مریم از طریق یک دوست مشترک، به میلاد معرفی شده بود. اولین آشنایی آنها خیلی خوب بود، بهطوری که میلاد میگفت، مریم آنقدر دوستداشتنی است که فکر نمیکند هیچ مردی نخواهد با او ازدواج کند.
اوایل همه چیز خوب بود، تا اینکه بعد از چند ماه آشنایی، روند رابطۀ آن دو به سمت و سویی پیش رفت که مریم احساس کرد تمام تلاشش برای حفظ و به ثمر رساندن آن رابطه بیفایده و یکطرفه بوده، چرا که میلاد هر بار بیتفاوتتر و مشغولتر از دفعۀ قبل عکسالعمل نشان میداد. بالاخره، کار به جایی رسید که مریم بعد از مشورت با چند بزرگتر و معتمد و مشاور، تصمیم گرفت به آن رابطه خاتمه دهد. به این شکل بود که آن دو به رابطۀ خستهکنندۀ خود که تقریباً یک سال طول کشیده بود، خاتمه دادند و هر یک به راه زندگی خود رفتند.
وقتی به مسیح ایمان میآوریم، متوجه میشویم که او چقدر دوستمان دارد و چه بهایی برای نجات جان ما پرداخته است. برخلافِ روابطی مانند رابطۀ مریم و میلاد، رابطۀ ما با خدا، رابطهای محبتآمیز و دوطرفه است. این او بود که ابتدا قدم پیش گذاشت و گفت دوستمان دارد و این را با قربانی خود بر روی صلیب ثابت کرد. بنابراین، شایسته است که ما هم متقابلاً او را دوست داشته باشیم و محبت خود را با انجام ارادۀ او و وقت دادن به وی، در عمل نشان دهیم. مسیح فرمود: “اگر مرا دوست بدارید، احکام مرا نگاه خواهید داشت.” (انجیل یوحنا ۱۴: ۱۵).