دیروز حالم بسیار بد بود. تنهایی خیلی بر من فشار آورده بود و شدیداً به چیزی نیاز داشتم که مرا از اندوهم بیرون بیاورد و اندکی شاد کند.
از قضا، قرار بود از طریق اسکایپ با شخصی مطالعۀ کتابمقدس داشته باشم. اصلاً حال و حوصلۀ این کار را نداشتم. وقتی آن آیات را که دربارۀ سَروَری و ریاست مسیح بر تمام قدرتها و ریاستهای نادیدنی بود، میخواندیم و آنها را جزء به جزء کندوکاو میکردیم (رساله به افسسیان ۱:۱۷-۲۳)، شادی عظیمی وجودم را فراگرفت که تا الآن نیز باقی است. وقتی بار دیگر، این حقیقت به من یادآوری شد که چه امیدی در آسمان برای ما هست و چه ميراث غنی و پرجلالی در آنجا برای ما محفوظ است، شادی وصفناپذیری قلبم را فراگرفت.
وقتی خوب فکر کردم، پی بردم که انسانها همه بهدنبال شادی هستند. جوانها فکر میکنند در اثر ازدواج، به شادی میرسند. زوجها فکر میکنند که اگر خانۀ مستقلی داشته باشند یا صاحب فرزند شوند، شادی و سعادت را تجربه میکنند. هر کس بهنوعی بهدنبال این است که تغییری در زندگی یکنواخت خود پدید بیاورد و احساس سعادت و شادی کند.
اما امیدِ ایمانداران واقعی، در تجربیات مادی و دنیوی نیست، بلکه امیدی است زنده و قطعی به ميراث آسمانی، در جایی که عیسای زندهشده سلطنت میکند و همه چیز زیر پایهای او نهاده شده است، امید و میراثی فسادناپذیر و بیآلایش و ناپژمردنی (رسالۀ او پطرس ۱:۳-۴). راستی شادی شما در چیست؟ برای آنکه احساس سعادت کنید، به چه چیز امید بستهاید؟