در مقالههای گذشته شرح دادیم که هدف خدا این است که ما در این زندگی، بهلحاظ روحانی رشد کنیم و به “بلندای کامل قامت مسیح” برسیم، یعنی اینکه هرچه بیشتر شبیه او شویم.
ما وقتی به مسیح ایمان میآوریم، مانند نوزادی هستیم که باید رشد کند. خدا امکانات رشدِ روحانی را برای ما فراهم میسازد، زیرا روحالقدس را به ما ارزانی میدارد، کلیسا را در دسترس ما قرار میدهد و از مشکلات استفاده میکند تا ما را رشد دهد. سهم ما نیز این است که از این امکانات استفاده کنیم. در مقالۀ حاضر به این موضوع خواهیم پرداخت که چه انگیزههایی سبب میشود بهسوی رشد روحانی حرکت کنیم.
در پسِ هر تلاشی برای پیشرفت و ترقی، انگیزهای هست. انسان بدون انگیزه، دست به کاری نمیزند. حتی غذا خوردن ما نیز انگیزهای دارد، انگیزۀ رفع گرسنگی و حتی انگیزۀ لذت بردن از خوراک. انسان تحصیلِ علم میکند تا کار بهتری بیابد؛ او بهدنبال کار بهتری است تا زندگی مرفهتری داشته باشد؛ و در پیِ زندگی مرفهتری است تا احساس سعادت بیشتری کند. اما برای رشد روحانی چه انگیزهای وجود دارد؟ چرا باید رشد روحانی داشته باشیم؟ چرا خدا از ما انتظار دارد که بهلحاظ روحانی رشد کنیم؟
نکتهای که باید قبل از هر چیز به آن توجه داشت، این است که انگیزههای رشد روحانی، کاملاً غیرمادی و روحانی هستند. این انگیزهها برای کسی که زندگی خود را به مسیح نسپرده و تولد تازه ندارد، فاقد هر نوع مفهوم است. برای یک ایماندار نیز که فقط در پی زندگی نفسانی است و هنوز چشمانش به درستی روی امور روحانی باز نشده، اینها همه بیمعنی است. این انگیزهها برای کسی مفهوم دارد که ارزشهای روحانی برایش مهم و مطرح باشند. امیدواریم همۀ ما جزو این دستۀ آخر باشیم. انگیزههای مربوط به رشد روحانی را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: انگیزههای مربوط به آخرت و انگیزههای مربوط به این زندگی. ما بهخاطر اهمیتِ انگیزههای مربوط به آخرت، نخست به این دسته خواهیم پرداخت.
نخستین انگیزهای که آخرتِ ما برای رشدِ روحانی ما ارائه میدهد، این است که میدانیم همه باید برای نحوۀ زندگی خود، به خدا حساب پس بدهیم. منظور این نیست که ایمانداران واقعی ممکن است نجات خود را در آخرت از دست بدهند، چون ما میدانیم که از مرگ به حیات منتقل شدهایم (انجیل یوحنا ۵:۲۴). منظور این است که باید برای آنچه که با استعدادها و قابلیتها و عطایای روحانی خود برای خدا کردهایم، به او پاسخگو باشیم. ما باید مانند خادم و مباشری وفادار، با امانتهایی که خدا نزد ما گذاشته، رفتار کرده باشیم و در روز آخر، در مورد نحوۀ کاربرد آنها به او پاسخ بدهیم. پولس رسول در زمینۀ نحوۀ استفاده از این استعدادها در خدمت به خدا، تعلیمِ روشنی دارد؛ میفرماید: “با فیضی که خدا به من بخشیده است، همچون معماری ماهر پی افکندم و دیگری بر آن پی، ساختمان میسازد. امّا هر کس باید آگاه باشد که چگونه میسازد . . . اگر کسی بر این پی، ساختمانی از طلا یا نقره یا سنگهای گرانبها یا چوب یا علف یا کاه بسازد، آشکار خواهد شد که چه کرده است، چرا که آن “روز” همه چیز را ظاهر خواهد ساخت. زیرا آتش نتیجۀ کار را آشکار کرده، کیفیت کار هر کس را خواهد آزمود. اگر آنچه بنا کرده است باقی بماند، پاداش خود را خواهد یافت. اما اگر بسوزد، زیان خواهد دید؛ و هرچند خودْ نجات خواهد یافت، امّا همچون کسی خواهد بود که از میان شعلههای آتش جان بهدر برده باشد.” (رسالۀ اول به قرنتیان ۳:۱۰-۱۵). همان گونه که دقت کردید، این آیات در مورد کسی سخن میگویند که استعدادهای طبیعی و عطایای روحانی خود را برای خدمت به کلیسا بهکار میبرد. اما چنین کسی ممکن است بدن مسیح، یعنی کلیسا را با طلا و نقره بنا کند، یا با چوب و علف و گیاه. در روز آخر، کارِ هر کس از آتش خواهد گذشت. اگر کارِ او از طلا و نقره یا سنگهای گرانبها بوده باشد، باقی میماند و او اجر خواهد یافت. اما اگر با چوب و کاه و علف باشد، خواهد سوخت. گرچه خودش نهایتاً نجات خواهد یافت، اما نتیجۀ کارش باطل و عبث خواهد بود. بنابراین، ما باید مراقب باشیم که با زندگی و استعدادها و عطایایی که خدا به ما بخشیده است، چه میکنیم. باید مراقب باشیم که آنها را در جهت رشدِ روحانی خود بهکار ببریم تا به بلوغ برسیم و بتوانیم خدمت مفیدی به بدن مسیح، یعنی کلیسا که همان جمعِ ایمانداران است انجام دهیم و در روز آخر، تلاشهایمان در این زندگی، ثمربخش باشد. این میتواند مهمترین انگیزۀ ما برای رشد و بلوغ روحانی باشد.
پولس رسول میفرماید: “همۀ ما باید در برابر مسند داوری مسیح حاضر شویم، تا هر کس بنا بر اعمال خوب یا بدی که در ایام سکونت در بدن خود کرده است، سزا یابد.” (رسالۀ دوم به قرنتیان ۵:۱۰). در جای دیگر نیز فرموده است: “پس هر یک از ما حساب خود را به خدا باز خواهد داد.” (رساله به رومیان ۱۴:۱۲). بله، ما برای کاری که با زندگیِ روحانی خود کردهایم باید به خدا جوابگو باشیم و بر اساس آن پاداش دریافت کنیم. ایمان ما باید اعمال نیک پدید آوَرَد، چنانکه پولس رسول نیز فرموده: “در مسیحْ عیسی نه ختنه اهمیتی دارد نه ختنهناشدگی، بلکه مهم ایمانی است که از راه محبت عمل میکند.” (رساله به غلاطیان ۵:۶).
در همین زمینه، عیسی مسیح حکایتی بازگو کرد در بارۀ اربابی که قصد سفر داشت. میفرماید: “پادشاهی آسمان مانند مردی خواهد بود که قصد سفر داشت. او خادمان خود را فراخواند و اموال خویش به آنان سپرد؛ به فراخورِ قابلیت هر خادم، به یکی پنج قنطار داد، به یکی دو و به دیگری یک قنطار. آنگاه راهی سفر شد. مردی که پنج قنطار گرفته بود، بیدرنگ با آن به تجارت پرداخت و پنج قنطار دیگر سود کرد. بر همین منوال، آن که دو قنطار داشت، دو قنطار دیگر نیز به دست آورد. اما آن که یک قنطار گرفته بود، رفت و زمین را کـَند و پول ارباب خود را پنهان کرد.”. در این حکایت، اربابْ همان مسیح است که به آسمان رفته و روزی بازخواهد گشت. قنطار که تقريباً معادل دستمزد پانزده سال کارِ یک کارگر بود، امانتها، استعدادها و تواناییهایی است که مسیح به ما سپرده است، به هر کس به فراخورِ قابلیتش، به یکی کم و به یکی زیاد. ما نیز باید مانند این خادمان، آنها را افزایش دهیم؛ باید از طریق رشد و بلوغ روحانی، قادر شویم به بدن مسیح، یعنی کلیسا و جمعِ ایمانداران، خدمت کنیم. این وظیفۀ ما است. اما همان طور که در این حکایت دیدیم، خادم سوم زمین را کـَند و پول ارباب خود را پنهان ساخت. او هیچ کاری با امانت و استعدادهای خود انجام نداد.
حال به دنبالۀ حکایت توجه بفرمایید: “پس از زمانی دراز، ارباب آن خادمان بازگشت و از آنان حساب خواست. مردی که پنج قنطار دریافت کرده بود، پنج قنطار دیگر را نیز با خود آورد و گفت: “سرورا، به من پنج قنطار سپردی، این هم پنج قنطار دیگر که سود کردهام.” سَروَرَش پاسخ داد: “آفرین، ای خادم نیکو و امین! در چیزهای کم امین بودی، پس تو را بر چیزهای بسیار خواهم گماشت. بیا و در شادی ارباب خود شریک شو!” خادمی که دو قنطار گرفته بود نیز پیش آمد و گفت: “به من دو قنطار سپردی، این هم دو قنطار دیگر که سود کردهام.” سرورش پاسخ داد: “آفرین، ای خادم نیکو و امین! در چیزهای کم امین بودی، پس تو را بر چیزهای بسیار خواهم گماشت. بیا و در شادی ارباب خود شریک شو!” آنگاه خادمی که یک قنطار گرفته بود، نزدیک آمد و گفت: “چون میدانستم مردی تندخو هستی، از جایی که نکاشتهای میدِرَوی و از جایی که نپاشیدهای جمع میکنی، پس ترسیدم و پول تو را در زمین پنهان کردم. این هم پول تو!” اما سرورش پاسخ داد: “ای خادم بدکاره و تنبل! تو که میدانستی از جایی که نکاشتهام میدِرَوَم، و از جایی که نپاشیدهام، جمع میکنم، پس چرا پول مرا به صرّافان ندادی تا چون از سفر بازگردم آن را با سود پس گیرم؟ آن قنطار را از او بگیرید و به آن که ده قنطار دارد بدهید . . . این خادم بیفایده را به تاریکیِ بیرون افکنید، جایی که گریه و دندان بر هم ساییدن خواهد بود.” (انجیل متی ۲۵:۱۴-۳۰). چه حکایت آموزندهای در بارۀ رشد و بلوغ روحانی! روز حساب فراخواهد رسید و ما باید به اربابِ آسمانیِ خود برای کاری که با زندگی خود کردهایم پاسخگو باشیم. آیا زندگیِ روحانیِ خود را بنا کردهایم؟ آیا با رسیدن به رشد و بلوغ روحانی، توانستهایم خدمتی به انسانها و به جمع ایمانداران انجام دهیم؟ آیا آنقدر بالغ شدهایم که مطابق با فرمایش پولس در رسالۀ خود به افسسیان ۴:۱۲-۱۳، برای کار خدمت آماده شده باشیم، “برای بنای بدن مسیح، تا زمانی که همه به یگانگیِ ایمان و شناخت پسر خدا دست یابیم و بالغ شده، به بلندای کامل قامت مسیح برسیم”؟ بله، روزی فراخواهد رسید که ما نیز باید حساب قنطارهای خود را به ارباب پس بدهیم.
اما یک انگیزۀ دیگر نیز هست که باز مربوط به آخرت میشود. کلام خدا به ما وعده داده که در عالم آینده، همراه با مسیح سلطنت کرده، خدا را خدمت نماییم. یوحنای رسول میفرماید: “بر او که ما را محبت میکند و با خون خود ما را از گناهانمان رهانیده است، و از ما حکومتی ساخته و کاهنانی که خدمتگزار خدا و پدرش باشند، بر او جلال و قدرت باد، تا ابد. آمین.” (کتاب مکاشفه ۱:۵-۶). خداوندگارِ ما مسیح نیز در همین کتاب فرموده است: “هر که غالب آید، او را حق نشستن با من بر تخت خودم خواهم بخشید، همانگونه که من غالب آمدم و با پدرم بر تخت او نشستم.” (کتاب مکاشفه ۳:۲۱). پولس رسول در رسالۀ اول خود به مسیحیان قرنتس، واقع در یونان امروزی، به اختلافات و مرافعاتی میپردازد که میان ایمانداران درگیر شده بود و ایشان امرِ خود را به دادگاههای دنیوی ارجاع داده بودند. پولس ضمن اینکه به ایشان اندرز میدهد که کسی از میان خودشان میبایست به این مرافعات رسیدگی کند، میفرماید: “آیا نمیدانید که مقدّسانْ دنیا را داوری خواهند کرد؟ پس شما که قرار است دنیا را داوری کنید، چگونه قادر به قضاوت دربارۀ مسائل بس کوچکتر نیستید؟ آیا نمیدانید که ما فرشتگان را داوری خواهیم کرد؟ چه رسد به قضاوت دربارۀ مسائل این زندگی.” (رسالۀ اول به قرنتیان ۶:۲-۳). در کل، چنین مشخص است که ایمانداران به مسیح در عالم آینده، عهدهدار مسؤولیتهایی خواهند شد. اما این مسؤولیتها بستگی به میزان رشد روحانی ما در این زندگی خواهد داشت. این امر، از حکایت “پادشاه و ده خادم” مشخص است که در انجیل لوقا ۱۹:۱۱-۲۷ آمده و ما در اين مقاله از نقل قول آن خودداری میکنیم. پس هرچقدر در این زندگی بیشتر بهلحاظ روحانی رشد کنیم و به بلوغ برسیم، در عالمِ آینده برای خدا مفیدتر خواهیم بود. آیا این امر ارزش آن را ندارد که در این زندگی در جهت رشد و بلوغ روحانی سختکوش باشیم؟
حال سخن کوتاهی نیز در بارۀ انگیزههای رشد بیان کنیم که مربوط به زندگی ما در این دنیا میشود. مهمترین انگیزۀ رشد برای این زندگی، این است که هرچقدر بیشتر رشد کنیم و به بلوغ برسیم، بهتر میتوانیم خدا را خدمت کنیم. اگر میخواهیم بشارتِ ما به دیگران مؤثرتر باشد، باید در ایمان و شناخت مسیح رشد کرده باشیم. وقتی هنوز خودمان مسیح را بهخوبی نمیشناسیم، چگونه میخواهیم او را به دیگران معرفی کنیم؟ اگر میخواهیم شاهدِ مفیدی برای مسیح باشیم، اگر میخواهیم مردمِ غیرمسیحیْ او را در ما ببینند، اگر میخواهیم زندگی و رفتار ما منعکسکنندۀ جلال و بزرگی مسیح باشد، باید در شناخت او رشد کنیم. هرچقدر بیشتر او را بشناسیم و از نزدیک با او زندگی کنیم، مردم بهتر او را در ما خواهند دید. اگر میخواهیم در کلیسا منشأ خدمات مؤثری در زمینۀ تعلیم دادن و موعظه کردن باشیم، راهی نیست جز اینکه خودمان تجربهای صمیمی با خداوندگارمان داشته باشیم و از نزدیک او را بشناسیم و در این شناخت رشد کنیم. اگر میخواهیم سایر ایمانداران را در مشکلاتشان یاری دهیم و مشورتهایی روحانی و الهی به آنان بدهیم، باید خودمان پیش از هر کس دیگری، او را و راههای او را و افکار او را شناخته باشیم. رشد و بلوغ روحانی، ضروریترین چیز برای خدمت مؤثر به خدا و به ملکوت او بر روی زمین است.
عامل دیگری که در این زندگی به ما انگیزه میدهد تا بهلحاظ روحانی رشد کنیم و به بلوغ برسیم، تغییر شخصیت ما است. اگر در طول روز به صدای روحالقدس حساس باشیم، اگر بههنگام خودکاوی، از روحالقدس بخواهیم اشکالاتِ ما را به ما نشان دهد، و اگر به انتقادهایی که دیگران از ما میکنند حساس باشیم، میتوانیم در دعا از خدا بخواهیم که بهواسطۀ روحالقدس، شخصیت ما را تغییر دهد تا روز به روز تغییر کنیم، شخصیتمان دگرگون شود، و هرچه بیشتر به “بلندای کامل قامت مسیح” برسیم. در این صورت، زندگی ما هرچه بیشتر شبیه مسیح خواهد شد و خواهیم توانست خدا را بهتر خدمت کنیم. به فرمودۀ پولس رسول: “خدا را سپاس که . . . رایحۀ خوش شناخت او (یعنی مسیح) را بهوسیلۀ ما در همه جا میپراکـَنـَد. زیرا برای خدا رایحۀ خوش مسیح هستیم، چه در میان نجاتیافتگان و چه در میان هلاکشوندگان.” (رسالۀ دوم به قرنتیان ۲:۱۴-۱۵).
با این اوصاف، آیا مایلیم رشد کنیم؟ آیا برای امور روحانی ارزش قائلیم؟ آیا مایلیم برای کلیسا که بدن مسیح است، و برای خدمتگزاری به خدا در عالم آینده، مفید باشیم؟ خدا به هر یک از ما حساسیت و هشیاری لازم را عطا فرماید تا برای رشد و بلوغ روحانی مشتاق باشیم. آمین.
در مقالههای گذشته شرح دادیم که هدف خدا این است که ما در این زندگی، بهلحاظ روحانی رشد کنیم و به “بلندای کامل قامت مسیح” برسیم، یعنی اینکه هرچه بیشتر شبیه او شویم.
ما وقتی به مسیح ایمان میآوریم، مانند نوزادی هستیم که باید رشد کند. خدا امکانات رشدِ روحانی را برای ما فراهم میسازد، زیرا روحالقدس را به ما ارزانی میدارد، کلیسا را در دسترس ما قرار میدهد و از مشکلات استفاده میکند تا ما را رشد دهد. سهم ما نیز این است که از این امکانات استفاده کنیم. در مقالۀ حاضر به این موضوع خواهیم پرداخت که چه انگیزههایی سبب میشود بهسوی رشد روحانی حرکت کنیم.
در پسِ هر تلاشی برای پیشرفت و ترقی، انگیزهای هست. انسان بدون انگیزه، دست به کاری نمیزند. حتی غذا خوردن ما نیز انگیزهای دارد، انگیزۀ رفع گرسنگی و حتی انگیزۀ لذت بردن از خوراک. انسان تحصیلِ علم میکند تا کار بهتری بیابد؛ او بهدنبال کار بهتری است تا زندگی مرفهتری داشته باشد؛ و در پیِ زندگی مرفهتری است تا احساس سعادت بیشتری کند. اما برای رشد روحانی چه انگیزهای وجود دارد؟ چرا باید رشد روحانی داشته باشیم؟ چرا خدا از ما انتظار دارد که بهلحاظ روحانی رشد کنیم؟
نکتهای که باید قبل از هر چیز به آن توجه داشت، این است که انگیزههای رشد روحانی، کاملاً غیرمادی و روحانی هستند. این انگیزهها برای کسی که زندگی خود را به مسیح نسپرده و تولد تازه ندارد، فاقد هر نوع مفهوم است. برای یک ایماندار نیز که فقط در پی زندگی نفسانی است و هنوز چشمانش به درستی روی امور روحانی باز نشده، اینها همه بیمعنی است. این انگیزهها برای کسی مفهوم دارد که ارزشهای روحانی برایش مهم و مطرح باشند. امیدواریم همۀ ما جزو این دستۀ آخر باشیم. انگیزههای مربوط به رشد روحانی را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: انگیزههای مربوط به آخرت و انگیزههای مربوط به این زندگی. ما بهخاطر اهمیتِ انگیزههای مربوط به آخرت، نخست به این دسته خواهیم پرداخت.
نخستین انگیزهای که آخرتِ ما برای رشدِ روحانی ما ارائه میدهد، این است که میدانیم همه باید برای نحوۀ زندگی خود، به خدا حساب پس بدهیم. منظور این نیست که ایمانداران واقعی ممکن است نجات خود را در آخرت از دست بدهند، چون ما میدانیم که از مرگ به حیات منتقل شدهایم (انجیل یوحنا ۵:۲۴). منظور این است که باید برای آنچه که با استعدادها و قابلیتها و عطایای روحانی خود برای خدا کردهایم، به او پاسخگو باشیم. ما باید مانند خادم و مباشری وفادار، با امانتهایی که خدا نزد ما گذاشته، رفتار کرده باشیم و در روز آخر، در مورد نحوۀ کاربرد آنها به او پاسخ بدهیم. پولس رسول در زمینۀ نحوۀ استفاده از این استعدادها در خدمت به خدا، تعلیمِ روشنی دارد؛ میفرماید: “با فیضی که خدا به من بخشیده است، همچون معماری ماهر پی افکندم و دیگری بر آن پی، ساختمان میسازد. امّا هر کس باید آگاه باشد که چگونه میسازد . . . اگر کسی بر این پی، ساختمانی از طلا یا نقره یا سنگهای گرانبها یا چوب یا علف یا کاه بسازد، آشکار خواهد شد که چه کرده است، چرا که آن “روز” همه چیز را ظاهر خواهد ساخت. زیرا آتش نتیجۀ کار را آشکار کرده، کیفیت کار هر کس را خواهد آزمود. اگر آنچه بنا کرده است باقی بماند، پاداش خود را خواهد یافت. اما اگر بسوزد، زیان خواهد دید؛ و هرچند خودْ نجات خواهد یافت، امّا همچون کسی خواهد بود که از میان شعلههای آتش جان بهدر برده باشد.” (رسالۀ اول به قرنتیان ۳:۱۰-۱۵). همان گونه که دقت کردید، این آیات در مورد کسی سخن میگویند که استعدادهای طبیعی و عطایای روحانی خود را برای خدمت به کلیسا بهکار میبرد. اما چنین کسی ممکن است بدن مسیح، یعنی کلیسا را با طلا و نقره بنا کند، یا با چوب و علف و گیاه. در روز آخر، کارِ هر کس از آتش خواهد گذشت. اگر کارِ او از طلا و نقره یا سنگهای گرانبها بوده باشد، باقی میماند و او اجر خواهد یافت. اما اگر با چوب و کاه و علف باشد، خواهد سوخت. گرچه خودش نهایتاً نجات خواهد یافت، اما نتیجۀ کارش باطل و عبث خواهد بود. بنابراین، ما باید مراقب باشیم که با زندگی و استعدادها و عطایایی که خدا به ما بخشیده است، چه میکنیم. باید مراقب باشیم که آنها را در جهت رشدِ روحانی خود بهکار ببریم تا به بلوغ برسیم و بتوانیم خدمت مفیدی به بدن مسیح، یعنی کلیسا که همان جمعِ ایمانداران است انجام دهیم و در روز آخر، تلاشهایمان در این زندگی، ثمربخش باشد. این میتواند مهمترین انگیزۀ ما برای رشد و بلوغ روحانی باشد.
پولس رسول میفرماید: “همۀ ما باید در برابر مسند داوری مسیح حاضر شویم، تا هر کس بنا بر اعمال خوب یا بدی که در ایام سکونت در بدن خود کرده است، سزا یابد.” (رسالۀ دوم به قرنتیان ۵:۱۰). در جای دیگر نیز فرموده است: “پس هر یک از ما حساب خود را به خدا باز خواهد داد.” (رساله به رومیان ۱۴:۱۲). بله، ما برای کاری که با زندگیِ روحانی خود کردهایم باید به خدا جوابگو باشیم و بر اساس آن پاداش دریافت کنیم. ایمان ما باید اعمال نیک پدید آوَرَد، چنانکه پولس رسول نیز فرموده: “در مسیحْ عیسی نه ختنه اهمیتی دارد نه ختنهناشدگی، بلکه مهم ایمانی است که از راه محبت عمل میکند.” (رساله به غلاطیان ۵:۶).
در همین زمینه، عیسی مسیح حکایتی بازگو کرد در بارۀ اربابی که قصد سفر داشت. میفرماید: “پادشاهی آسمان مانند مردی خواهد بود که قصد سفر داشت. او خادمان خود را فراخواند و اموال خویش به آنان سپرد؛ به فراخورِ قابلیت هر خادم، به یکی پنج قنطار داد، به یکی دو و به دیگری یک قنطار. آنگاه راهی سفر شد. مردی که پنج قنطار گرفته بود، بیدرنگ با آن به تجارت پرداخت و پنج قنطار دیگر سود کرد. بر همین منوال، آن که دو قنطار داشت، دو قنطار دیگر نیز به دست آورد. اما آن که یک قنطار گرفته بود، رفت و زمین را کـَند و پول ارباب خود را پنهان کرد.”. در این حکایت، اربابْ همان مسیح است که به آسمان رفته و روزی بازخواهد گشت. قنطار که تقريباً معادل دستمزد پانزده سال کارِ یک کارگر بود، امانتها، استعدادها و تواناییهایی است که مسیح به ما سپرده است، به هر کس به فراخورِ قابلیتش، به یکی کم و به یکی زیاد. ما نیز باید مانند این خادمان، آنها را افزایش دهیم؛ باید از طریق رشد و بلوغ روحانی، قادر شویم به بدن مسیح، یعنی کلیسا و جمعِ ایمانداران، خدمت کنیم. این وظیفۀ ما است. اما همان طور که در این حکایت دیدیم، خادم سوم زمین را کـَند و پول ارباب خود را پنهان ساخت. او هیچ کاری با امانت و استعدادهای خود انجام نداد.
حال به دنبالۀ حکایت توجه بفرمایید: “پس از زمانی دراز، ارباب آن خادمان بازگشت و از آنان حساب خواست. مردی که پنج قنطار دریافت کرده بود، پنج قنطار دیگر را نیز با خود آورد و گفت: “سرورا، به من پنج قنطار سپردی، این هم پنج قنطار دیگر که سود کردهام.” سَروَرَش پاسخ داد: “آفرین، ای خادم نیکو و امین! در چیزهای کم امین بودی، پس تو را بر چیزهای بسیار خواهم گماشت. بیا و در شادی ارباب خود شریک شو!” خادمی که دو قنطار گرفته بود نیز پیش آمد و گفت: “به من دو قنطار سپردی، این هم دو قنطار دیگر که سود کردهام.” سرورش پاسخ داد: “آفرین، ای خادم نیکو و امین! در چیزهای کم امین بودی، پس تو را بر چیزهای بسیار خواهم گماشت. بیا و در شادی ارباب خود شریک شو!” آنگاه خادمی که یک قنطار گرفته بود، نزدیک آمد و گفت: “چون میدانستم مردی تندخو هستی، از جایی که نکاشتهای میدِرَوی و از جایی که نپاشیدهای جمع میکنی، پس ترسیدم و پول تو را در زمین پنهان کردم. این هم پول تو!” اما سرورش پاسخ داد: “ای خادم بدکاره و تنبل! تو که میدانستی از جایی که نکاشتهام میدِرَوَم، و از جایی که نپاشیدهام، جمع میکنم، پس چرا پول مرا به صرّافان ندادی تا چون از سفر بازگردم آن را با سود پس گیرم؟ آن قنطار را از او بگیرید و به آن که ده قنطار دارد بدهید . . . این خادم بیفایده را به تاریکیِ بیرون افکنید، جایی که گریه و دندان بر هم ساییدن خواهد بود.” (انجیل متی ۲۵:۱۴-۳۰). چه حکایت آموزندهای در بارۀ رشد و بلوغ روحانی! روز حساب فراخواهد رسید و ما باید به اربابِ آسمانیِ خود برای کاری که با زندگی خود کردهایم پاسخگو باشیم. آیا زندگیِ روحانیِ خود را بنا کردهایم؟ آیا با رسیدن به رشد و بلوغ روحانی، توانستهایم خدمتی به انسانها و به جمع ایمانداران انجام دهیم؟ آیا آنقدر بالغ شدهایم که مطابق با فرمایش پولس در رسالۀ خود به افسسیان ۴:۱۲-۱۳، برای کار خدمت آماده شده باشیم، “برای بنای بدن مسیح، تا زمانی که همه به یگانگیِ ایمان و شناخت پسر خدا دست یابیم و بالغ شده، به بلندای کامل قامت مسیح برسیم”؟ بله، روزی فراخواهد رسید که ما نیز باید حساب قنطارهای خود را به ارباب پس بدهیم.
اما یک انگیزۀ دیگر نیز هست که باز مربوط به آخرت میشود. کلام خدا به ما وعده داده که در عالم آینده، همراه با مسیح سلطنت کرده، خدا را خدمت نماییم. یوحنای رسول میفرماید: “بر او که ما را محبت میکند و با خون خود ما را از گناهانمان رهانیده است، و از ما حکومتی ساخته و کاهنانی که خدمتگزار خدا و پدرش باشند، بر او جلال و قدرت باد، تا ابد. آمین.” (کتاب مکاشفه ۱:۵-۶). خداوندگارِ ما مسیح نیز در همین کتاب فرموده است: “هر که غالب آید، او را حق نشستن با من بر تخت خودم خواهم بخشید، همانگونه که من غالب آمدم و با پدرم بر تخت او نشستم.” (کتاب مکاشفه ۳:۲۱). پولس رسول در رسالۀ اول خود به مسیحیان قرنتس، واقع در یونان امروزی، به اختلافات و مرافعاتی میپردازد که میان ایمانداران درگیر شده بود و ایشان امرِ خود را به دادگاههای دنیوی ارجاع داده بودند. پولس ضمن اینکه به ایشان اندرز میدهد که کسی از میان خودشان میبایست به این مرافعات رسیدگی کند، میفرماید: “آیا نمیدانید که مقدّسانْ دنیا را داوری خواهند کرد؟ پس شما که قرار است دنیا را داوری کنید، چگونه قادر به قضاوت دربارۀ مسائل بس کوچکتر نیستید؟ آیا نمیدانید که ما فرشتگان را داوری خواهیم کرد؟ چه رسد به قضاوت دربارۀ مسائل این زندگی.” (رسالۀ اول به قرنتیان ۶:۲-۳). در کل، چنین مشخص است که ایمانداران به مسیح در عالم آینده، عهدهدار مسؤولیتهایی خواهند شد. اما این مسؤولیتها بستگی به میزان رشد روحانی ما در این زندگی خواهد داشت. این امر، از حکایت “پادشاه و ده خادم” مشخص است که در انجیل لوقا ۱۹:۱۱-۲۷ آمده و ما در اين مقاله از نقل قول آن خودداری میکنیم. پس هرچقدر در این زندگی بیشتر بهلحاظ روحانی رشد کنیم و به بلوغ برسیم، در عالمِ آینده برای خدا مفیدتر خواهیم بود. آیا این امر ارزش آن را ندارد که در این زندگی در جهت رشد و بلوغ روحانی سختکوش باشیم؟
حال سخن کوتاهی نیز در بارۀ انگیزههای رشد بیان کنیم که مربوط به زندگی ما در این دنیا میشود. مهمترین انگیزۀ رشد برای این زندگی، این است که هرچقدر بیشتر رشد کنیم و به بلوغ برسیم، بهتر میتوانیم خدا را خدمت کنیم. اگر میخواهیم بشارتِ ما به دیگران مؤثرتر باشد، باید در ایمان و شناخت مسیح رشد کرده باشیم. وقتی هنوز خودمان مسیح را بهخوبی نمیشناسیم، چگونه میخواهیم او را به دیگران معرفی کنیم؟ اگر میخواهیم شاهدِ مفیدی برای مسیح باشیم، اگر میخواهیم مردمِ غیرمسیحیْ او را در ما ببینند، اگر میخواهیم زندگی و رفتار ما منعکسکنندۀ جلال و بزرگی مسیح باشد، باید در شناخت او رشد کنیم. هرچقدر بیشتر او را بشناسیم و از نزدیک با او زندگی کنیم، مردم بهتر او را در ما خواهند دید. اگر میخواهیم در کلیسا منشأ خدمات مؤثری در زمینۀ تعلیم دادن و موعظه کردن باشیم، راهی نیست جز اینکه خودمان تجربهای صمیمی با خداوندگارمان داشته باشیم و از نزدیک او را بشناسیم و در این شناخت رشد کنیم. اگر میخواهیم سایر ایمانداران را در مشکلاتشان یاری دهیم و مشورتهایی روحانی و الهی به آنان بدهیم، باید خودمان پیش از هر کس دیگری، او را و راههای او را و افکار او را شناخته باشیم. رشد و بلوغ روحانی، ضروریترین چیز برای خدمت مؤثر به خدا و به ملکوت او بر روی زمین است.
عامل دیگری که در این زندگی به ما انگیزه میدهد تا بهلحاظ روحانی رشد کنیم و به بلوغ برسیم، تغییر شخصیت ما است. اگر در طول روز به صدای روحالقدس حساس باشیم، اگر بههنگام خودکاوی، از روحالقدس بخواهیم اشکالاتِ ما را به ما نشان دهد، و اگر به انتقادهایی که دیگران از ما میکنند حساس باشیم، میتوانیم در دعا از خدا بخواهیم که بهواسطۀ روحالقدس، شخصیت ما را تغییر دهد تا روز به روز تغییر کنیم، شخصیتمان دگرگون شود، و هرچه بیشتر به “بلندای کامل قامت مسیح” برسیم. در این صورت، زندگی ما هرچه بیشتر شبیه مسیح خواهد شد و خواهیم توانست خدا را بهتر خدمت کنیم. به فرمودۀ پولس رسول: “خدا را سپاس که . . . رایحۀ خوش شناخت او (یعنی مسیح) را بهوسیلۀ ما در همه جا میپراکـَنـَد. زیرا برای خدا رایحۀ خوش مسیح هستیم، چه در میان نجاتیافتگان و چه در میان هلاکشوندگان.” (رسالۀ دوم به قرنتیان ۲:۱۴-۱۵).
با این اوصاف، آیا مایلیم رشد کنیم؟ آیا برای امور روحانی ارزش قائلیم؟ آیا مایلیم برای کلیسا که بدن مسیح است، و برای خدمتگزاری به خدا در عالم آینده، مفید باشیم؟ خدا به هر یک از ما حساسیت و هشیاری لازم را عطا فرماید تا برای رشد و بلوغ روحانی مشتاق باشیم. آمین.