خیلی اوقات از خودم میپرسم که خدا از من انتظار چه نوع زندگیای را دارد؟ آیا انتظار دارد در رفتار و کردار و گفتارم، به دور از ملامت و بیعیب باشم؟ آیا چنین چیزی امکانپذیر است؟
وقتی خوب فکر میکنم، به این پاسخ میرسم که اگر رابطهای نزدیک و صمیمی با خدا داشته باشم، قطعاً امکانپذیر خواهد بود. اگر آنچه اولویت زندگیام را تشکیل میدهد، امور الهی باشد، تا حد زیادی میتوانم زندگی خداپسندانهای داشته باشم. شاید هیچگاه به مرحلهای نرسم که هیچ خطایی در من یافت نشود، اما قطعاً میتوانم تا حد زیادی، طبق ارادۀ خدا زندگی کنم. پولس رسول یک انسان عادی بود، اما او چنان به خدا نزدیک بود که جرأت میکرد بگوید: “برای من قضاوت شما یا قضاوت هر دادگاه انسانی دیگر چندان مهم نیست. من حتی خود نیز دربارۀ خویشتن قضاوت نمیکنم. زیرا در خود عیبی نمیبینم، امّا این مرا بیگناه نمیسازد. بلکه خداوند است که دربارۀ من قضاوت میکند.” (اول قرنتیان ۴: ۳-۴). باز در جایی دیگر، همین جرأت را به خود میدهد و میفرماید: “پس، از من سرمشق بگیرید، چنانکه من از مسیح سرمشق میگیرم.” (اول قرنتیان ۱۱: ۱).
وقتی به این نکات فکر میکنم، به یاد نوح میافتم. کلام خدا دربارۀ او چنین شهادت میدهد: “نوح مردی بود پارسا و در روزگار خویش بیعیب. نوح با خدا راه میرفت.” (پیدایش ۶: ۹). اگر نوح پارسا و بیعیب بود، به این دلیل بود که “با خدا راه میرفت.” آیا من و شما که به مسيح آوردهايم و به او تعلق داريم، با خدا راه میرویم؟