ما انسانها گاه به یاد خاطراتی میافتیم که در انتهای ضمیر ناخودآگاهمان مدفون شدهاند. چنین چیزی همین اواخر برایم اتفاق افتاد.
مشغول صرف غذا بودم که به یاد حرف یکی از دوستان خوشذوقم افتادم که سالها پیش میگفت: “از گوشت هر حیوانی که بیشتر از بقیۀ گوشتها بخوریم، شبیه به همان حیوان میشویم!” همۀ ما که آن شب مشغول خوردن خوراکهای لذیذ بودیم، حسابی خندیدیم و حتی یکدیگر را نیز به اصطلاح معمول، “دست انداختیم”! اما وقتی سالها بعد این حرف مزاحآلود را به یاد آوردم، نکتۀ بسیار عمیقی برایم باز شد، اما نه دربارۀ گوشت یا خوراکی که به دهان فرو میبریم، بلکه دربارۀ خوراکهایی که به چشمها و گوشهای خود میخورانیم. بله، من و شما ذهن خود را با چه خوراکهایی غذا میدهیم؟ چه نوع فیلمهايی؟ چه نوع صحنههايی؟ چه نوع موسیقیای؟ چه کتابهایی؟ چه مقالاتی؟ چه گفت و شنودهایی؟ چه نوع معاشرتهایی؟ چه نوع خیالبافیهایی؟ و بسیاری چیزهای دیگر.
یکی از دوستان عزیزم سالها پیش چنین گفت: “ذهن خود را تبدیل به زبالهدانی نکنیم!” این گفته شبیه به همان چیزی است که آن دوست قدیمی در مورد خوردن انواع گوشتها بیان کرده بود. کلام خدا در مورد غذای فکری چنین دستوری به ما داده است: “در پایان، ای برادران، هرآنچه راست است، هرآنچه والاست، هرآنچه درست است، هرآنچه پاک است، هرآنچه دوستداشتنی و هرآنچه ستودنی است، بدان بیندیشید. اگر چیزی عالی است و شایان ستایش، در آن تأمل کنید.” (فیلیپیان ۴: ۸). آیا مراقب غذاهای فکری خود هستیم؟ آیا به ذهن خود خوراکهایی روحانی از کلام خدا و از موعظهها و تعلیمات روحانی میخورانیم؟ فکر و ذهن ما در کجاها پرواز میکند؟ پس مراقب باشیم!