تازه از سفر برگشتهام. با کسانی ملاقات داشتم که درد تنهایی داشتند. اگرچه افراد بسیاری دُور و برشان بودند، اما با این حال، احساس تنهایی میکردند.
گویا درد تنهایی، بیماری رایج روزگار ما است. بسیاری از آن مینالند. دیگر از ارتباطات نزدیک و صمیمی میان اعضای خانواده، خویشان و دوستان خبری نیست. گویا الفت و عاطفه از میان انسانها رخت بربسته و هر کس فقط به فکر منافع خویش است. پولس رسول میفرماید: “اما آگاه باش که در روزهای آخر، زمانهای سخت پیش خواهد آمد. مردمانْ خودپرست، پولدوست، لافزن، متکبر، . . . بیعاطفه، بیگذشت . . . خواهند بود” (دوم تیموتائوس ۳:۱-۴). اینها خصوصیات مردمان روزگار ما است.
مسیح نیز درد تنهایی را متحمل شد. وقتی او را دستگیر کردند تا به قتل برسانند، نزدیکترین شاگردانش او را ترک کردند. همچنین وقتی بر روی صلیب بود، فریاد زد: “خدای من، خدای من، چرا مرا واگذاشتی؟” (مرقس ۱٥:۳۴). اما همین عیسای تنها، به شاگردانش چنین وعده داد: “شما را بیکس نمیگذارم؛ نزد شما میآیم. آن که مرا دوست میدارد، کلام مرا نگاه خواهد داشت، و پدرم او را دوست خواهد داشت، و ما نزد او خواهیم آمد و با او مسکن خواهیم گزید” (یوحنا ۱۴:۱۸ و ۲۳).
اگر درد تنهایی داريم، خوب است که این وعده را به یاد بیاوریم. مسیح با ما است؛ او ما را تنها نمیگذارد. پس، کافی است در دعا به آغوش گرم او پناه ببریم.