِدَم تا زنده شوند. پس چنانکه مرا امر فرموده بود، نبوّت کردم. و روح به آنها درآمده، زنده شدند، و بر پای خود ایستاده، لشکری بینهایت عظیم شدند. آنگاه مرا گفت، ای پسر انسان، این استخوانها، تمامی خاندان اسرائیلند. اینک ایشان میگویند، استخوانهای ما خشکیده و امیدمان از دست رفته، و منقطع شدهایم! بنابراین، نبوّت کرده، بدیشان بگو، خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید، ای قوم من! اینک من قبرهای شما را گشوده، شما را بیرون خواهم آورد، و شما را به سرزمین اسرائیل در خواهم آورد. و ای قوم من، چون قبرهایتان را بگشایم و شما را از آنها به در آورم، آنگاه خواهید دانست که من یهوه هستم. من روح خود را در شما خواهم نهاد تا زنده شوید و شما را در سرزمین خودتان قرار خواهم داد. آنگاه خواهید دانست که من یهوه سخن گفتهام و آن را به عمل آوردهام؛ این است فرمودۀ خداوند.” (حزقیال ۳۷: ۱-۱۴).
این نبوت و پیشگویی شگفتانگیز دربارۀ احیا است، دربارۀ عطيه و بخشش حیات نو. گرچه این نبوت در وهلۀ نخست خطاب به یهودیانِ در تبعید بیان شده، اما تحقق واقعی آن با ظهور عیسای مسیح آغاز شد. خدا وعدۀ حیاتی نو به بشر داده است، به هر کسی که پیام نجات الهی را بپذیرد، همان نجاتی که خداوندگارِ ما، عیسای مسیح، بر روی صلیب فراهم ساخت. چنین اشخاصی از هماکنون وارث حیات ابدی میشوند، اما روزی فرا خواهد رسید که این حیات، بر تمامی خلقت سایهگستر خواهد شد و دوستداران و مطیعان خدا، یک “نوروز” واقعی و غایی را تجربه خواهند کرد. این امر بههنگام بازگشت مسیح به این جهان صورت خواهد پذیرفت. در آن زمان خواهد بود که “استخوانهای خشک” زنده شده، وارد حیاتی نو خواهند شد، وارد یک “نوروز” واقعی، نوروزی که همۀ دوستداران خدا و مطیعان مسیح در آروزی آن هستند. اگر در آرزوی چنین روزی هستید، عید نوروز بهترین فرصت است تا زندگی خود را به مسیح بسپاريد و پیرو او شوید، هماو که حیات جاودان را به پیروان خود وعده داده است.
خداوندگار ما، عیسای مسیح، در اوایل خدمت خود، از پیشگویی اشعیای نبی نقل قول کرد، همان نبی که حدود هفتصد سال پیش از میلاد مسیح میزیست. او چنین فرمود: “روح خداوند بر من است، زیرا مرا مسح کرده تا فقیران را بشارت دهم و مرا فرستاده تا رهایی را به اسیران و بینایی را به نابینایان اعلام کنم، و ستمدیدگان را رهایی بخشم، و سال لطف خداوند را اعلام نمایم.” (لوقا ۴: ۱۸-۱۹). در آن زمان که عیسای مسیح بر روی زمین بود، این پیشگویی را تحقق بخشید، و وقتی به آسمان بالا برده شده، رسولانش کار او را ادامه دادند و همان رسالت را برای رهایی اسیران و ستمدیدگان و بیماران اجرا کردند. کلیسا نیز از آن زمان تا کنون، همین رسالت را بر عهده دارد. اما آنچه انجام شد و هنوز نیز میشود، فراگیر نیست و همۀ انسانها را در بر نگرفته است. اما وقتی خداوندگارِ ما بازگردد و پادشاهی خدا را برقرار سازد، “نوروز روحانی و آسمانی” را بهطور کامل و فراگیر و گسترده برقرار خواهد ساخت. در آن هنگام است که “سال لطف خداوند” بهطور کامل و تمامعیار برقرار خواهد شد، همان “نوروز” واقعی.
یوحنای رسول، در اواخر زندگی خود، رؤیایی از جانب خدا دید که در آن، پیروزی نهایی نور بر تاریکی، و نیکویی الهی بر شرارت ابلیس و لشکریانش وعده داده شده است. در بخش پایانی این رؤیا، خدا وعدهای مستحکم و بینهایت نویدبخش و دلگرمکننده از جانب خدا داده، میفرماید: “اینک، مسکن خدا با آدمیان است، و او با آنها ساکن خواهد شد؛ و ایشان قوم او خواهند بود، و خود خدا با ایشان خواهد بود و خدای ایشان خواهد بود. او هر اشکی را از چشمان آنها پاک خواهد کرد. و دیگر مرگ نخواهد بود؛ و ماتم و شیون و درد وجود نخواهد داشت، زیرا چیزهای اوّل سپری شد.” (مکاشفه ۲۱: ۳-۴). چه “نوروزی” بهتر از اینکه در جایی باشیم که خدا و دوستدارانش باهم در آنجا باشند؟ چه شادی و امیدی شادیبخشتر و دلگرمکنندهتر از اینکه بدانیم روزی فرا خواهد رسید که دیگر نه اشکی خواهد بود، نه مرگی، نه ماتم و شیون و دردی؟ آیا مایلید در چنین جایی باشید؟ یگانه راهش ایمان قلبی به عیسای مسیح، پسر خداست. و آنانی که مسیح را دوست دارند، طبیعتاً احکام او را بهجا خواهند آورد. او در شب آخر به یارانش فرمود: “اگر مرا دوست بدارید، احکام مرا نگاه خواهید داشت.” (یوحنا ۱۴: ۱۵). جوانها وقتی با جنس مخالف و مورد نظر خود آشنا شده، دلباختۀ او میگردند، نهایت تلاش خود را میکنند تا رفتاری داشته باشند که دلخواه طرف مقابل باشد. ما نیز وقتی از طریق ایمان، شیفته و دلباختۀ مسیح میشویم، بهطور طبیعی و از روی میل و رغبت، خواهیم کوشید مطابق میل و ارادۀ او زندگی کنیم.
اما یوحنای رسول در ادامۀ رؤیایش، حقیقت دیگری را نیز شنید. میفرماید: “سپس آن تختنشین (منظور خداست) گفت، اینک همه چیز را نو میسازم.” (مکاشفه ۲۱: ۵). آیا این وعده باعث نمیشود الآن که در این دنیای آشفته زندگی میکنیم، دلگرم شویم و امید خود را به آن روزی ببندیم که خدا “همه چیز را نو” خواهد ساخت، روزی که یک “نوروز” حقیقی و واقعی را جشن بگیریم؟ روزی که رنجها، بیماریها، بیعدالتیها، ظلمها و نیز بلایای طبیعی رخت بر خواهند بست؟ من شخصاً تنها امیدم در این دنیا اینست که در آن عالم زندگی کنم، در پادشاهی عادلانۀ خدا، در آنجا که دیگر برای “اشک و مرگ و ماتم و شیون و درد” جایی یافت نخواهد شد.
من سالهای طولانی با این امید زنده هستم. اکنون که سنم بالا رفته و به سالهای اولیۀ زندگیام نگاه میکنم، میبینم روزهای زندگیام بسیار سخت بوده، در همۀ مراحل زندگیام. من از همان سنین اولیۀ نوجوانی، آرزو داشتم که هرچه زودتر به عالم باقی بروم. و الآن بسیار شادم که بزودی به دیدار نجاتدهندۀ عزیزم میشتابم، به جایی که دیگر “اشک و مرگ و ماتم و شیون و درد” به آن راه نخواهند داشت.
آیا شما نیز میخواهید به این مکان بیایید؟ به جایی که برای هميشه در حضور خدای پدر و پسرش، عیسای مسیح و روحالقدس خواهیم بود؟ راه یافتن به این بهشت آسمانی فقط نیاز به ایمانی قلبی به مسیح دارد، همان که جان خود را بر روی صلیب برای کفاره کردن گناهان ما فدا کرد و سپس روحاً و جسماً از مردگان برخاست و زنده است.
دوستان عزيز، به وعدۀ مستحکم و قطعی و مطمئن خدا و آيندۀ مبارکی که در اتحاد با مسيح خواهيم داشت، ایمان و يقين داشته باشیم. آمین.