در سالهای اخیر با شخصی صحبت میکردهام که دربارۀ مسائل روحانی، نکات بسیار زیبايی میگفت، بطوری که از درک او حیرتزده شده بودم.
اما زمانی رسید که با او دربارۀ نیازهای مالی یکی از نزدیکان صحبت کردم و از او خواستم که در صورت امکان، کمکی بکند، چرا که میدانستم وضعیت مالیاش بسیار خوب است. با نهایت تعجب، شنیدم که گفت: “فلان کس دیگر برایم مُرده است. تو هم به او کمک نکن!”. برایم بسیار تکاندهنده بود که همین شخص، تا زمانی که صحبتی از پول به میان نیامده بود، “شعارهای” بسیار زیبایی میداد، اما همینکه کار به جایی رسید که لازم بود “سرِ کیسه را شـُل کند”، فوراً تغییر موضع داد و انگار بویی از انسانیت نبرده است!
خیلی به فکر فرو رفتم. نتیجهای که گرفتم این بود که ما انسانها تا “جیب” خود را به خدا تسلیم نکرده باشیم، گویی اطاعتمان تکمیل نشده است. چطور امکان دارد دربارۀ خدا و امور روحانی دادِ سخن سردهیم، اما حاضر نباشیم قدمی عملی برای کمک به کسانی که از نیازشان اطمینان کامل داریم، برداریم؟ یوحنای رسول میفرماید: “اگر کسی از مال دنیا برخوردار باشد و برادر خود را محتاج ببیند، امّا شفقت خود را از او دریغ کند، چگونه محبت خدا در چنین کسی ساکن است؟ . . . کسی که برادر خود را، که میبیند، محبت نکند، نمیتواند خدایی را که ندیده است، محبت نماید.” (اول یوحنا ۳: ۱۷ و ۴: ۲۰). آیا من و شما “سرِ کیسه را شـُل میکنیم”؟ آیا در مسیر کاملکردن اطاعت خود حرکت میکنیم؟