سالها پیش، وقتی در کلاسهای روانشناسی کاربردی شرکت میکردم، استادم میگفت که اکثر افراد از مکانیزم دفاعی “انکار” استفاده میکنند. منظور از این اصطلاح علمی اینست که وقتی با تذکر یا انتقادی از رفتارمان مواجه میگردیم، متوسل به “انکار” میشویم.
فوراً تذکر طرف مقابل را رد میکنیم، و با رو کردن صدها دلیل و مدرک، از رفتار خود دفاع کرده، آن را درست و موجّه جلوه میدهیم. کمتر کسی هست که به تذکرها و انتقادات اطرافیانش توجه کند. حال آنکه “تصدیق” یا “پذیرش” اینها تنها راه برای تغییر است. عاقلانهترین کار اینست که از اشتباهات خود درس عبرت بگیریم.
پطرس، آن شاگرد خوب عیسی، وقتی استادش را محاکمه میکردند، سه بار در حضور اشخاصی معمولی، او را انکار نمود. اما بهمحض اینکه با نگاه پرمعنی عیسی مواجه شد، به خطای فاحش خود پی برد، از حیاط کاهن اعظم بیرون رفت و “بهتلخی بگریست” (متی ۲۶: ۷۵). او از اشتباه خود درس مهمی آموخت. او با ضعف خود رو در رو شد. او خودش را آنگونه که بود شناخت، و این بار، این واقعیت را “انکار” نکرد، بلکه آن را پذیرفت، “تصدیق کرد” و راه خود را برای آیندۀ ملکوت خدا و خدمت به آن تغییر داد.
من و شما چطور؟ آیا ما نیز جزو کسانی هستیم که واقعیت وجودی خود و اشتباهات خود را “انکار” میکنیم؟ یا مانند پطرس، آنها را تصدیق میکنیم، بهتلخی میگِرییم، و در صدد اصلاح خود بر میآییم؟ سلیمان حکیم میفرماید: “هر که نافرمانیهای خود را بپوشاند، کامیاب نخواهد شد، اما هر که آنها را اعتراف کند و ترک نماید، رحمت خواهد یافت.” (امثال ۲۸: ۱۳)