رادیو مژده

رشد و نمو مسيحی – “شما برای خدا عزيز هستيد”

در اين سری مقالات می‌خواهيم از ارزشی كه شما در نظر خدا داريد برايتان توضيح دهيم. عده‌ای از مردم چون بخوبی درك نكرده‌اند كه برای خدا عزيز هستند، نمی‌توانند به آسانی بپذيرند كه محبت خدا نسبت به انسان، عظيم و عجيب است. برای درك اين موضوع، خوب است به ابتدای خلقت بشر نگاه كنيم، آنوقت متوجه می‌شويم كه خدا انسان را كه مخلوق ويژه‌اش می‌باشد به شباهت روحانی خود آفريد تا با او مشاركت و دوستی داشته باشد. اين شباهت روحانی كه مخصوص انسان است، او را از حيوانات مجزا می‌كند.

خدا انسان را بصورت خود آفريد و برای اين مخلوق ويژه خود نقشه خاصی داشته است، پس انسان نبايد موجودی بی‌هدف و سرگردان باشد! ولی متأسفانه بشر امروزه راه خود را گم كرده چون رابطه خود را با منبع حيات خويش كه خداست از دست داده است. تا وقتی كه انسان گناه نكرده بود، با خدا مشاركت مداوم داشت و بر طبق اراده خالق خود زندگی می‌كرد، به همين علت زندگی او شيرين و خالی از هر نوع اشكال بود. اما وقتی به ميل خود از فرمان خدا سرپيچی نمود، سقوط كرد و از هدف و نقشه‌ای كه خدا برای او داشت دور شد تا جايی كه می‌بينيم امروزه بشر از خود می‌پرسد، من كی هستم؟ چرا به اين جهان آمده‌ام؟ هدف از زندگی چيست؟ و به كجا می‌روم؟

هر‌چند كه انسان، جدائی از خدا را برای خود انتخاب كرده و سرگردان شده است، اما خدا مخلوق ويژه خود يعنی انسان را فراموش نكرده است و با آغوش باز منتظر كسانی است كه می‌خواهند بسوی او برگردند و با او آشتی كنند. شايد بگوييد، من که با خدا قهر نيستم! اما خدا همه‌چيز را می‌داند، در همه‌جا حضور دارد و قادر مطلق است، پس او بخوبی می‌داند كه در درون ما چه می‌گذرد. در مزمور صد و سی و نهم، اين مطلب به اين صورت بيان شده است: “ای خداوند مرا آزموده و شناخته‌ای. تو نشستن و برخاستن مرا می‌دانی و فكرهای مرا از دور فهميده‌ای. راه و خوابگاه مرا تفتيش كرده‌ای و همه طريق‌های مرا دانسته‌ای. زيرا كه سخنی بر زبان من نيست، جز اينكه تو ای خداوند آن را تماماً دانسته‌ای. از عقب و از پيش مرا احاطه كرده‌ای و دست خويش را بر من نهاده‌ای. اين گونه معرفت برايم زياده عجيب است. و بلند است كه بدان نمی‌توانم رسيد.”

داود كه می‌دانست خدا در همه‌جا حضور دارد اينطور ادامه می‌دهد: “از روح تو كجا بروم؟ و از حضور تو كجا بگريزم؟ اگر به آسمان صعود كنم، تو آنجا هستی! و اگر در هاويه (يعنی عالم اموات) بستر بگسترانم، اينک تو آنجا هستی! اگر بالهای سحر را بگيرم و در اقصای دريا ساكن شوم، در آنجا نيز دست تو مرا رهبری خواهد نمود و دست راست تو مرا خواهد گرفت. و گفتم يقيناً تاريكی مرا خواهد پوشانيد. كه در حال شب گرداگرد من روشنايی گرديد. تاريكی نيز نزد تو تاريک نيست و شب مثل روز روشن است و تاريكی و روشنايی يكی است. زيرا كه تو بر دل من مالک هستی؛ مرا در رحم مادرم نقش بستی. تو را حمد خواهم گفت زيرا كه بطور مهيب و عجيب ساخته شده‌ام. كارهای تو عجيب است و جان من اين را نيكو می‌داند. استخوانهايم از تو پنهان نبود وقتی كه در نهان ساخته می‌شدم و در اسفل زمين نقشبندی می‌گشتم. چشمان تو جنين مرا ديده است و در دفتر تو همه اعضای من نوشته شده، در روزهايی كه ساخته می‌شد، وقتی كه يكی از آنها وجود نداشت. ای خدا، فكر‌های تو نزد من چه قدر گرامی است و جملۀ آنها چه عظيم است! اگر آنها را بشمارم، از ريگ زياده است. وقتی كه بيدار می‌شوم هنوز نزد تو حاضر هستم.”

و بالاخره، با آگاهی از محبت و دانش مطلق خدا، داود به خدای خود می‌گويد: “مرا تفتيش كن و دل مرا بشناس. مرا بيازما و فكرهای مرا بدان، و ببين كه آيا در من راه فساد است، و مرا بطريق جاودانی هدايت فرما.”

بله، خدا شما را بهتر از خودتان می‌شناسد و بيشتر از خودتان شما را دوست دارد و برای زندگی شما هدفهائی عالی‌تر و نقشه‌هائی پر‌‌بركت‌تر از آنچه خودتان می‌پنداريد در نظر دارد. اما بايد بپرسيم كه عكس‌العمل شما در مقابل اراده نيكوی خدا چيست؟ آيا ميل داريد با خدا آشتی كنيد؟ داود چون محبت خدا را چشيده بود در مزمور سی و چهارم می‌گويد: “بچشيد و ببينيد كه خداوند نيكو است. خوشابحال شخصی كه بدو توكل می‌دارد”. شما چطور؟ آيا ميل داريد نيكويی خداوند را بچشيد؟

شايد بپرسيد از كجا بدانيم كه خدا ما را دوست دارد، در حالی كه در زندگی خود و اطرافيانمان مشكلات و بدبختی می‌بينيم؟ حق‌جوی عزيز، مبادا خدا را مسبب گرفتاريها و بدبختی‌های خود بدانيد! گناه و همكاری با شيطان بود كه انسان را به اين روز انداخته است. ما انسانها اراده آزاد را از خدا يافته‌ايم، اما از آزادی خود سوء استفاده كرده و دنيا را برای خود و ديگران به محيطی غير‌قابل تحمل تبديل نموده‌ايم. حالا بايد بپرسيم که آيا خدا انسان گناهكار و محكوم به مرگ ابدی را بحال خود رها كرده است؟ خير، در آيه پانزده از فصل سوم پيدايش می‌بينيم كه خدا به آدم و حوا كه گناه كرده بودند، وعده نجات‌دهنده‌ای را داد كه از نسل زن متولد شده و سر شيطان را خواهد كوبيد. و می‌دانيم كه مسيح از مريم باكره متولد شد و با مرگ و رستاخيزش، شيطان را شكست داد و در عاقبت شيطان به داخل درياچه آتش افكنده خواهد شد. مسيح به انسان گناهكار و سرگردان و محكوم به مرگ ابدی، زندگی جاويد را پيشنهاد كرده است، و هر كس به او ايمان آورد اين هديه بی‌نظير را دريافت می‌کند. در انجيل شريف نوشته شده است: “زيرا خدا جهانيان را آنقدر محبت نمود كه پسر يگانه خود را داد تا هر كه به او ايمان بياورد هلاك نگردد بلكه صاحب حيات جاودان شود” (يوحنا فصل سوم، آيه ١٦). حالا متوجه شديد كه خدا شما را دوست دارد و مايل است شما هم خوشبخت شويد؟ اجداد مشترک ما آدم و حوا، در باغ عدن خوشبخت بودند، اما در اثر گناه ارادی خود سقوط كردند. يكی از عواقب آشكار گناه، گسيختن رابطه‌ای بود كه بين انسان و خدا وجود داشت. انسان پس از آنكه گناه كرد، از خدا گريزان شد و چنانكه در فصل سوم پيدايش می‌بينيم آدم و حوا خود را در ميان درختان باغ عدن پنهان كردند. اما خدای مهربان، انسان را مخاطب ساخته فرمود: “كجا هستی؟”. پس اين خداست كه در پی انسان گناهكار است و مايل است او را نجات دهد.

همانطور كه خدا آدم و حوا را بحال خودشان رها نكرد، ساير انسان‌های گناهكار را نيز بحال خودشان رها نكرده است. درست است كه همه گناه كرده‌اند و از جلال خدا محرومند، اما خدا مايل نيست حتی يک نفر در گناهان خود بماند و بميرد، بلكه مايل است همه را نجات بخشد. و اين نجات عظيم، به تمام كسانی كه به عيسی خداوند ايمان می‌آورند عطا می‌شود. شخصی كه در حضور خدا می‌پذيرد گناهکار است و از گناه توبه می‌کند و خون ريخته شده ‌مسيح را وسيله آمرزش گناهان خود می‌داند، بلافاصله از تمام گناهانش پاک می‌شود و با خدا رابطه روحانی پيدا می‌كند. اين شخص، با خدا آشتی كرده و با او دوستی هميشگی خواهد داشت. تمام ايمانداران به مسيح بخاطر اينكه روح خدا در وجودشان می‌باشد با خدا رابطه دارند. كسی كه اين رابطه را با خدا ندارد، البته آواره و مشوش است و زندگی او خالی از آرامش، شادی و اميد واقعی است و عاقبت به درياچه ‌آتش انداخته خواهد شد و برای هميشه از خدا جدا خواهد بود. اين نوع زندگی و عاقبت، واقعاً وحشتناك است، اما خدا را شكر برای زندگی جاويد كه به محض ايمان آوردن به مسيح به طالبين آن بخشيده می‌شود. كلام خدا می‌فرمايد: “زيرا مزدی كه گناه می‌دهد موت است، اما خدا به كسانی كه با خداوند ما، مسيح عيسی متحد هستند حيات جاودان می‌بخشد” (روميان فصل ششم، آيه ٢٣). زندگی كسانی كه با مسيح متحد هستند و مطابق تعاليم او عمل می‌كنند، سرشار از آرامش، شادی، اميد و ساير بركات الهی می‌باشد.

آيا شما چنين زندگی‌ای داريد؟ شايد زمانی به مسيح اعتماد كرده و روزهای پربركتی را با خدا گذرانيده باشيد، ولی اكنون دوباره يأس و نااميدی به طرف شما آمده است! اگر اينطور باشد، متأسفانه بايد بگوييم كه در زندگی شما اشكال وجود دارد. هدف ما نيز در اين سری دروس اين است كه شما را كمک كنيم تا در اتحاد با مسيح زندگی پيروزمندانه داشته باشيد. خدا مايل است فرزندانش همه روزه با او راه بروند، در او رشد كنند و پيوسته از بركات او لبريز باشند. شخصی كه به مسيح ايمان می‌آورد، در واقع آمرزش گناهان را دريافت نموده و نجات می‌يابد. چنين شخصی از لحاظ روحانی مثل يک بچه‌ است كه تازه به دنيا آمده، پس بايد مرتباً رشد كند تا در مسيح بصورت فردی بالغ درآيد. همانطور كه يک نوزاد برای رشد بايستی به درستی تغذيه شود، واكسن‌های لازم به او داده شود، و از او مراقبت بعمل آيد، افراد تازه ايمان نيز بايد خوراک روحانی مناسب بخورند، از تعاليم نادرست و گمراه كننده برحذر باشند و مطابق تعاليم مسيح زندگی كنند. چون در اين جهان زندگی می‌كنيم، در معرض خطراتی از قبيل آلوده شدن به گناه، حملات شيطان، تعاليم غلط و نادرست و فشار‌های گوناگون از طرف مردم اين جهان هستيم. پس بايد قوی و مجهز باشيم، در غير اينصورت با مشكلات زيادی در اين دنيا مواجه خواهيم شد.

دوستان عزيز مسيحی، به ياری خداوندمان در نظر داريم که در اين سری دروس، شما را تشويق و ياری نمائيم که در مسيح رشد و نمو نموده و زندگی پيروزمندانه‌ای داشته باشيد.