رادیو مژده

پیام راستین کریسمس

مسیحیان واقعی ایام مقدس و فرخنده‌ای را می‌گذرانند. ما به عید مبارک کریسمس یا همان میلاد مسیح نزدیک می‌شویم و به یاد می‌آوریم که حدود دو هزار سال پیش چه اتفاقی در تاریخ بشریت افتاد.

اما متأسفانه عدۀ بسیاری از کسانی که در ممالک به‌ظاهر مسیحی زندگی می‌کنند، این عید را فقط فرصتی برای خوش‌گذرانی، پرخوری، میگساری و رقص و پایکوبی به‌شمار می‌آورند. ایشان هیچ توجهی به علت اصلی این جشن و اتفاقی که در آن افتاد ندارند. اما واقعاً در این روز چه رویدادی رخ داد؟ مفهوم آن چه بود؟ و آن امروز برای ما چه پیامی دارد؟

برای پاسخ به این سؤالات، لازم است به کتاب مقدس مسیحیان مراجعه کنیم. در انجیل یوحنا چنین می‌خوانیم: “در آغاز کلام بود و کلام با خدا بود و کلام، خدا بود؛ . . . و کلام، انسان شد و در میان ما مسکن گزید. ما بر جلال او نگریستیم، جلالی شایستۀ آن پسر یگانه که از جانب پدر آمد، پر از فیض و راستی . . . هیچ‌کس هرگز خدا را ندیده است. امّا آن پسر یگانه که در آغوش پدر است، همان او را شناسانید.” (انجیل یوحنا ۱: ‏۱، ۱۴ و ۱۸).

این آیات پر از مفاهیم عمیق هستند و از آنها می‌توانیم پی ببریم که در عید کریسمس یا میلاد مسیح، چه اتفاقی افتاد و پیام آن برای ما چیست. در ابتدا، یوحنای رسول دو شخص را به ما معرفی می‌کند؛ اولی کسی است که او وی را “کلام” می‌خواند، و دومی، خدا. او اظهار می‌دارد که این “کلام” که تا اینجا نمی‌گوید او کیست، در “آغاز” وجود داشته است. سپس می‌فرماید که این “کلام” با خدا بود، یعنی “در آغاز”، از همان زمانی که خدا بود، “کلام” هم بود. و بعد می‌افزاید که این “کلام”، خودش خدا بود، یعنی از ذات الهی برخوردار بود. تا اینجا، یوحنا ما را با این دو شخص آشنا می‌سازد.

حال، در آیۀ ۱۴، او حقیقت دیگری را مطرح می‌کند. می‌فرماید: “و کلام، انسان شد و در میان ما مسکن گزید.” این “کلام”، هر کسی که بود، اکنون از نزد خدا آمده، “انسان” می‌شود. در واقع، این “کلام” همانا خدایی بود که انسان گردید و در میان ما مسکن گزید. کلمه‌ای که در زبان اصلی یونانی برای “مسکن گزیدن” به‌کار رفته، “خیمه زدن” است. ما در جایی خیمه می‌زنیم که می‌خواهیم به‌طور موقت در آنجا بمانیم. بنابراین، این “کلام” از نزد خدا آمد تا برای مدتی، به صورت انسان، در میان انسان‌ها، ساکن شود.

یوحنا سپس حقیقت دیگری را آشکار می‌سازد. می‌فرماید: “ما بر جلال او نگریستیم، جلالی شایستۀ آن پسر یگانه که از جانب پدر آمد، پر از فیض و راستی.” این “کلام” نه فقط انسان شد، بلکه اجازه داد تا پیروانش، جلال او را ببینند. و سرانجام، بیان می‌دارد که این “کلام” همانا “پسر یگانه” بود، پسر یگانۀ پدر. از این جمله، پی می‌بریم که این “کلام” که با خدا بود و ذات الهی داشت و خودش خدا بود، همان عیسی مسیح، “پسر یگانۀ پدر” است. در ضمن، در اینجا خدا به‌عنوان “پدر” معرفی می‌شود. کاربرد این اصطلاحات، تصادفی نیست. انسان وسایل بسیاری می‌سازد که از جنس چوب، فلزات یا عناصر دیگر هستند. اما وقتی فرزندی تولید می‌کند، این فرزند از “جنس” خودش است، یعنی انسان است. یک نوزاد به همان اندازه “انسان” است که پدر و مادرش هستند. به همین جهت، وقتی می‌گوییم “کلام”، “پسر خدا” بود، یعنی اینکه او مخلوق نیست، بلکه از وجود خدا صادر شده، و در نتیجه، از “جنس” خدا است، همذات با خدا است، خدایی که “پدر” معرفی شده است. در واقع، آن “کلام” که جسم گرديد و انسان شد، وجودی بود از “جنس” خدا و همذات با او.

به همین دلیل، یوحنا در آیۀ ۱۸ می‌فرماید: “هیچ‌کس هرگز خدا را ندیده است. امّا آن پسر یگانه که در آغوش پدر است، همان او را شناسانید.” خدای پدر را نمی‌توان دید. اما او کسی را که همذات با خودش بود، فرستاد تا ما بدانیم خدا چگونه است و چه صفاتی دارد. خدا او را فرستاد تا انسان شود و مانند یک انسان، تمام تجربیات تلخ زندگی را بچشد و با ما همدرد شود، و در آخر، جان خود را برای کفاره کردن گناهان بشر، فدا کند. این است پیام راستین کریسمس یا عید میلاد مسیح!

پیام کریسمس این است که خدا با رنج انسان همدرد شد. ما خدایی نداریم که آن بالا نشسته باشد و دردها و رنجها و مصائب و ستمهای بشر را نظاره کند. خدا در شخص پسر یگانه‌اش، عیسی مسیح، وارد تاریخ بشر شد و مورد ستم همان انسانی قرار گرفت که خودْ آفریده بود. این پسر یگانه، وقتی انسان شد، در میان قوم خاص و برگزیدۀ خدا چشم به جهان گشود، یعنی قوم یهود. یوحنا می‌فرماید: “او در جهان بود، و جهان به‌واسطۀ او پدید آمد؛ امّا جهان او را نشناخت. او به مُلک خویش آمد، ولی قومِ خودش او را نپذیرفتند.” (انجیل یوحنا ۱: ‏۱۰ و ‏۱۱). بسیاری سؤال می‌کنند که اگر خدا عادل و مهربان است، چرا اجازه می‌دهد این همه ظلم و بی‌عدالتی و مصائب وجود داشته باشد. اما گویا این سؤال درست نباشد، زیرا در مسیحیت، این خدا در شخص پسر یگانه‌اش، عیسی مسیح، انسان شد و همه نوع رنج بشری را تحمل کرد. او مورد ستم و بی‌عدالتی قرار گرفت، آن هم از سوی قومی که منتظرش بودند. ما خدایی نداریم که نسبت به رنجهای ما بی‌تفاوت باشد. ما خدایی نداریم که نسبت به بی‌عدالتی‌ها بی‌تفاوت باشد. پسر یگانۀ خدا که با او همذات است، انسان شد و با ما رنج کشید و اشک ریخت. و در آخر، به‌عنوان یک مجرم، بر صلیب میخکوب شد و مورد تمسخر همان کسانی قرار گرفت که می‌بایست او را به‌عنوان پادشاه و نجات‌دهندۀ خود می‌پذیرفتند. در مسیحیت، خدا در رنجهای بشر شریک می‌شود. هر بار که اشکی از چشمان کودکانی که از گرسنگی در آستانۀ مرگ هستند، جاری می‌شود، خدا نیز با ایشان همدردی می‌کند. این است پیام راستین کریسمس! خدا در رنج ما شریک است. خدا همراه ما رنج می‌کشد.

اما این پایان ماجرا نبود. در صبح یک روز جمعه، این پسر یگانۀ خدا، بر صلیب آویخته شد و ساعت سه بعد از ظهر بر روی صليب جان سپرد. طبق رسم روزگار، جسد اعدامیان بر صلیب، دفن نمی‌شد، بلکه به زباله‌دانی انداخته می‌شد تا خوراک حیوانات و پرندگان شود. اما مردی شریف، از اعضای شورای بزرگ یهود، نزد والی رفت و اجازه خواست که پیکر مقدس عیسی را دفن کند. چون اجازه یافت، پیکر او را در مقبره‌ای قرار داد که برای خودش تدارک دیده بود. این مقبره، باز طبق رسم روزگار، اتاقکی بود که در دل صخره‌ها کنده می‌شد. روز جمعه، کمی پیش از غروب آفتاب، پیکر مطهر مسیح در چنین اتاقکی قرار داده شد. اما در روز سوم، به‌هنگام پگاهِ یکشنبه، خدای پدر او را زنده کرد. او دوباره جسماً زنده شد، اما این بار با جسمی جدید، جسمی آسمانی که هم مادی بود و هم روحانی. او می‌توانست در آنِ واحد، جسماً در محل‌های مختلف حضور یابد. او همان شب، به‌ناگاه از غیب در اتاقی که شاگردانش جمع بودند، ظاهر شد و دستها و پهلوی خود را به آنان نشان داد که یقین حاصل کنند که شبح یا روح نیست، بلکه واقعاً جسم است، اما جسمی آسمانی، همان جسمی که همۀ ما ايماندارانِ به مسيح در روز قیامت دریافت خواهیم کرد. او حتی با ایشان شام خورد. به این ترتیب، خدا دروازه‌های مرگ را در هم کوبید. او به این طریق، آشکار ساخت که رنجها و مصائب و ستمها و بی‌عدالتی‌های بشری، یک روز پایان خواهد پذیرفت، همانگونه که مسیح، مسیر این رنجها و بی‌عدالتی‌ها را پیمود و از دروازه‌های مرگ، پیروزمندانه عبور کرد. او نشان داد که رنجهای بشر روزی به پایان خواهد رسید و خدا هر اشکی را از چشمان ستمکشان و مظلومان خواهد زدود. این است پیام راستین کریسمس!

یوحنای رسول می‌افزاید: “امّا به همۀ کسانی که او را پذیرفتند، این حق را داد که فرزندان خدا شوند، یعنی به هر کس که به نام او ایمان آورْد؛ آنان که نه با تولدی بشری، نه از خواهش تن و نه از خواستۀ یک مرد، بلکه از خدا تولد یافتند.” (انجیل یوحنا ۱: ‏۱۲ و ‏۱۳). کریسمس نه تنها نویدبخش شریک شدن خدا در رنج انسان و فروپاشی دروازه‌های مرگ است، بلکه مژده می‌دهد که هر کس که به این پسر یگانۀ خدا ایمان بیاورد، “فرزند خدا” می‌شود. کسانی که ایمانی واقعی و اصیل به مسیح دارند، “فرزندان خدا” هستند و خدا نیز پدر ایشان است. پولس رسول در این زمینه می‌فرماید: “پس چون پسرانید، خدا روح پسر خود را در دلهای ما فرستاده است که ندا در می‌دهد اَبّا! پدر! بدین‌سان، دیگر غلام نیستی، بلکه پسری؛ و چون پسری، خدا تو را وارث نیز گردانیده است.” (رساله به غلاطیان ۴: ‏۶ و ‏۷). این است پیام راستین کریسمس!

اما افسوس که عدۀ بسیار کمی به این پیام توجه دارند. افسوس که عید میلاد مسیح تبدیل شده به فرصتی برای خوش‌ گذرانی و شکم پروری و عیاشی. کمتر کسی از خود می‌پرسد که علت این جشن چیست. اما اگر کسی پی ببرد که کریسمس، عید میلاد نور و نوید پایان رنجها و بی‌عدالتی‌ها و پیام فرزندخواندگی است، آنگاه این جشن را به شکلی اصیل برگزار می‌کند. اما چگونه؟ چنین شخصی خدا را برای این عطیۀ گرانبهایش سپاس خواهد گفت، چرا که خدا پسر یگانۀ خود را فرستاد تا نوید زندگی تازه‌ای را بدهد، زندگی به‌عنوان فرزندان خدا. او در خدا شادی خواهد کرد و جشن او الهی خواهد بود، نه نفسانی.

افزون بر این، چنین شخصی همان کاری را خواهد کرد که خدا در رویداد کریسمس انجام داد. همانطور که خدا از جگرگوشۀ خود دریغ نفرمود، بلکه او را به جهان فرستاد تا نجات‌دهندۀ مردمان باشد، این شخص نیز باید این مژده را به گمشدگان برساند، به کسانی که زندگی خود را در پریشانی و ناامیدی و افسردگی می‌گذرانند، به کسانی که دائماً از خود می‌پرسند: “پس خدا کجاست؟”

اما کار چنین شخصی که پیام راستین کریسمس را درک کرده، به همینجا خاتمه نمی‌یابد. او مواهبی را که از خدا دریافت کرده، با نیازمندان تقسیم خواهد کرد، با آن کودکانی که از گرسنگی، شکم‌هایشان برآمده است. حتی در کشورهای پیشرفته نیز مظلومانی هستند که خانه و کاشانه ندارند. کمترین کاری که می‌توانیم بکنیم، این است که به یکی از کلیساها در این ممالک بپیوندیم که در چنین شبی، به افراد بی‌خانمان خوراک و پوشاک می‌دهند. ما باید نان خود را با نیازمندان تقسیم کنیم. این همان کاری است که کلیسای اولیه، به‌محض تأسیس، انجام داد. در این زمینه، در کتاب اعمال رسولان ۴: ‏۳۲ تا ‏۳۵ چنین می‌خوانیم: “همۀ ایمانداران را یک دل و یک جان بود و هیچ‌کس چیزی از اموالش را از آنِ خود نمی‌دانست، بلکه در همه چیز با هم شریک بودند. رسولان با نیرویی عظیم به رستاخیز خداوندْ عیسی شهادت می‌دادند و فیضی عظیم بر همگی ایشان بود. هیچ‌کس در میان آنها محتاج نبود، زیر هر که زمین یا خانه‌ای داشت، می‌فروخت و وجه آن را پیش پای رسولان می‌گذاشت تا بر حسب نیازِ هر کس بین همه تقسیم شود.”

بله دوستان عزیز. کریسمس به یاد ما می‌آورد که خدا در شخص پسرش، عیسی مسیح، انسان شد. او با ما همدرد گردید و در رنجهای ما شریک شد. او با ما اشک ریخت. او مانند بسیاری از ما، مورد ظلم و بی‌عدالتی قرار گرفت و بر صلیب آویخته شد تا کفارۀ گناهان ما را بپردازد. اما روز سوم، خدا او را دوباره زنده کرد تا نشان دهد که روزی، و خیلی زود، رنج و بی‌عدالتی پایان خواهد پذیرفت. اینک ما می‌توانیم با ایمان به او، “فرزندان خدا” شویم. این است پیام راستین کریسمس!