در این روزها، مسیحیان در سرتاسر عالم، عيد قیام یا رستاخیز مسیح را جشن میگیرند، گرچه بسياری از آنان از علت این جشن آگاه نیستند و علاقهای نیز به آگاهی از آن نشان نمیدهند.
این عید بزرگ، بهمناسبت قیام یا رستاخیز مسیح از میان مردگان برگزار میشود. مسیحیانِ واقعی ایمانی راسخ دارند که عیسی مسیح که در یک روز جمعه، بر روی صلیب قربانی شد، صبح روز یکشنبه، یعنی در روز سوم، از مردگان برخاست و قیام نمود. نباید از یاد برد که یهودیان را در آن روزگار رسم بود که مردگان خود را زیر خاک دفن نمیکردند، بلکه جنازهها را در اتاقکهایی که در دل صخرهها حفر میکردند، روی یک سکو قرار میدادند و ورودیِ این اتاقکها را با سنگی بزرگ مسدود میکردند. بنابراین، وقتی میگوییم “مسیح برخاست”، یعنی او از روی سکویی که در آن اتاقک تعبیه شده بود، “بلند شد”. او در سومین روزِ بعد از مرگش، جسماً و روحاً زنده شد و بعد از چهل روز که خود را بر رسولان و شاگردانش ظاهر میکرد، زنده به آسمان صعود نمود.
در میان ما ایرانیان، عید قیام با تلفظ فرانسوی این کلمه معروف شده، یعنی “عید پاک”. در زبان فرانسوی، کلمۀ “پاک” همان کلمۀ عبریِ “فِصَح” است. فصح یک عید یهودی بود و در همين عيد، مسیح بر صلیب کشیده شد. به همین دلیل، در کاربرد عمومی نزد فرانسویان، نام همین عید يعنی فصح، برای روز قیام هم استفاده میشود.
اما قیام یا زنده شدن مسیح، نتایج روحانی عظیم و متعددی بههمراه دارد. مسیح در طول زندگی بشری خود، تعدادی از مردگان را زنده کرد. این افراد با همان بدن عادی خود زنده شدند، و وقتی عمرشان به پايان رسید، باز مردند. اما خداوندگار ما، عیسی مسیح، وقتی قیام فرمود، با بدنی عادی زنده نشد. او همانگونه قیام نمود که همۀ ایماندارانِ به او نيز در روز قیامت، زنده خواهند شد، يعنی با بدنی متفاوت، بدنی که به فرمودۀ پولس رسول، “کالبد آسمانی”، “فسادناپذیر”، “پرجلال”، “پرقدرت”، و “روحانی” است (رجوع شود به رسالۀ اول به قرنتیان ۱۵: ۴۰-۴۴). بدن مسيح بعد از قیام، کاملاً جسمانی بود، اما جسمی از نوعی متفاوت، جسم “روحانی”. او در ضمن اینکه با شاگردان خود غذا میخورد، اما میتوانست ناگهان ناپديد شود و در جایی دیگر حضور یابد. در نخستین روز قیام، شبهنگام، وقتی رسولانش از ترس بزرگان یهود، در اتاقی جمع بودند که درهایش محکم بسته بود، عیسی جسماً از غیب در ميان ایشان ایستاد. او با آنان صحبت کرد و حتی دستها و پهلوی خود را به آنان نشان داد. خداوندگار ما، بهواقع قيام و رستاخيز از مردگان را با بدنی غيرفانی و پرجلال، افتتاح کرد. به همین دلیل بود که مسیحیان اولیه ترسی از مرگ نداشتند، زیرا میدانستند که اولاً بعد از مرگ خود، در آغوش مسیح، در آسمان چشم خواهند گشود، و ثانیاً در آينده، با بدنی فسادناپذیر و پرجلال برخواهندخاست، بدنی که نه دیگر بیمار میشود، نه رنجی خواهد کشید و نه محتاج به چیزی خواهد بود. این امید مبارک مسیحیان واقعی است.
قیام خداوندگار ما، مسیح، پیامهای بسیاری میتواند داشته باشد. ما در این مقاله، به یکی از آنها خواهیم پرداخت. این پیام مربوط میشود به قدرتی که خدا بهکار برد تا مسیح را از مردگان برخیزاند. به این منظور، آیاتی را از رسالۀ پولس رسول به افسسیان، با هم بررسی خواهیم کرد. خوب است که این آیات را با دقت فراوان بخوانید. پولس رسول میفرماید: “از این رو من نیز چون وصف ایمان شما را به عیسای خداوند و محبتتان را به همۀ مقدسین شنیدم، از شکرگزاری برای وجود شما باز نایستادهام، بلکه پیوسته شما را در دعاهای خود یاد میکنم و از خدای خداوند ما عیسی مسیح، آن پدر پرجلال، میخواهم که روح حکمت و مکاشفه را در شناخت خود به شما عطا فرماید، تا چشمان دلتان روشن شده، امیدی را که خدا شما را بدان فرا خوانده است، بشناسید و به میراث غنی و پرجلال او در مقدسین پی ببرید، و از قدرت بینهایت عظیم او نسبت به ما که ایمان داریم، آگاه شوید.” (رساله به افسسیان ۱: ۱۵-۱۹). تا اینجا، مشاهده میکنیم که پولس رسول برای مؤمنین دعا میکند تا چشمان دلشان گشوده شود. اما برای چه منظوری گشوده شود؟ او به سه منظور اشاره میفرماید: اول، شناخت امیدی که بدان فرا خوانده شدهایم؛ دوم، آگاهی از میراث عظیمی که خدا برای مؤمنین مهیا ساخته؛ و سوم، پی بردن به قدرت بینهایت عظیم او نسبت به ما که ایمان داریم. حال، میخواهیم بر روی نکتۀ سوم متمرکز شویم، یعنی بر “قدرت بینهایت عظیم خدا”. همۀ ما باور داریم که خدا قادر مطلق است، اما پولس به این نکته جنبهای ملموس میبخشد. او برای توضیح دربارۀ این “قدرت”، در ادامه میفرماید: “این قدرت، برخاسته از عملِ نیروی مقتدر خداست که آن را در مسیح به کار گرفت، آن هنگام که او را از مردگان برخیزانید.” (آیات ۱۹ و ۲۰). بله، خدا برای برخیزانیدن مسیح، قدرتی عظیم بهکار برد، و طبق فرمایش پولس رسول، همین قدرت را در زندگی ما بهکار میگیرد. اما موضوع ادامه دارد؛ میفرماید، که او را “در جایهای آسمانی، به دست راست خود نشانید، بس فراتر از هر ریاست و قدرت و نیرو و حاکمیت، . . . و همه چیز را زیر پاهای او نهاد،” (آیات ۱۹-۲۲). قدرت خدا نه فقط مسیح را برخیزانید، بلکه او را در بالاترین جایگاهِ ممکن قرار دارد، بالاتر از تمام رياستها و قدرتها و نيروها و حاکمیتها. این است قدرت قیام مسیح!
اما این حقیقت، که بهخودی خود بسيار عظیم است، چه تأثیر و نتیجهای در زندگی ما دارد؟ این را پولس رسول تشریح کرده، میفرماید: “و امّا شما به سبب نافرمانیها و گناهان خود مرده بودید، و زمانی در آنها گام میزدید، آنگاه که از روشهای این دنیا و از رئیس قدرت هوا پیروی میکردید، از همان روحی که هماکنون در سرکشان عمل میکند.” (افسسيان ۲: ۱-۲). بله، ما در گناهان خود مرده بودیم و از “رئیس قدرت هوا”، یعنی شیطان پیروی میکردیم. “ما مرده بودیم”. حال، در اینجا، رسول مسیح حقیقتی بس عظیم را مطرح ساخته، میفرماید: “امّا خدایی که در رحمانیت دولتمند است، بهخاطر محبت عظیم خود به ما، حتی زمانی که در نافرمانیهای خود مرده بودیم، ما را با مسیح زنده کرد.” (آیات ۴-۵). خدا ما را که در گناهان خود، روحاً مرده بودیم، با مسیح زنده کرد. مسیحِ بیگناه، بارِ سنگین گناهان ما را بر دوش خود بر صلیب حمل کرد، (رجوع کنید به رسالۀ دوم قرنتیان ۵: ۲۱). اما وقتی خدا مسیح را زنده کرد، ثابت نمود که کفارۀ گناهان ما را از دست او پذیرفته است. اکنون او میتواند “ما را با مسیح زنده” کند. انسان گناهکار اکنون میتواند با ایمان آوردن به مسیح، “زنده شود”، همانطور که مسیح زنده شد.
اما پیام عید قیام از این نیز فراتر میرود، به جایی میرود که تصورش را نیز نمیتوان کرد. میفرماید: “و با مسیح برخیزانید و در جایهای آسمانی با مسیحْ عیسی نشانید،” (افسسيان ۲: ۶). چه حقیقتِ عظیم و مبارکی! خدا ما را که در گناه مرده بودیم، با مسیح زنده کرد. اما نه فقط این، بلکه “در جایهای آسمانی با مسیحْ عیسی نشانید.” دوستان عزیز، این موهبتی است که خدا در نتیجۀ قیام مسیح، به انسان گناهکار ارزانی میدارد. مسیح پس از قیامش بهواسطۀ قدرت عظیم خدا، بر دست راست خدا نشست، بالاتر از هر ریاست و قدرت و نیرو و حاکمیت. اما این یگانه نتیجۀ قیام مسیح نیست. خدا ما را نیز “با مسیح برخیزانید و در جایهای آسمانی با مسیحْ عیسی نشانید.” آیا این حقیقت را باور میکنید؟ آیا آن را با تمام وجود خود لمس میکنید؟
اگر از راه ايمان قلبی، با عيسی مسيح خداوند متحد شده باشيد، این موهبت نصیب شما نیز شده است، چه آن را حس کنید و چه نکنید. این حقیقت ارتباطی به “حس” ما ندارد. آن را خدا برای ما انجام داده، و ما باید آن را با قدرشناسی بپذیریم و در زندگی خود بهکار ببریم. وقتی در رنجیم، وقتی مشکلات زندگی از هر سو ما را احاطه میکنند، وقتی احساس اندوه و افسردگی میکنیم، باید این حقیقت را به خود یادآوری نماییم. باید متوجه جایگاه رفیع خود باشیم. ما گرچه در این دنیای گناهآلود زندگی میکنیم، و مانند هر انسان دیگری میتوانیم در رنج و اندوه قرار بگیریم، اما باید به خود یادآوری کنیم که بهلحاظ روحانی، در مکانی عظیم قرار گرفتهایم، در همان مکانی که مسیح در آن قرار دارد، “در جایهای آسمانی”. و یک روز، وقتی این دوره از زندگیمان به پایان رسید، عملاً در آن جایگاه خواهیم نشست، همانجا که مسیح نشسته است. این است نتیجۀ مهم قیام مسیح!
اما اکنون که در این دنیا زندگی میکنیم، تکلیف ما با این “جایگاه” چیست؟ باز پولس رسول پاسخ آن را داده، میفرماید: “پس من که بهخاطر خداوند در بندم، از شما تمنا دارم به شایستگی دعوتی که از شما به عمل آمده است، رفتار کنید،” (افسسيان ۴: ۱). بله، “دعوتی” از ما به عمل آمده، دعوت به اینکه با مسیح، در جایهای آسمانی بنشینیم. حال، پولس “تمنا” میکند! چه چیزی را تمنا میکند؟ آیا چیزی برای خودش میطلبد؟ نه! او خیریتِ مؤمنین را خواهان است. او از ایشان، و از ما، بهخاطر خیریتِ خودمان “تمنا” میکند. و چه تمنای معقولی! میفرماید: “از شما تمنا دارم به شایستگی دعوتی که از شما به عمل آمده است، رفتار کنید،”. اگر خدا ما را بهلحاظ روحانی “در جایهای آسمانی با مسیحْ عیسی نشانیده”، تکلیف ما این است که “به شایستگی” آن در این دنیا زندگی کنیم. رفتار ما باید نشان دهد که از هماکنون در جایهای آسمانی نشستهایم.
پولس رسول مقصود خود را در چند آیۀ بعد روشنتر ساخته، میفرماید: “پس این را میگویم و در خداوند تأکید میکنم که رفتار شما دیگر نباید همانند اقوام دور از خدا باشد که در بطالت ذهن خود رفتار میکنند. عقل آنها تاریک شده است، و به علت جهالتی که نتیجۀ سختدلیشان است، از حیات خدا به دور افتادهاند. آنان چون هر حساسیتی را از دست دادهاند، خویشتن را یکسره در هرزگی رها کردهاند، چندان که حریصانه دست به هر ناپاکی میآلایند.” (همان رساله ۴: ۱۷-۱۹). بله، اگر هماکنون، بهلحاظ روحانی “در جایهای آسمانی” نشستهایم، باید رفتارمان درست برعکس رفتار خدانشناسان باشد، رفتار کسانی که ترسی از خدا ندارند. پولس میفرماید که ایشان “در بطالت ذهن خود رفتار میکنند.” رفتار ما ناشی از ذهن ما است. اگر ذهن ما با مسیح، در جایهای آسمانی قرار دارد، رفتارمان نیز باید “آندنیایی” باشد، باید آسمانی باشد. همچنین میفرماید که “عقل آنها تاریک شده است”، یعنی در نور رفتار نمیکنند، چون عقلشان “تاریک” شده است. دلشان نیز سخت است. بهعلاوه، وجدانشان “هر حساسیتی” را از دست داده است. وقتی مرتکب هرزگی، بیبند و باری، کینهتوزی، دروغ، تقلب، کلاهبرداری، نفرت و ستم میشوند، وجدانشان هیچ واکنشی نشان نمیدهد. این واقعیتی است که دائماً در میان اطرافیان خود میبینیم، از افراد بلندمرتبه گرفته تا کوچکترینها. دیگر وجدانی در کار نیست.
سپس میفرماید: “امّا شما مسیح را بدین گونه نیاموختید، چه بیگمان دربارۀ او شنیدید و مطابق آن حقیقت که در عیسی است، تعلیم یافتید. شما آموختید که باید بهلحاظ شیوۀ زندگی پیشین خود، آن انسان قدیم را که تحتتأثیر امیالِ فریبنده دستخوش فساد بود، از تن به در آورید. باید طرز فکر شما نو شود، و انسان جدید را در بر کنید، که آفریده شده است تا در پارسایی و قدّوسیت حقیقی، شبیه خدا باشد.” (افسسيان ۴: ۲۰-۲۴). بله، ما با مسیح، در جایهای آسمانی نشانیده شدهایم. پس فکر ما باید آسمانی باشد. اگر چنین شد، رفتارمان نیز آسمانی خواهد بود. طرز فکرمان نو خواهد شد، و انسان جدید را همچون جامهای الهی در بر خواهیم کرد. در این صورت، تعلیم خداوندگار ما، مسیح، جامۀ عمل خواهد پوشید که به ايماندارانِ خود فرمود: “شما نور جهانید . . . پس بگذارید نور شما بر مردم بتابد تا کارهای نیکتان را ببینند و پدر شما را که در آسمان است، بستایند.” (انجیل متی ۵: ۱۴ و ۱۶).
باشد که در این “عید بزرگ و مبارک قیام”، ما که به عيسی مسيح خداوند و انجيل او ايمان داريم، به شایستگی جایگاه آسمانیمان رفتار کنیم، جایگاهی که خدا بهخاطر پسرش، عیسی مسیح، به ما ارزانی داشته است. آمین.