چند ماه پیش با خادمی مسيحی صحبت میکردم که قصد داشت پروژهای برای بشارت و تعلیم ایماندارانِ به مسیح طرحریزی کند. او در حين گفتگو، این جمله را بیان کرد: “میخواهم کاری انجام بدهم که تابهحال هیچکس انجام نداده است!”
ایدۀ او بسیار خوب بهنظر میرسيد، چون خدمتی مفيد برای گسترش پادشاهی خدا در دنیا میباشد. اما با شنیدن جملۀ او، احساس خوبی به من دست نداد. به این فکر افتادم که گویا بعضی از خادمین مسیح با یکدیگر رقابت میکنند و میخواهند حتی در امور روحانی و خدمت، از دیگران جلوتر بیفتند. البته اینگونه رقابتها و بلندپروازیها فقط مختص خادمین مسیحی نیست، بلکه بسیاری از انسانها در شغل و حرفۀ خود، در این ورطه گرفتار میشوند، و در نتیجۀ آن، آرامی و آسودگی خاطر خود را از دست میدهند و دچار محنتها و حرص و آزهای ویرانگر میگردند.
بعد از شنیدن این جمله، به یاد مزمور ۱۳۱ افتادم، مزموری که همیشه برایم بسیار عزیز بوده. میفرماید: “خداوندا، دل من متکبر نیست، و نه دیدگانم پر از غرور. خویشتن را به کارهای بزرگ مشغول نمیسازم و نه به اموری که فراتر از حدّ من است؛ بلکه جان خویش را آرام و خاموش ساختهام، همچون کودک شیر خورده نزد مادر خود. آری جان من در اندرونم همچون کودک شیر خورده است.” شما چطور؟ آیا بهمنظور انجام کارهای بزرگ، یا چشم و همچشمیها، خود را دچار رنج و زحمت میکنید، یا مایلید مانند حضرت داوود، در آغوش گرم مسیح مانند کودکی باشید که شیرش را خورده و اکنون در آرامی استراحت میکند؟