عیسای مسیح در طول زندگی زمینی خود، بیماران بسیاری را شفا بخشید، از جمله جذامیان را. اما ماجرایی هست که برای من درس مهمی داشته و دارد، و سبب شده رفتار و منش خود را با آن همسو سازم.
یکبار ده جذامی نزد عیسی آمدند و از او درخواست کردند که شفایشان بخشد. عیسی فقط فرمود که بروند و خود را به کاهن یهودی نشان دهند. علت این بود که طبق شریعت موسی، چنانچه یک جذامی احساس میکرد بهبود یافته، لازم بود کاهن او را معاینه کند و در صورت تأیید، به او اجازه دهد به جامعه بازگردد و در آیینهای مذهبی شرکت کند. آن ده جذامی منظور عیسی را کاملاً درک کردند و وقتی در راه بودند که نزد کاهن بروند، متوجه شدند که شفا یافتهاند. اما از آن ده نفر، فقط یکی نزد عیسی برگشت تا از او تشکر کند. و این شخص اصلاً یهودی نبود، بلکه جزو فرقهای بود که یهودیان آنان را کافر میشمردند. عیسی با دیدن این حس قدرشناسی، فرمود: “مگر آن ده تن همه پاک نشدند؟ پس نـُه تن دیگر کجایند؟ آیا بهجز این غریبه، کسی دیگر بازنگشت تا خدا را سپاس گوید؟” (انجیل لوقا ۱۷: ۱۷ و ۱۸).
با تفکر در این ماجرا، متوجه شدم که در طول زندگیام، بودهاند کسانی که به من نیکی کردهاند، اما من حس قدرشناسیام را به ایشان ابراز نکردهام. از آن پس رویۀ خود را تغییر دادم و از تمام کسانی که در گذشته به من نیکی و لطف کرده بودند، تشکر کردم. و هنوز هم مکرراً حس قدرشناسیام را به ایشان یادآوری میکنم. خدا قدرشناسی ما را دوست میدارد. ما سپاسگزاری و قدرشناسی خود را باید نه فقط به خدا ابراز کنیم، بلکه به انسانهایی که او میگمارَد تا از جانب او به ما نیکی کنند. پس حس قدرشناسی را در خود تقویت کنیم.