دیشب دوستی از فقر و تنگدستی دوران کودکی خود برایم صحبت میکرد. میگفت که بسیاری از اوقات، هیچ چیز برای خوردن نداشتند. بعد، بازگو کرد که چطور در محلهشان، بعضی از مادران، بهخاطر فقر مطلق، اقدام به خودسوزی کردند. از شنیدن این خاطرات، بسیار غصهدار شدم و به یاد شرایط سخت دوران کودکی و نوجوانی خودم افتادم.
خدا همواره به فکر فقیران بوده است و از ظلم و بیعدالتیِ طمعکاران و ثروتاندوزانِ بیانصاف نفرت داشته است. عیسی مسیح رسالت خود را با این نقل قول از کتب عهدعتیق آغاز کرد و فرمود: “روح خداوند بر من است، زیرا مرا مسح کرده تا فقیران را بشارت دهم.” (انجیل لوقا ۴:۱۸). عيسی، موعظۀ بالای کوه خود را نيز چنین آغاز کرد: “خوشا به حال شما که فقیرید، زیرا پادشاهی خدا از آن شماست. خوشابهحال شما که اکنون گرسنهاید، زیرا سیر خواهید شد.” (همان انجیل ۶:۲۰-۲۱). او در جای دیگر هم به پیروانش حکم کرده، فرمود: “آنچه دارید بفروشید و به فقرا بدهید؛ برای خود کیسههایی فراهم کنید که پوسیده نشود، و گنجی پایانناپذیر در آسمان بیندوزید،” (همان انجیل ۱۲:۳۳). مسیحیان اولیه نیز این حکم را اجرا کردند و ثروتمندان، اموال خود را فروخته، پول آن را در میان فقیران تقسیم کردند. آیا من و شما به فکر فقیران هستیم؟